در سال های اخیر فرایندی با عنوان جهانی شدن، جهان معاصر را تحت تاثیر خود قرار داده و ذهن تمام اندیشمندان را به خود مشغول کرده است. در این فرایند به مرور زمان مرز های بین جوامع برداشته شده و فرهنگ ها در هم آمیخته است و زمینه را برای ایجاد یک فرهنگ واحد بر اساس یک الگو مهیا کرده است. کمرنگ شدن و یا گاهی محو شدن فرهنگ ها در یکدیگر، برخی مسایل بنیادین را با چالش های جدی رو به رو کرده و با پیشروی سریع خود، محققان و اندیشمندان را بر آن داشته تا در رابطه با این موضوع قلم فرسایی کنند.
با آغاز هزاره جدید، بشر به سطح کیفی نوینی از امکانات دست می یابد که چهره جهان مدرن و همه پیوند ها و ارتباطات بین المللی را به گونه قابل ملاحظه ای تغییر می دهد. در این که نوع بشر به سرعت مسیر یکپارچگی را طی می کند و رو به اقتصاد، فرهنگ و سیاست جهانی دارد، تردیدی نیست؛ ولی در مفهوم «جهانی شدن» و رابطه آن با عوامل پیش برنده آن و پیامد ها و تاثیرات آن دیدگاه مشترکی وجود ندارد.
جهانی شدن به عنوان پدیده ای مهم و نو ظهور که دارای ابعاد گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، همه ساختارهای فرهنگی و اجتماعی را تحت تاثیر و تحول قرار داده و به صورت اجتناب ناپذیر ادیان و فرهنگ های همه جوامع را دچار چالش نموده است. رویارویی معقول با این پدیده جهانی و فراگیر، مستلزم شناخت واقع بینانه ماهیت، مبانی و اقتضائات این فرایند است و با توجه به تاثیر آن بر وضعیت فرهنگ ها و ادیان، این مسئله برای جوامع اسلامی نیز به عنوان یکی از مهم ترین مسائل دینی، اجتماعی و فرهنگی به شمار می آید. از این رو، بنا به تفسیر و شناختی که از فرآیند جهانی شدن داریم، رویارویی ما با این پدیده متفاوت خواهد بود.، توجه به این مساله ضروری و حیاتی است که بخواهیم یا نخواهیم با این پدیده مواجه هستیم و در مسیر آن قرار داریم و نمی توانیم تاثیرات آن را بر زندگی امروز انکار کنیم و روشن است که شیوه مواجهه با آن نیز نکته ای است مهم و دغدغه ای است جدی که بایستی مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد.
پرسش اصلی دین مداران و جوامعی که مقید به مذهب هستند و مخصوصا جامعه سنتی مانند افغانستان این است که جایگاه دین در عصر جهانی شدن چگونه خواهد بود؟ آیا دین می تواند در عصر جهانی شدن نقش تعیین کننده داشته باشد یا اینکه دین با این فرایند نا سازگار است.
از آنجا که جهان اسلام و کشورهای مسلمان نیز بخشی از شهروندان جامعه جهانی هستند و جمعیت قابل توجهی را تشکیل می دهند، باید بر روی این مسئله به عنوان یک مسئله مهم و تاثیر گذار در عصر حاضر، توجه خاص و ویژه صورت بگیرد و نباید این فرایند از دایره توجهات اندیشمندان اسلامی دور بماند. کشور افغانستان نیز با توجه به شرایط کنونی و نقش قابل تاملی که مخصوصا در دو دهه اخیر در بین جوامع اسلامی داشته و همواره جوامع استعماری نیز گوشه چشمی در سیاست گذاری های خود به آن داشته است، نه تنها از این قاعده مستثنا نیست بلکه باید موشکافانه تر و دقیق تر و علمی تر با این فرایند رو به رو شود.
این موضوع می تواند در چند جهت مورد بررسی قرار بگیرد: شناخت فرایند جهانی شدن، پیامدهای جهانی شدن، رابطه و نسبت دین با این امر و بالاخره رویکرد جوامع دین مدار و وخصوصا جامعه افغانستان در برخورد با این مساله.
جهانی شدن به معنای کنونی، از نیمه دوم سده بیستم وارد عرصه ادبیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شد. با مروری بر تعاریف متعدد جهانی شدن، می توان برای آن ویژگی هایی بر شمرد، از جمله افزایش شمار پیوندها و ارتباطات متقابل فراملّی، فراگیر شدن جوامع، کم رنگ شدن مرزهای جغرافیایی، برقراری ارتباط متقابل میان جوامع، کاهش نقش دولت ها در حاکمیت، افزایش سرعت ارتباطات و سرعت انتقال جمعیت و سرمایه، گسترش اندیشه ها و فرهنگ ها و نظم دهی دوباره به زمان و مکان و به عبارتی دیگر، یکپارچه سازی و همسان سازی بر اساس یک مدل و الگو در سطح جهان.
جهانی شدن به این معنا یعنی در نوردیدن مرزهای زمانی و مکانی و دست یابی سریع به اطلاعات پرحجم و گسترده و تسهیل روابط میان فرهنگ ها و افراد گوناگون بشر و مبادله آسان کالاهای فرهنگی، هنری، اقتصادی، علمی و اطلاعاتی در همه جا و هر زمان.
قبل از اینکه در رابطه با مطلوب بودن یا عدم مطلوبیت این فرایند سخن گفته شود، باید این نکته روشن شود که اگرچه بسیاری از اندیشمندان، جهانی شدن و جهانی سازی را با هم خلط کرده اند ولی میان آن دو فرق است.
این موضوع برخاسته از این اندیشه است که جهانی شدن یک پروژه است یا یک پروسه؟ جهانی شدن موضوعی علمی و فکری و تحول و تغییری بنیادین و اساسی در همه ساختار های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بشر است که به طور طبیعی، فرآیندی از رشد علمی و تکنولوژی جامعه بشری است، ولی جهانی سازی یک روند و موضوعی از پیش طراحی شده و الگویی تحمیلی برای سلطه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بر جهان است و هدف آن استثمار دیگر جوامع به شکلی نوین است.
این وجه از جهانی شدن که به تعبیر دیگر، جهانی سازی غربی و یا به اصطلاح، غربی سازی جهان است، به هیچ وجه مطلوب نیست ولی وجه اول از جهانی شدن که به معنای پیشرفت طبیعی علم و تکنولوژی و همه گیر شدن آن در جامعه بشری است، امری است مطلوب و نباید آن را نفی کرد و از آن گریزان و بیمناک بود، بلکه باید به نحو احسن با آن رو به رو شد. در نوشتار بعدی به پیامد ها و آثار جهانی شدن در میان جوامع اسلامی اشاره می شود.
نویسنده: سید مصطفی موسوی مبلّغ
منبع : خبرگزاری آوا - کابل