طالبان وامربالمعروف و نهی از منکر
ابومصعب سوری برخی از عملکرد های طالبان در رابطه به امربالمعروف و نهی از منکر را نیز مورد انتقاد قرار می دهد. این مسئله نشان می دهد که برعکس تصور بعضی ها که گمان دارند عملکرد های سختگیرانهء طالبان در این عرصه ناشی از دستورات القاعده یا تاثیر پذیری از آنان بوده است در حقیقت چنین نبود. ابومصعب نوشته است که رهبران مهم طالبان از قبایل بدوی وبیسواد پشتون جنوب و مرکز افغانستان هستند. جهالت و خصلت قبایلی پشتون های این بخش از افغانستان در عملکرد های بعضی از مسئولین امربالمعروف طالبان که آنها نیز اکثرا از همین مناطق اند انعکاس یافته است. ابومصعب خود در یک مورد تجربهء مستقیم خویش را در این رابطه نقل می کند و آنرا دلیل بر کم دانشی مسئولین این ادارهء مهم در مسایل شرعی می شمارد. وی می نویسد:
من یک بار درد ناشی از ضربت چماق یک مسئول ادارهء امربالمعروف طالبان را بر شانه ام احساس کردم. یک روز در جلال آباد زمانیکه وقت نماز داخل شده بود نماز را ادا کردم زیرا عزم سفر داشتم. در مسیر راه بسوی میدان هوائی یک طالب چماق بدست از امربالمعروف مرا متوقف کرد و از من خواست تا برای ادای نماز جماعت وارد مسجد شوم. من به وی فهماندم که نماز خوانده ام. او با چماق به شانه ام کوبید و بزبان پشتو به من گفت ای جاهل! تو چگونه نماز را قبل از وقت خوانده و مرتکب گناه کبیره شده ای؟! من از ترس مجبور شدم تا مجددا به مسجد بروم و بار دوم نماز بخوانم. وقتی نماز تمام شد طیاره پرواز کرده بود و من از سفر بازماندم.
طالبان عادت دارند تا راه را مسدود سازند و مردم را با زور به مساجد برای ادای نماز ببرند. بعضی از کسانی که به زور به نماز جماعت مجبور می شوند بی وضو نماز می خوانند.
در مورد حقوق زن:
طالبان بعضی از زنان را به این دلیل که صورت شان را هویدا کرده یا با فروشندهء مرد صحبت را طولانی کرده اند خلاف حکم شرع مورد ضرب شلاق قرار می دهند. کسانی را تعزیر می کنند که ریش خود را کوتاه کرده اند. در بعضی موارد کمپیوتر را به این گمان که تلویزیون است شکسته اند. زنان را از کار منع کرده اند بدون اینکه چاره ای برای حل مشکلات اقتصادی صدها هزار بیوه ویتیم اندیشیده باشند در حالیکه آنها برای تامین معیشت خود به معاش همین زنان متکی بودند.
طالبان زنان را از تحصیل بازداشته اند و من در این باره سخنان متفاوتی از رهبران بلند پایهء طالبان شنیده ام: بعضی از این رهبران می گویند که این کار موقتی بوده و تا پایان جنگ ادامه خواهد داشت زیرا ما امکانات انتقال زنان بوسیله موتر های مخصوص از خانه به مدرسه و بالعکس را نداریم تا از فتنه جلوگیری شود. بعضی ها می گویند که نصاب تعلیمی مکاتب اسلامی نیست و نیاز به تجدید نظر دارد. بعد از تجدید نظر به زنان اجازهء تحصیل داده خواهد شد عده ای از رهبران طالبان به این باور اند که برای زنان فقط آموزش علوم دینی و سواد خواندن ونوشتن کافیست و نیازی به تحصیل در علوم عصری ندارند.
اما بعضی از علمای مسن طالبان می گویند که تحصیل زن در خارج از خانه موجب فساد اخلاقی و رواج (دیوثیت) می شود! به همین دلیل تعلیم زنان در افغانستان برای همیشه ممنوع است و زنان می توانند در خانه ها درس قران را فرا گیرند ونیازی به تحصیلات عالی ندارند.
ابو مصعب این مثال ها را که نمونه هائی از عملکرد های مسئولین امربالمعروف ونهی از منکر طالبان بود نتیجهء جهل و باور های قبیلوی (که ابومصعب آنرا بدوی می خواند) و دوری از تعالیم شرعی می داند.
جمع آوری اسلحه و غنایم جنگی:
در مورد جمع آوری اسلحهء ثقیل، متوسط و خفیف نیز ابومصعب بر عملکرد های طالبان انتقاد دارد. او می نویسد که این اسلحه ملکیت صاحبان آن بود که در دروان جهاد به غنمیت گرفته بودند. از نظر شرعی طالبان حق گرفتن این سلاح ها را نداشتند البته طالبان بیم از آن دارند که این اسلحه علیه خودشان بکار گرفته شود و یا از آن برای دزدی و رهزنی و سایر جرایم استفاده شود. او این کار را برای تامین امنیت درست می داند اما به این باور است که تامین امنیت نباید حقوق دیگران را ضایع سازد و به این مسئله هم اشاره می کند که در افغانستان از زمانه های بسیار قدیم جرایمی چون قتل و راهزنی اتفاق می افتاده و تا دوران قبل از طالبان امری عادی بشمار می رفته است. او به سفرنامهء ابن بطوطه جهانگردی که در حوالی سالهای 750 هجری قمری از افغانستان دیدن کرده اشاره می کند که چگونه رهزنان در معبر سروبی راهش را گرفتند و لباس و کتابهایش را سرقت کردند. ابن بطوطه نوشته است که سرزمین افغانها جائی است که در آن قتل و رهزنی به کثرت اتفاق می افتد.
طالبان غنایم جنگی را بر جنگجویان خود توزیع نمی کنند و این موضوع موجب گردیده تا بسیاری از قبایل از جنگیدن در کنار آنان خودداری نمایند. طالبان به این نظر اند که جنگ با مخالفین شان در حقیقت جنگ با باغی هاست و از نظر شرعی اموال وسلاح بدست آمده از جنگ با بغات شامل غنایم جنگی نمی شود.
مخالفت با دعوتگران اسلامی:
بزرگان طالبان در افغانستان و پاکستان وهندوستان شخصیت هائی چون مودودی، حسن البناء و سیدقطب و رهبران اخوان المسلمین را فاسق می خوانند و حتی از تکفیر آنان نیز ابائی ندارند و فروش کتابهای شان را ممنوع کرده اند. این روش طالبان نتیجه فتاوای قدیمه در هند و پاکستان در مورد بعضی مسایلی است که در گذشته گفته می شد که نباید روی آنان بحث صورت گیرد از جمله اختلاف وجنگ میان صحابه. طالبان ناآگاهانه گمان دارند که این رهبران در بحث های شان در رابطه با تاریخ اسلام نسبت به بعضی از اصحاب پیامبر گستاخی روا داشته اند در حالیکه این شایعات کاملا غلط و ناشی از اختلافات سیاسی است.
رواج فساد اداری و رشوه: از رشوه خواری در میان بعضی مسئولین طالبان نیز اخباری بگوش می رسد که نمی توان آنرا رد کرد. طوریکه می دانیم یک مسئول دولتی و حتی دکتوران و انجنیران ماهانه فقط معادل 5 تا 10 دالر امریکائی معاش دریافت می دارند که کفاف معیشت آنانرا نمی نماید. این مسئله خود می تواند در رواج رشوه و فساد یک عامل مهم بشمار آید.
نویسنده:وحید مژده
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)کابل