دو خبر در هفته جاری توجه ها را به خود جلب کرده است. خبر نخست سفر غیر مترقبه و البته نزدیک به انتظار لوی درستیز قوای مسلح پاکستان و هیات همراهش به کابل و دیدار این هیات با ریئس جمهوری افغانستان.لوی درستیز اردوی پاکستان که در رأس یک هیأت به کابل آمده در دیدار با رئیس جمهور تعهد کرد که آن کشور از میکانیسم صلح به رهبری و مالکیت افغان ها حمایت می نماید.
در این دیدار، جانب پاکستان تعهد سپرد که آن کشور به هرگونه همکاری در راستای مبارزه با تروریزم که تهدید مشترک می باشد، آماده است و از میکانیزم صلح به رهبری و مالکیت افغانها حمایت می نماید.هیئت پاکستان همچنان تعهد نمود که تیم های کاری، روی پلان های عملی و تطبیقی کار خواهند کرد."
و خبر دوم اظهارات باب کورکر، رییس کمیتۀ روابط خارجی سنای ایالات متحده امریکا است که می گوید:" نیروهای امریکایی ممکن است یک دهه دیگر در افغانستان بمانند. وی در گفتوگویی با شبکۀ خبری "انبیسی" گفت که نظر به شرایطی که هم اکنون در افغانستان حاکم است، نیروهای امریکایی برای سالهای متمادی در این کشور خواهند ماند.
به گفتۀ وی حکومت افغانستان حتا هرگاه تمامی درآمدهایش را صرف نیروهای امنیتیاش کند، نمیتواند از هزینۀ سنگین این نیروها، بیرون آید و از همین رو نیاز است تا هزینۀ این نیروها از سوی امریکا و هم پیمانانش برای چندین سال آینده، پرداخته شود."
از دید کارشناسان دو خبر بالا از یکدیگر جدا نیستند و در واقع اولی نتیجه دومی است. البته آگاهان خبر سومی را هم در انعطاف پذیری دور از ذهن پاکستانی ها قابل طرح و موثر می دانند و آن اعلام استراتژی جدید دولت ترامپ در جریان یکی دو ماه اخیر نسبت به افغانستان است که نوک تیز حمله این راهبرد نظامی جدید امریکایی ها، دولت پاکستان و سیاست های دو پهلوی آن در قبال افغانستان و مبارزه با تروریزم را نشانه رفته است.
مقامات پاکستانی پس از سفرهای دوره ای به برخی از کشورهای منطقه با این هدف و امید که شاید بتوانند امریکایی ها را متقاعد کنند تا نسبت به استراتژی فشار علیه اسلام آباد تجدید نظر کنند و ناامید شدن از نتیجه دلخواه، سرانجام ناچار از پذیرفتن طرح جدید دولت ترامپ برای افغانستان و منطقه می شوند؛ طرحی که در آن مبارزه علیه طالبان اولویت یافته و اسلام آباد را مخیر بین دو انتخاب می گذارد؛ انتخاب نخست آنکه طالبان را پای میز مذاکره بکشاند و با گروه های تروریستی داخل خاک خویش نیز مبارزه جدی بکند و انتخاب دوم و نهایی نیز آنکه در حمایت از طالبان با امریکا و متحدان وی وارد جنگ تمام عیار شود.
دولت های متفاوت در پاکستان از جمله دولت کنونی نشان داده اند که در آخرین ثانیه های دقیقه ۹۰ و سر بزنگاه ها کوتاه میایند و شرائط حریف قدرتمند خویش را می پذیرند و صد البته در این پذیرش ها نیز هیچگاهی صد در صد صادق نبوده و همواره سعی در فریب طرف مقابل داشته اند؛ تا به قول معروف "هم لعل را بدست آورند و هم دل یار را نرنجانند".
اما به نظر می رسد این بار این ترفند پاکستانی ها به دلیل تکراری بودن، دردی را از آنها دوا نکرده است و امریکایی ها همچنان مصراند که در صورت کمک نکردن پاکستانی ها در راهبرد جدید آنها، علاوه بر قطع کمکهای کلان واشنگتن به اسلام آباد، امکان آن نیز وجود دارد تا این کشور در لیست دولتهای حامی تروریزم قرار گیرد.
برای همین هم است که پاکستانی ها با یک دست پاچگی و وارخطایی قابل درکی در ختم سفرهای دوره ای شان به گونه غیر مترقبه و بدون اعلان قبلی وارد کابل می شوند و از مذاکره طالبان با دولت افغانستان سخن بمیان میاورند و حرف از تعهدی می زنند که لااقل در طول یک و نیم دهه اخیر هیچگاهی نه در سخن و نه در عمل پاکستانی ها شاهد آن نبودیم؛ چرا که عمل آنان همواره در فعالیت های تروریستی طالبان و امثال آنان از شبکه های دهشت افکنی مورد حمایت اسلام آباد، تبلور یافته بود و سخن آنها نیز همیشه بر انکار از پشتیبانی گروه های مذکور، استوار گردیده بود.
در هر حال، از دید آگاهان هر چه با استراتژی جدید ترامپ جلو می رویم، به نقشه و طرح مخوف و خطرناک ایالات متحده امریکا برای افغانستان و منطقه، نزدیک و نزدیک تر می شویم؛ همان طرحی که امریکایی ها در چند سال اخیر شدیداً روی آن کار کرده اند و آن عبارت است از ختم پرونده طالبان چه با جنگ با آنان و چه با هضم آنها در بدنه دولت فعلی در افغانستان و تقویت پروژه ویرانگر داعش در افغانستان و البته با هدف ناامن کردن مرزهای همسایگان افغانستان به خصوص آن دولتهایی که رقیب امریکا شمرده می شوند و به هیچ عنوان نیز سر سازگاری با سیاست های دخالت جویانه ایالات متحده را ندارند.
حال این دولتها و قدرتهای قوی و متوسط منطقه است که با تدابیر و طرح های کارساز و پیشگیرنده باید جلو تک تازی های امریکایی ها را بگیرند و نگذارند تا سناریوی خونبار و ویرانگر سوریه و عراق برای بار دوم در یک یا دو تا از کشورهای منطقه تکرار شود و سود آن به جیب امریکایی ها و دود آن نیز در چشم همه دولتها و کشورهای منطقه برود.