همه ی صحبتهای سرتاج عزیز، مشاور صدر اعظم پاکستان در کنفرانس مشترک خبری در وزارت خارجه کشور، شاید به سه جمله طولانی هم نرسد. سرتاج عزیز مشاور نخست وزیر پاکستان در امور خارجی و امنیت ملی در این کنفرانس، فقط به گفتن این دو سه جمله کوتاه اما رندانه بسنده کرد:" پاکستان از روند صلح در افغانستان حمایت می کند ولی برای موفقیت این روند، تضمینی نمی دهد! دولت پاکستان نفوذ معینی بر طالبان دارد اما نمی تواند آنان را کنترول کند. بدون افغانستان صلحآمیز و باامن، تامین صلح و امنیت در پاکستان هم دشوار است."
اما این در حالی است که دولتمردان ما برخلاف سران اسلام آباد و دیگر سیاستمداران، بیشترین انرژی و توان خویش را صَرفِ حرف زدن می کنند و آن هم حرف زدن و دیالوگهایی که لااقل در طول این چندین سال، کاری را از پیش نبرده و دردی را از این کشور و ملت دوا نکرده است.
به مقامات پاکستانی یاد داده اند که یک حرف بی پایه و کذب را به گونه ای به مخاطبان برسانند که آنان یا آن حرف را بپذیرند و یا لااقل پاسخی در برابر آن نداشته باشند. به عنوان نمونه و مثال به جملات قصار و حکیمانه مشاور صدر اعظم پاکستان توجه می دهیم. سرتاج عزیز می گوید ما از روند صلح در افغانستان حمایت می کنیم؛ چرا که صلح در افغانستان را به سود ثبات در پاکستان می دانیم.
اما برای موفقیت روند صلح، هیچ گونه تضمینی نمی دهیم؛ چرا که به زعم خود شان و در اساس، دادن هر نوع تضمین نسبت به هر پدیده ای، مستلزم داشتن قدرت کنترول و مدیریت نسبت به آن پدیده است و از آنجا که پاکستان نسبت به پدیده و جریانی بنام طالبان، فقط نفوذ بر آنان داشته بدون آنکه بتواند آنان را کنترول کند، لذا توقع هر نوع تضمین نسبت به برقراری صلح در افغانستان، از عقل و خرد انسانی به دور است.
در ظاهر، این اظهارات مشاور نخست وزیر پاکستان یک استدلال منطقی است که در بر گیرنده ی صغرا و کبرای سالم و یک نتیجه بدون نقص و ابهام است. اما آیا در واقع نیز مطلب از همان قراری است که سرتاجِ عزیز افاضه فرموده اند و رابطه میان طالبان و سران اسلام آباد و استخبارات کشور همسایه، در حد نفوذ آری و اما کنترول و مدیریت هرگز، استوار است؟!
اظهارات مشاور اعظم پاکستان انسان را به یاد آن سارقی می اندازد که خروسی را دزدیده و به زیر بغل زده بود؛ به گونه ای که صورت و بدن خروس را با تکه ای پوشانده، اما دُم آن کاملاً آشکار و هویدا بود. دزد خروس قسم می خورد که نه خروس را دیده و نه آن را دزدیده است. اما صاحب خروس چون دُم آن را می دید، به دزد گفت:" نمی دانم قسم تو را باور کنم یا دم خروس را؟!".
مشکل سران پاکستانی این است که ملت افغانستان را با برخی از دولتمردان ضعیف آن قیاس می کنند و از طرفی نیز گمان می کنند که همانطور که افغانستان از نظر نظامی و اقتصادی در فقر و ضعف نگداشته شده، مردم آن نیز دچار فقر در تحلیل و اندیشه اند.
به جناب مشاور اعظم و سایر دولتمردان به ظاهر چالاک و رند پاکستانی باید یادآوری شود که مغلطه های ظریف و پیچیده حضرات را نه تنها سیاستمداران و بسیاری از دولتمردان فهیم که حتی مردم کوچه و بازار افغانستان هم به روشنی متوجه می شوند.
بر عکس اظهارات حکیمانه سرتاج عزیز، باید گفت که سران پاکستان، هم نفوذ بر طالبان دارند و هم کنترول بر آنان. بر اساس مستندات و شواهد محکم و استوار ریاست امنیت ملی افغانستان و نیز چشم دید بسیاری از مردم کشور، اساساً مدیریت و رهبری گروه طالبان با اسلام آباد و جنرالهای کارکشته ی استخبارات کشور همسایه است.
این مدیریت و کنترول به حدی شدید و جدی است که طالبان بدون صلاحدید و اجازه پاکستان، حتی یک ماین کنارجاده ای را هم نمی توانند منفجر کنند تا چه رسد به انجام عملیاتهای کلان و ویژه در سطح پایتخت و سایر ولایات افغانستان.
بر پایه همین کنترول عمیق طالبان است که دولت پاکستان در آستانه خروج نیروهای خارجی از کشور، خوابهای پریشانی برای دولت و ملت افغانستان دیده اند. پاکستانی ها در یک حرکت هماهنگ و دخالت جویانه، مصمم شده اند تا به هر طریق ممکن، عوامل طالب شان را برای یک بار دیگر در افغانستان به قدرت برسانند.
حالا این به قدرت رسانی طالبان، بستگی به شرایط و اوضاع دارد. اگر پاکستانی ها بتوانند با امریکایی ها بر سر سپردن کل قدرت در افغانستان به طالبان به توافق برسند، بدون شک این اتفاق خواهد افتاد و اما اگر سران کاخ سفید به دولت کابل هم نیم نگاهی داشته باشند- که ظاهرا دارندـ آنگاه شاهد سهامداران مختلفی در دولت افغانستان خواهیم بود که طالبان یکی از عمده ترین آنان خواهد بود.
دولت و ملت افغانستان، هیچگاه از یاد نمی برند قتل عام تعدای از اعضای ارشد طالبان افغانی در حومه شهر کویته را که بدون اجازه جنرالهای (آی.اس.آی) تصمیم تماس و مذاکره با دولت افغانستان را داشتند و قرار بود جهت مشوره با سایر فرماندهان و رهبران خویش، در دفتر شورای کویته دور هم جمع شوند.
با قاطعیت باید گفت که انتظار برخورد صادقانه و انسانی و اسلامی سران اسلام آباد با دولت و ملت مسلمان افغانستان، جز سرآب و خودفریبی دولتمردان و مردم کشور، چیز دیگری نخواهد بود. پاکستان کشوری است که از طالبان و افغانستان، فقط در جهت تامین منافع استعماری و دخالت جویانه خویش سود می برد و به هیچ عنوان حاضر نیست دست از این بازی خطرناک بردارد الا آنکه دولت و ملت افغانستان با تمام قوا و توان در برابر آن ایستادگی و مقاومت کنند که آن نیز با اوضاع حاکم در کشور، چندان آسان به نظر نمی رسد.
اما این در حالی است که دولتمردان ما برخلاف سران اسلام آباد و دیگر سیاستمداران، بیشترین انرژی و توان خویش را صَرفِ حرف زدن می کنند و آن هم حرف زدن و دیالوگهایی که لااقل در طول این چندین سال، کاری را از پیش نبرده و دردی را از این کشور و ملت دوا نکرده است.
به مقامات پاکستانی یاد داده اند که یک حرف بی پایه و کذب را به گونه ای به مخاطبان برسانند که آنان یا آن حرف را بپذیرند و یا لااقل پاسخی در برابر آن نداشته باشند. به عنوان نمونه و مثال به جملات قصار و حکیمانه مشاور صدر اعظم پاکستان توجه می دهیم. سرتاج عزیز می گوید ما از روند صلح در افغانستان حمایت می کنیم؛ چرا که صلح در افغانستان را به سود ثبات در پاکستان می دانیم.
اما برای موفقیت روند صلح، هیچ گونه تضمینی نمی دهیم؛ چرا که به زعم خود شان و در اساس، دادن هر نوع تضمین نسبت به هر پدیده ای، مستلزم داشتن قدرت کنترول و مدیریت نسبت به آن پدیده است و از آنجا که پاکستان نسبت به پدیده و جریانی بنام طالبان، فقط نفوذ بر آنان داشته بدون آنکه بتواند آنان را کنترول کند، لذا توقع هر نوع تضمین نسبت به برقراری صلح در افغانستان، از عقل و خرد انسانی به دور است.
در ظاهر، این اظهارات مشاور نخست وزیر پاکستان یک استدلال منطقی است که در بر گیرنده ی صغرا و کبرای سالم و یک نتیجه بدون نقص و ابهام است. اما آیا در واقع نیز مطلب از همان قراری است که سرتاجِ عزیز افاضه فرموده اند و رابطه میان طالبان و سران اسلام آباد و استخبارات کشور همسایه، در حد نفوذ آری و اما کنترول و مدیریت هرگز، استوار است؟!
اظهارات مشاور اعظم پاکستان انسان را به یاد آن سارقی می اندازد که خروسی را دزدیده و به زیر بغل زده بود؛ به گونه ای که صورت و بدن خروس را با تکه ای پوشانده، اما دُم آن کاملاً آشکار و هویدا بود. دزد خروس قسم می خورد که نه خروس را دیده و نه آن را دزدیده است. اما صاحب خروس چون دُم آن را می دید، به دزد گفت:" نمی دانم قسم تو را باور کنم یا دم خروس را؟!".
مشکل سران پاکستانی این است که ملت افغانستان را با برخی از دولتمردان ضعیف آن قیاس می کنند و از طرفی نیز گمان می کنند که همانطور که افغانستان از نظر نظامی و اقتصادی در فقر و ضعف نگداشته شده، مردم آن نیز دچار فقر در تحلیل و اندیشه اند.
به جناب مشاور اعظم و سایر دولتمردان به ظاهر چالاک و رند پاکستانی باید یادآوری شود که مغلطه های ظریف و پیچیده حضرات را نه تنها سیاستمداران و بسیاری از دولتمردان فهیم که حتی مردم کوچه و بازار افغانستان هم به روشنی متوجه می شوند.
بر عکس اظهارات حکیمانه سرتاج عزیز، باید گفت که سران پاکستان، هم نفوذ بر طالبان دارند و هم کنترول بر آنان. بر اساس مستندات و شواهد محکم و استوار ریاست امنیت ملی افغانستان و نیز چشم دید بسیاری از مردم کشور، اساساً مدیریت و رهبری گروه طالبان با اسلام آباد و جنرالهای کارکشته ی استخبارات کشور همسایه است.
این مدیریت و کنترول به حدی شدید و جدی است که طالبان بدون صلاحدید و اجازه پاکستان، حتی یک ماین کنارجاده ای را هم نمی توانند منفجر کنند تا چه رسد به انجام عملیاتهای کلان و ویژه در سطح پایتخت و سایر ولایات افغانستان.
بر پایه همین کنترول عمیق طالبان است که دولت پاکستان در آستانه خروج نیروهای خارجی از کشور، خوابهای پریشانی برای دولت و ملت افغانستان دیده اند. پاکستانی ها در یک حرکت هماهنگ و دخالت جویانه، مصمم شده اند تا به هر طریق ممکن، عوامل طالب شان را برای یک بار دیگر در افغانستان به قدرت برسانند.
حالا این به قدرت رسانی طالبان، بستگی به شرایط و اوضاع دارد. اگر پاکستانی ها بتوانند با امریکایی ها بر سر سپردن کل قدرت در افغانستان به طالبان به توافق برسند، بدون شک این اتفاق خواهد افتاد و اما اگر سران کاخ سفید به دولت کابل هم نیم نگاهی داشته باشند- که ظاهرا دارندـ آنگاه شاهد سهامداران مختلفی در دولت افغانستان خواهیم بود که طالبان یکی از عمده ترین آنان خواهد بود.
دولت و ملت افغانستان، هیچگاه از یاد نمی برند قتل عام تعدای از اعضای ارشد طالبان افغانی در حومه شهر کویته را که بدون اجازه جنرالهای (آی.اس.آی) تصمیم تماس و مذاکره با دولت افغانستان را داشتند و قرار بود جهت مشوره با سایر فرماندهان و رهبران خویش، در دفتر شورای کویته دور هم جمع شوند.
با قاطعیت باید گفت که انتظار برخورد صادقانه و انسانی و اسلامی سران اسلام آباد با دولت و ملت مسلمان افغانستان، جز سرآب و خودفریبی دولتمردان و مردم کشور، چیز دیگری نخواهد بود. پاکستان کشوری است که از طالبان و افغانستان، فقط در جهت تامین منافع استعماری و دخالت جویانه خویش سود می برد و به هیچ عنوان حاضر نیست دست از این بازی خطرناک بردارد الا آنکه دولت و ملت افغانستان با تمام قوا و توان در برابر آن ایستادگی و مقاومت کنند که آن نیز با اوضاع حاکم در کشور، چندان آسان به نظر نمی رسد.
مولف : سیدفاضل محجوب