تاریخ انتشار :چهارشنبه ۵ دلو ۱۳۹۰ ساعت ۱۶:۵۸
کد مطلب : 35499
استبداد سياسي تا كجا؟!
اينك يك طرف، به نام مردم تغيير نظام را خواستار مي‏شود و طرف ديگر به نام مردم نظام فعلي را مناسب عنوان مي‏كند اما كيست كه نداند اين گلو پاره ‏كردنها براي مردم، براي مردم نيست!
'نظام كشور بايد از جمهوري به نظام پارلماني تبديل گردد'، اين سخني است كه ابراز آن از سوي جبهه ملي، اعتراضات گوناگوني از سوي تيم حكومتي را به همراه داشت و نيز واكنشهاي نهادهاي مدني را برانگيخت، خواسته‏اي كه از سوي برخي رهبران جهادي كه در راس آنها احمدضيا مسعود، معاون پيشين رييس‏ جمهور عنوان شده است و بر آن تاكيد مي‏گردد.
رييس ‏جمهور كرزي نيز خواسته مذكور را ترفندي سياسي خوانده و آن را يك بازي جديد در ميدان بازي‏هاي سياسي افغانستان عنوان نمود، وي همچنان عنوان كرد كه مردم ديگر تحمل آزمايش نظامي جديد در كشور را نداشته و نظام فعلي را مورد خواست آنان خواند.

گذشته از اينكه جبهه ملي با پيشنهاد تغيير نظام رياستي به پارلماني و آقاي كرزي با رد اين سخنان چه مقصودي دارند، آنچه كه مهم مي‏ نماياند اينكه هر دو جناح خود را پرچمدار حمايت از مردم و حافظ منافع ملي مي‏خوانند و به نام مردم سخن ‏رانده و ابراز عقيده مي‏كنند، مردمي كه در طول تاريخ كشور همواره كمترين نقش را در تعيين سرنوشت سياسي خود داشته و نيز كمترين سهم را در قدرت و حكومت داشته ‏اند!

وقتي برگ‏هاي تاريخ اين سرزمين ورق مي‏خورند، برگ‏هاي بي‏شماري را مي‏بينيم كه ستم شاهان وقت، مدعيان قدرت و سلاطين خودكامه را نمايش داده و محروميت مردم اين ديار را به تصوير مي‏كشند، در هر دوره‏اي از ادوار تاريخ اين سرزمين، ظالمي به طغيان پرداخته و گاه با حمايت دستان بيگانه و گاه نيز به پشتوانه مزدوران زر و زور داخلي، بر گرده مردم سوار شده و تشر و تازيانه‏هايشان از هر برگ تاريخ به گوش و چشم آدمي، چشمك مي‏زنند، صورت مردم اين سرزمين همواره از سيلي ستم اين بيدادگران سرخ بوده و جان‏هايشان از شلاق جور آنان كبود!

در چنين شرايطي و با استقرار نظام فعلي، طي ده سال گذشته كه افغانستان براي نخستين بار نمودهايي از مردم‏سالاري را پس از سال‏ها جنگ و بي‏ خانماني تجربه نمود و رنگ كم‏رنگي از آزادي‏هاي نسبي را به چشم مشاهده كرد، اكنون بار ديگر دستان استعمار از گلوي دموكراسي كور خارجي‏ها سر بر آورده تا يك بار ديگر چشمان مردم به دروازه كسب آزادي و صلح خيره بماند!

اينك يك طرف، به نام مردم تغيير نظام را خواستار مي‏شود و طرف ديگر به نام مردم نظام فعلي را مناسب عنوان مي‏كند اما كيست كه نداند اين گلو پاره ‏كردنها براي مردم، براي مردم نيست! كيست كه باور كند جبهه‏گيري‏هاي فعلي نه براي مردم، كه براي جلب حمايت مردم براي يك طرف به منظور حفظ قدرت فعلي‏اش و براي طرف ديگر كسب قدرت در آينده است! كيست كه باور كند واقعا براي اينها مردم و سرنوشت‏شان مهم شده‏اند؟!

در شرايطي كه 'سرنوشت صلح' به دست امريكايي‏ها و طالبان تعيين مي‏گردد، دولت افغانستان و جبهه ملي كه اعضايش جدا از دولت فعلي نيستند بر سر نظام مي‏جنگند و در وضعيتي كه برگ‏هاي تاريخ افغانستان را اروپاييان و امريكايي‏ها در حال نگاشتن هستند، مدعيان حفاظت از حقوق و منافع مردم نزاع دارند بر سر تغيير نظام!

مردم، تنها گزينه‏ اي هستند كه در طول تاريخ حكومت‏هاي افغانستان جايي در معادلات سياسي نداشته و خدمت به آنان هيچ گاه از قالب شعار بيرون نرفته است!

مردم، هرگز باور نمي‏كنند كه نزاع سياسي شديدي كه ميان جبهه ملي و تيم آقاي كرزي در گرفته، چانه‏زني بر سر حقوق مردم باشد، بلكه اين سخنان و نزاع‏ها را در ادامه همان استبداد سياسي مي‏بينند كه سال‏ها از مردم قرباني گرفته و اينك با اين تفاوت دوباره به ميدان آمده كه شعار 'خدمت به منافع مردم' آن پررنگ‏تر است! مردم در كوره بازي‏هاي مردان سياست اين سرزمين آنقدر پخته شده‏اند كه ديگر باور نكنند شعارهايي را كه براي مردم و به نفع مردم سر داده مي‏شود و عاقبت عده‏اي را به حكومت و قدرت مي‏رساند و عده‏اي را به ديگر آرزوهاي‏شان!
اما با وجود همه اين‏ها، اگر مقصود جبهه ملي از بيان تغيير نظام سياسي افغانستان، آن است كه به عنوان اپوزيسيون حكومت در راستاي اعاده و احياي حقوق مردم تلاش ورزد، مهم‏ترين مساله‏اي كه در حال حاضر براي آينده اين مردم مهم است، مذاكراتي است كه پشت پرده‏هاي ضخيم و مشكوك امريكايي‏ها و طالبان در حال انجام است، مذاكراتي كه براي آينده اين سرزمين تصميم مي‏گيرند كه آيا مردم حق تنفس آزاد در هواي خود را خواهند داشت يا خير، پرسش اينجاست كه اين جبهه دلسوز به حال مردم، چرا در اين راستا اقدامي عملي نمي‏كند كه خواستار تغيير نظام در آشفته‏بازار فعلي است؟!
آيا غفلت از مساله مذاكره‏اي كه بي‏حضور حكومت افغانستان انجام مي‏گيرد و پافشاري بر سر تغيير نظام و نيز ديدارهايي با اروپايي‏ها و مقامات امريكايي از سوي جبهه ملي، گوياي فرافكني امريكايي‏ها نيست؟! تا بدين‏سان با سرگرم ساختن حكومت و جبهه اپوزيسيون حكومت، خود با طالبان به معاملاتي بپردازند كه حضور دوام‏دارشان در افغانستان را تضمين كند؟ و آيا صحبت بر سر تغيير نظام مي‏بايست در چنين شرايطي صورت گيرد؟

بديهي است كه نزاع فعلي ميان حكومت و جبهه ملي نه براي مردم و منافع آنان، كه براي مقاصد شخصي و كسب قدرت سياسي است، كه در افغانستان همه گروه‏ها براي كسبش فقط منطق نزاع را مي‏شناسند!

اما بايد از اين طرفين جنگ و نزاع قدرت پرسيد كه به راستي استبداد و خودخواهي بس نيست؟ مردم تا كجا و تا چه زماني مي‏بايست درگيري‏هاي خانگي را تحمل كرده و دم برنياورند؟ تا چه وقت سكوت كرده و به تماشاي نزاع شما و بازي‏هاي سياسي كه شعار مردم در آنها تكراري شده بر مكررات، بپردازند؟ آيا مي‏بايست افغانستان بار ديگر به سوي جنگهاي خانگي برود، چيزي كه استعمار آن را آرزو مي‏كند و براي تحقق يافتنش همه گروه‏ها را به جان هم انداخته است؟


نویسنده: مرضیه جعفری
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل
https://avapress.net/vdcjhxet.uqeihzsffu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مطالب مرتبط