از حدود يك سال به اين سو، جنبشهاي مردمي در كشورهاي عربي بر ضد نظامهاي ديكتاتور و دولتهاي وابسته به غرب، تغييرات بسياري را در برخي كشورها به وجود آورد كه نشان دهنده بيدار شدن وجدان انقلابي مسلمانان در اين كشورها به ويژه جوانان مسلمان بوده است، مسالهاي كه بزرگترين و بيشترين هراس را در دل مستكبران استعمارگر پديد مي آورد و همين هراس از بيداري جوانان و نسلهاي فعلي ممالك اسلامي است كه جنگ نابرابر تبليغاتي را عليه مسلمانان به راه انداخته و صدها رسانه را با پوششهاي گوناگون، جبهه نبرد در برابر جوانان مسلمان قرار داده است.
در افغانستان نيز كه اسلام و عقايد اسلامي ريشه در جان مردم اين سرزمين داشته، دستان استعمار بيكار نبوده و طي ده سال گذشته براي ابتلاي جوانان اين سرزمين به آنچه آنان خواسته و ميخواسته اند، به شيوه هاي گوناگون، ذهنيت جوانان از مسيرهايي كه منجر به رشد و انكشاف علمي و آگاهي ميگردد منحرف شده و سرگرميهاي كاذب و مخرب براي جوانان مهيا شده تا ديگر نيرويي نباشد كه در برابر كارشكنيهاي خرابكاران استعمار، قد علم كند.
ده سال است كه جوانان را گرفتار آنچه ساخته اند كه خود خواستهاند، آنچه كه جز هدر رفتن نيروي جواني و انرژي سرشارشان انجام ديگري نداشته و جز ترويج فساد و بي بندوباري سرانجامي نيافته است!
اما اينك موجي كه در دنياي اسلام به راه افتاده و خيزشهاي جوانان براي احياي حقوق اسلاميشان و كوتاه نمودن دستان استعمار خارجي از كشور و سرزمينشان، امواجي را نيز در اين سرزمين رقم زده و چنانچه به گفتگوهاي جوانان افغان گوش فرا دهيم زمزمه هايي مبني بر همسويي با ديگر جوانان مسلمان انقلابي دنيا به گوش ميرسد و ايشان از اينكه گامهايي اندك از دنيا عقب مانده اند (و يا بهتر است بگوييم عقب نگه داشته شده اند!)، احساس خوشايندي ندارند و درصدد يافتن راههايي اند كه بتوانند استقلال و هويت سياسي و اجتماعي بيشتري كسب كنند تا بدينسان رفته رفته به استقلال، به معناي واقعي آن دست يابند.
اما در اين راه بي پشتوانه اند و تنها و در حاشيه!
قشري كه بخش عظيمي از جمعيت كشور را تشكيل ميدهند، از سوي دولت نامهربان ما و با دخالت مستقيم بيگانه به حاشيه رانده شدهاند تا مبادا خيزشي داشته و خواب شيرين رويا بينان اين خاك را آشفته سازند! كنار گذاشته شده اند تا هنوز هم در اين كشور اسلامي ديگران براي ما تصميم بگيرند و سرنوشت سياسي ما به دست ديگران رقم بخورد، كه ميخورد!
مگر نه اين است كه اكنون به بهانه صلح، كساني براي ما و جوانان ما تصميم ميگيرند كه هيچ كدام متعلق به اين خاك و اين سرزمين نيستند؟ مگر نه آن است كه اكنون در هياهوي تامين عدالت و انفجار شعارهاي دموكراسي، اين قدرتها هستند كه براي جوانان ما تصميم ميگيرند و سرنوشتشان را رقم ميزنند و دولت نيز كه بايد حافظ حقوق جوانان و مردم خويش باشد، تلويحا و حتي صريحا با روندي كه در پيش است موافقت ميكند؟ آيا اين دولت افغانستان نيست كه اكنون در مذاكراتي كه گفته ميشود قرار است آينده صلح را براي اين سرزمين دردكشيده رقم بزند، سهم جوانان و وارثين اين كشور ناديده انگاشته و حتي بدتر، خود نيز از اينكه كنار نهاده شده خرسند است و اعتراضي ندارد؟
قدرتهايي كه از حضور در كشور ما، منافع بلندمدت خود را ميجويند و تاوان حضور و جنگ دوامدارشان با طالبان را مردم افغانستان ميپردازند! قدرتهايي كه قرنهاست كينه اسلام را در دل ميپرورانند و اين كدورت چنان در وجودشان ريشه دارد كه نميتوانند آن را پشت لبخندهاي ظاهري و شعارهاي واهي خويش پنهان كنند! قدرتهايي كه به پشتوانه تفرقهاي كه ميان مسلمانان ميافكنند بر گرده مردم سوار ميشوند و نيز قصد دارند تا رسيدن به مقاصدشان بتازند! قدرتهايي كه از سويي دموكراسي و مردمسالاري را فرياد ميكنند و از سويي وقتي فرصت تصميمگيري براي آينده مطرح ميشود، مردم و دولتشان را كنار زده و خود بر سر ميز مذاكره نشسته و دايه دلسوزتر از مادر ميشوند، قدرتهايي كه حتي بر اجساد ترحمي نداشته و با كمال افتخار به روح مردم لطمه ميزنند و روح مردم را به اسارت ميگيرند!
دولت كابل نيز جز صدور بيانيهاي تقبيحي كاري نميكند و اين است كه نميتواند روح جوانان به پرواز درآيد و از قالبهايي كه برايشان ساختهاند، بيرون آيند!
جوانان ما حتي اگر بخواهند نميتوانند بدون پشتوانه دولت با ديگر برادران مسلمان خود همسويي داشته باشند! اينجا در اين خاك كسي جوانان را جدي نميگيرد و همواره كوشيدهاند آنان را از مسايل جاري در كشورشان دور نگه دارند، با اين شعار كه آينده از آن شماست! گويي آينده تافتهاي جدا از بافته امروز است و تصميماتي كه امروز براي كشور گرفته ميشود، هيچ تاثيري بر آينده ندارد!
جوانان اين سرزمين اسلامي تنهايند و دستي نيست كه دستان ايشان را به گرمي بفشارد و پشتوانهشان قرار گيرد براي حمايت از راهي كه برميگزينند و هدفي كه تعقيب ميكنند! جوانان اين سرزمين ادامه همان نسلي هستند كه همواره در حاشيه بوده و ديگران برايشان تصميم گرفته اند! اما نيايد خوش بود، مخصوصا دولت بر سر اقتدار فعلي نميبايست از اينكه جوانان را در انزوا قرار داده خشنود باشد، چرا كه همواره صبح روشن پس از ظلمانيترين وقت شب طلوع ميكند و اين را تاريخ همواره ثابت كرده است.
دولت نبايد از انزواي جوانان كشورش خشنود باشد، كه پيش از طوفان آرامشي عجيب بر دريا حاكم ميشود! دولت ميبايست در راستاي كسب هويت ديني و شخصيت اسلامي به جوانان خود ياري رساند و آنان را براي آينده كشورشان مسلح به افكار ميهندوستي و استقلالطلبي نمايد، كاري كه دولت ما طي ده سال گذشته در راستاي آن قدمي بر نداشته و دولتمردان ما از بيداري جوانان همواره هراس داشته اند!
بهرحال، در ميان امواجي كه در كشورهاي اسلامي برخاسته و به سرعت در حال پيشروي است، افغانستان نميتواند و نبايد خود را كنار بكشد و بايد با اين جريان همراه شود، چه اينكه بسياري از جوانان مسلمان ما عليرغم تمام كارشكنيها و تبليغات نادرست و مخرب، به آگاهي دست يافته و به اين نتيجه رسيدهاند كه تنها راه برونرفت از بحرانهايي كه گريبانگير كشور ماست، بازيافتن هويت اسلامي و ملي ماست تا در پرتو آن براي آينده و آيندگان كشورمان ترسيمي داشته باشيم از آرمانشهر و آرمانشهرهاي دست يافتني و واقعي!
افغانستان و دولتمردان ما بايد از امواج بيداري اسلامي و تجلي افكار استقلالطلبانهاي كه خاستگاهش عقايد اسلامي است حمايت كنند و پشتوانهاي شوند براي جواناني كه هويت خويش گم كردهاند!
اما آيا صاحبان مسئوليت، واقعا با جريان بيداري اسلامي جوانان همراهي خواهند كرد؟
نویسنده: مرضیه جعفری
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل