افغانستان در گذار از چندين دهه بحران، درگيري و تشنجات داخلي، نخستين نفسهاي آسوده خود را پس از تشكيل كنفرانس بن آلمان از حنجره خسته خويش بيرون داد و دم و بازدم هاي تهي از بوي باروت را پس از عملي شدن توافقات اين كنفرانس همانند تشكيل دولت موقت و به دنبال آن تشكيل دولت جمهوري اسلامي، تدوين قانون اساسي، تشكيل پارلمان و...، براي اولين بار تجربه كرد.
در اين برهه، كه مرحله گذار از بحران و دستيابي به ترقي و رشد اقتصادي و ترميم زيربناهاي نابود شده محسوب ميشد و به مدد ميلياردها دالر كمك هاي خارجي كه به اين سرزمين سرازير شد، بهترين فرصت بود براي احياي آنچه كه در تمام مدت ايام جنگ و در بيش از سي سال مردم مظلوم افغانستان از دست دادند و براي به دست آوردن ارزش هاي راستين صلح و آرامش قرباني كردند.
آري در اين زمان بود كه اميدها بارور شد و آرمانها در اذهان نقش بست، آرزوهاي دست نيافتني ملموس تر گشته و مردم با اميد صبح هاي روشنتر و سپيدتر، شبها سر بر بالين گذاشتند، فقر و نداري ديگر آن چهره زشت سابق خويش را نداشت و مردم براي مبارزه با اين پديده ايمان سوز انرژي گرفتند و ساختمان هاي زندگي بر مبناي اميد و عشق طبقه طبقه ساخته شدند و بالا رفتند تا بوسه بر طاق آسمان صلح بزنند و...
اما اين اميدها ديري نپاييد، كم كم فساد و جنگ، اين دو پديده منفور و دو دشمن قسم خورده مردم اين ديار خسته، چون زخمي چركين دوباره سر باز كردند، طالبان فراري كه عاملين پناه دادن به القاعده يعني دشمن اصلي و مسبب سقوط برجهاي افسانه اي امريكا شناخته و ياد مي شدند به مدد بي كفايتي برخی مسئولین در دولت افغانستان و حمايت همان دست هايي كه ابتدا آنان را به وجود آورد، دوباره قدرت گرفتند و خواب خوش چند روزه اي را كه مردم اين سرزمين به بهاي قرباني هستي خويش كماهي كردند، بار ديگر بر مردم حرام نمودند.
اينك نيز پس از گذشت ده سال از اين خوشي زودگذر، مردم افغانستان بدترين روزهاي خود را سپري مي كنند، ادارات و وزارتخانه هاي اين سرزمين خسته به مراكز فساد و رشوه خواري تبديل شده اند و مردم به جاي اعتماد به اين مراكز و رفع مشكلات شان از سوي آنان، به راه هاي مخفي نفوذ به اداره و طريقه يافتن كميشن كاران حرفه اي كه بتوانند با ستاندن رشوه هاي خرد و كلان، حقوق مشروع و خواسته قانوني شان را برآورده سازند، فكر مي كنند!
مراجع امنيتي و مسئولين اين مراكز نيز جز ابراز تاسف بعد از حوادث انتحاري و محكوم نمودن عاملين مخدوش كننده امنيت و آسايش مردم و از دست دادن اعتماد مردم و تشديد قوت و روحيه دشمنان مردم كاري از پيش نبردند.
رييس جمهور نيز با سياستي محافظه كارانه در مقابل كارشكني هاي غرب و پاكستان كه مسبب اصلي تحريك و تجهيز قواي ضد دولت افغانستان هستند و با گماردن افراد بي كفايت، بي تخصص و بي تعهد در ادارات و پست هاي كليدي كشور، كارد را به استخوان مردم رسانده است!
اين اجمالي از وضعيت كنوني افغانستاني است كه انتظار مي رفت با اندوخته تجربيات تلخي كه از اعتماد به غرب و قدرتهاي منفعت طلب غربي و چندين دهه جنگ و بي خانماني داشت، در طي اين ده سال بهترين فرصت ها را براي آرامش مردم و تامين رضايت آنان فراهم كند اما دقيقا نقطه متضاد آن را تامين كرده و بهترين شرايط را براي ادامه حضور، دخالتها و كارشكني هاي غرب و پاکستان، این همسايه غرض ورز افغانستان پديد آورد تا جايي كه اكنون نيز با به وجود آمدن زمينه هاي حضور دوام دار امريكا در كشور، زمزمه هاي امضاي سند استراتژيك با آن كشور نيز تبديل به آهنگي هر چند غم انگيز اما واقعي شده است و تلخ تر آنكه اين پيمان در كنار منافع گذرا و مقطعي كه براي افغانستان دارد، اين كشور را تبديل به يك مستعمره هميشگي براي امريكا خواهد نمود.
در چنين شرايطي، افغانستان مملو از مشكلات ريز و درشت و بحران زده، براي شركت در كنفرانسي ديگر در بن، آمادگي ميگيرد؛ اما صاحبان مسئوليت مي بايست پاسخ گوي اين سوال باشند كه با وجود زيربناهاي لرزان، غرق بودن افغانستان در بحران ناامني و فساد و نبود انديشه هاي سازندگي، عدم احساس تعهد مسئولين نسبت به سرنوشت مردم و تبديل شدن افغانستان به مركز كشت، توليد و ترانزيت مواد مخدر و از همه مهم تر، بي اعتمادي مردم به حكومت فعلي و پارلمان كشور، شركت در كنفرانسي با هدف سازندگي افغانستان اما بر بنياد انديشه هايي مسموم، چه سودي خواهد داشت؟
طبيعي است كه دستاوردهاي منفي حكومت افغانستان و جامعه جهاني در طي ده سال گذشته در كشورمان، كارنامه سياهي است كه وجودش جز دلسردي از تدوير هر كنفرانس ديگري براي افغانستان، نتيجه مفيد ديگري را به دنبال ندارد.
چنانچه اين حكومت ناكام و افراد ذي نفوذ در آن كه كارنامه سياه ده سال گذشته را با خود يدك مي كشند، اشتراك كنندگان در كنفرانس بن دوم باشند، بي ترديد بايد گفت كه باز هم افغانستان به جايي نخواهد رسيد و هر چه رشته ايم هرچند اندك، همان هم پنبه مي شود. بر اين اساس اگر جامعه جهاني مي خواهد براي هميشه از شر مركز تجمع تروريستان رهايي يابد و اين كشور دردكشيده و مردم محروم آن روي آرامش و آسايش را ببينند، مي بايست در سياست هاي خويش تغييرات مثبتي پديد آورد. اما نكته قابل تامل در اينجاست كه امريكا مدعی سردمداری تامين عدالت جهاني و از بزرگترين مدعيان حقوق بشر و عدالت است، هرگز با اتخاذ تدابيري شفاف در قبال افغانستان كه منجر به تامين ثبات در اين كشور گردد، موافق نبوده و نيست چرا كه همه برنامه هاي بلندمدت اين كشور و خواب هاي شيريني را كه براي سلطه بر جهان شرق ديده، نابود خواهد نمود و اين چيزي نيست كه امريكا آن را بخواهد.
به هرحال با توجه به آنچه گفته شد ترديدي نيست كه دستاوردهاي بن دوم نيز چندان بهتر و خوشايندتر از كنفرانس بن اول نخواهد بود و به عبارت بهتر ميتوان گفت كه:
خشت بن دوم نيز همانند بن اول كج گذاشته خواهد شد!
نویسنده: مرضيه جعفري
در اين برهه، كه مرحله گذار از بحران و دستيابي به ترقي و رشد اقتصادي و ترميم زيربناهاي نابود شده محسوب ميشد و به مدد ميلياردها دالر كمك هاي خارجي كه به اين سرزمين سرازير شد، بهترين فرصت بود براي احياي آنچه كه در تمام مدت ايام جنگ و در بيش از سي سال مردم مظلوم افغانستان از دست دادند و براي به دست آوردن ارزش هاي راستين صلح و آرامش قرباني كردند.
آري در اين زمان بود كه اميدها بارور شد و آرمانها در اذهان نقش بست، آرزوهاي دست نيافتني ملموس تر گشته و مردم با اميد صبح هاي روشنتر و سپيدتر، شبها سر بر بالين گذاشتند، فقر و نداري ديگر آن چهره زشت سابق خويش را نداشت و مردم براي مبارزه با اين پديده ايمان سوز انرژي گرفتند و ساختمان هاي زندگي بر مبناي اميد و عشق طبقه طبقه ساخته شدند و بالا رفتند تا بوسه بر طاق آسمان صلح بزنند و...
اما اين اميدها ديري نپاييد، كم كم فساد و جنگ، اين دو پديده منفور و دو دشمن قسم خورده مردم اين ديار خسته، چون زخمي چركين دوباره سر باز كردند، طالبان فراري كه عاملين پناه دادن به القاعده يعني دشمن اصلي و مسبب سقوط برجهاي افسانه اي امريكا شناخته و ياد مي شدند به مدد بي كفايتي برخی مسئولین در دولت افغانستان و حمايت همان دست هايي كه ابتدا آنان را به وجود آورد، دوباره قدرت گرفتند و خواب خوش چند روزه اي را كه مردم اين سرزمين به بهاي قرباني هستي خويش كماهي كردند، بار ديگر بر مردم حرام نمودند.
اينك نيز پس از گذشت ده سال از اين خوشي زودگذر، مردم افغانستان بدترين روزهاي خود را سپري مي كنند، ادارات و وزارتخانه هاي اين سرزمين خسته به مراكز فساد و رشوه خواري تبديل شده اند و مردم به جاي اعتماد به اين مراكز و رفع مشكلات شان از سوي آنان، به راه هاي مخفي نفوذ به اداره و طريقه يافتن كميشن كاران حرفه اي كه بتوانند با ستاندن رشوه هاي خرد و كلان، حقوق مشروع و خواسته قانوني شان را برآورده سازند، فكر مي كنند!
مراجع امنيتي و مسئولين اين مراكز نيز جز ابراز تاسف بعد از حوادث انتحاري و محكوم نمودن عاملين مخدوش كننده امنيت و آسايش مردم و از دست دادن اعتماد مردم و تشديد قوت و روحيه دشمنان مردم كاري از پيش نبردند.
رييس جمهور نيز با سياستي محافظه كارانه در مقابل كارشكني هاي غرب و پاكستان كه مسبب اصلي تحريك و تجهيز قواي ضد دولت افغانستان هستند و با گماردن افراد بي كفايت، بي تخصص و بي تعهد در ادارات و پست هاي كليدي كشور، كارد را به استخوان مردم رسانده است!
اين اجمالي از وضعيت كنوني افغانستاني است كه انتظار مي رفت با اندوخته تجربيات تلخي كه از اعتماد به غرب و قدرتهاي منفعت طلب غربي و چندين دهه جنگ و بي خانماني داشت، در طي اين ده سال بهترين فرصت ها را براي آرامش مردم و تامين رضايت آنان فراهم كند اما دقيقا نقطه متضاد آن را تامين كرده و بهترين شرايط را براي ادامه حضور، دخالتها و كارشكني هاي غرب و پاکستان، این همسايه غرض ورز افغانستان پديد آورد تا جايي كه اكنون نيز با به وجود آمدن زمينه هاي حضور دوام دار امريكا در كشور، زمزمه هاي امضاي سند استراتژيك با آن كشور نيز تبديل به آهنگي هر چند غم انگيز اما واقعي شده است و تلخ تر آنكه اين پيمان در كنار منافع گذرا و مقطعي كه براي افغانستان دارد، اين كشور را تبديل به يك مستعمره هميشگي براي امريكا خواهد نمود.
در چنين شرايطي، افغانستان مملو از مشكلات ريز و درشت و بحران زده، براي شركت در كنفرانسي ديگر در بن، آمادگي ميگيرد؛ اما صاحبان مسئوليت مي بايست پاسخ گوي اين سوال باشند كه با وجود زيربناهاي لرزان، غرق بودن افغانستان در بحران ناامني و فساد و نبود انديشه هاي سازندگي، عدم احساس تعهد مسئولين نسبت به سرنوشت مردم و تبديل شدن افغانستان به مركز كشت، توليد و ترانزيت مواد مخدر و از همه مهم تر، بي اعتمادي مردم به حكومت فعلي و پارلمان كشور، شركت در كنفرانسي با هدف سازندگي افغانستان اما بر بنياد انديشه هايي مسموم، چه سودي خواهد داشت؟
طبيعي است كه دستاوردهاي منفي حكومت افغانستان و جامعه جهاني در طي ده سال گذشته در كشورمان، كارنامه سياهي است كه وجودش جز دلسردي از تدوير هر كنفرانس ديگري براي افغانستان، نتيجه مفيد ديگري را به دنبال ندارد.
چنانچه اين حكومت ناكام و افراد ذي نفوذ در آن كه كارنامه سياه ده سال گذشته را با خود يدك مي كشند، اشتراك كنندگان در كنفرانس بن دوم باشند، بي ترديد بايد گفت كه باز هم افغانستان به جايي نخواهد رسيد و هر چه رشته ايم هرچند اندك، همان هم پنبه مي شود. بر اين اساس اگر جامعه جهاني مي خواهد براي هميشه از شر مركز تجمع تروريستان رهايي يابد و اين كشور دردكشيده و مردم محروم آن روي آرامش و آسايش را ببينند، مي بايست در سياست هاي خويش تغييرات مثبتي پديد آورد. اما نكته قابل تامل در اينجاست كه امريكا مدعی سردمداری تامين عدالت جهاني و از بزرگترين مدعيان حقوق بشر و عدالت است، هرگز با اتخاذ تدابيري شفاف در قبال افغانستان كه منجر به تامين ثبات در اين كشور گردد، موافق نبوده و نيست چرا كه همه برنامه هاي بلندمدت اين كشور و خواب هاي شيريني را كه براي سلطه بر جهان شرق ديده، نابود خواهد نمود و اين چيزي نيست كه امريكا آن را بخواهد.
به هرحال با توجه به آنچه گفته شد ترديدي نيست كه دستاوردهاي بن دوم نيز چندان بهتر و خوشايندتر از كنفرانس بن اول نخواهد بود و به عبارت بهتر ميتوان گفت كه:
خشت بن دوم نيز همانند بن اول كج گذاشته خواهد شد!
نویسنده: مرضيه جعفري
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل