یکی از ابزار های ضروری در عرصه آموزش دین، استفاده از هنر است. فراق دین و هنر، فروغ از تعلیم و تربیت دینی می ستاند و آن را عزلت نشین می سازد. از طرفی آنچه در جهان معاصر شاهدیم این است که گرایش غالب، در کاربران ابزار های هنری، تحریک و دامن زدن به امیال مادی است. امروزه بسیاری از سرمایه داران و شرکت های غول آسای اقتصادی، برای فروش کالاهای اقتصادی و فرهنگی خود، از ابزار های هنری بهره ای وافر می گیرند.
در عصری که برای جهت دادن انسان ها به سوی مادیات و تقویت گرایش های مادی، از ابزار های ویژه هنری استفاده می شود، آیا می توان از هنر برای آموزش دین و تثبیت ارزش های اخلاقی غفلت کرد؟ آیا در چنین وضعیتی می توان برای عرضه ارزنده ترین کالاهای آسمانی و آموزه های قرآنی از این ابزار ها بی بهره بود؟ اگر ما معتقدیم دین و مقدسات والاتر از مادیات و کالاهای دنیوی و بشری است و برای سعادت بشر لازم و ضروری است، آیا عرضه آنها در قالب هنر و به صورت خلاقانه شایسته تر نیست؟ با توجه به اهداف بلند دین و فراگیری اش در همه زمان ها و مکان ها و روی آوری فوق العاده بشر معاصر به هنرهای نوین و ابزار های پیشرفته هنری، نوآوری در این مسیر و پیوند بیشتر دین و هنر می تواند گام بلندی در جهت تقویت دین مداری و ترویج معارف الهی در میان انسان های عصر حاضر، خصوصا قشر جوان باشد.
باید این واقعیت غیر قابل انکار را پذیرفت که جنس بشر، مخصوصا انسان های عصر حاضر با توجه به پیوند بیشتری که با هنر پیدا کرده اند، مایل به زیبایی های هنری است و اگر آموزه های دینی به شکلی ساده و عاری از هنر ارائه شود، مخاطب به سختی حاضر به فراگیری است، بلکه به زودی از آن دل زده می شود و اگر هم تاثیر گذار باشد اثرش کوتاه مدت خواهد بود، ولی اگر در قالب های هنری ارائه شوند، شنیدن و تماشای آن نه تنها خستگی زا نیست بلکه خستگی زدا است، چرا که لذت بخش و فرح انگیز است.
از طرفی تثبیت ذهنی و قلبی آموزه های دین در سایه تکرار حاصل می شود و فقط در سایه هنر است که تکرار غیر مُمِل می شود. تکرار اگر غیر هنر مندانه وبا به کار گیری شیوه ها و ابزار های گوناگون نباشد، نه تنها به تثبیت دین در اذهان و قلوب نمی انجامد، بلکه ممکن است مخاطب را گامی به عقب ببرد و از دین گریزان سازد.
در جامعه ی مدرن و شرایط پست مدرن و ظهور تفكر دنیاگرا (سكولار) و فلسفه های الحادی و پوچ انگارانه و بی هدفی و سرگشتگی بشر معاصر، هنر و به خصوص هنر اسلامی نقشی رهایی بخش دارد. هنر اسلامی می تواند در جهان مدرن به زندگی آدمی معنا و هدف ببخشد و پیام آور و الهام بخش نوع دوستی، برابری، عدالت، لطف و رحمت و اُنس و قرب و حضور حق باشد. این هنر می تواند با مایه های عمیق و غنی معنوی ای كه در اختیار دارد و با پشتوانه ی مبانی متقن فكری و بنیان های استوار اعتقادی، از روان انسان غبارآلوده ی سرگشته، غفلت زدایی كند و او را از درون و برون آزاد سازد. این رسالت مهم هنر اسلامی در دنیای معاصر است: بازگشت به معنویت، احیای معنویت و فراخواندن آدمی به معنویتی اصیل و ریشه دار و الهی تا در پرتو آن بر «بحران بی معنایی » فائق آمده به زندگی خویش معنا و هدف و ارزش ببخشد.
البته باید به این نکته توجه داشت که قلمرو استفاده از هنر در دین اسلام تا کجا است و چگونه است. هنر پروری دين و يا به عبارتی ارتباط اديان با هنر و بهره گيري از آن، باید در جهت بيان مبانی و اصول و ارزشهای معنوی و همچنین شكل دادن به فضای مناسب عبادات و آيينها و انجام مناسك و مراسم دینی صورت بگیرد و به همين دليل است كه هنرهايی چون موسيقی در دین اسلام جایی ندارد. صحبت از قلمرو استفاده از هنر، خود مبحثی مجزا و بسیار وسیع است، اما قبل از آن باید از ضرورت استفاده از هنر در امر ترویج دین صحبت کرد. مساله ای که متاسفانه در جامعه ما جایگاهی ندارد و به علت همین تفکر خشک و عاری از خلاقیت، دین پذیری نسل نو که از طرفی با هنر های زیبا و جذاب، اما غربی و منحرف کننده رو به رو هستند و از طرف دیگر رابطه ای میان دین و هنر نمی بینند، با چالش های جدی رو به رو است.
به کار گیری هنر می تواند گرایش و پای بندی به دین را افزایش دهد و بازار تربیت دینی را رونق بخشد، اگر نگرش جوانان به آموزه های دینی زیبا شناسانه باشد، اشتیاقی روز افزون به دین می یابند. بی تردید کشف زیبایی ها و زشتی های اخلاقی در پرتو نظر و اندیشه ای هنر مندانه حاصل می شود.
نویسنده: سید مصطفی موسوی مبلّغ
منبع : خبرگزاری آوا - کابل