کتاب ابومصعب سوری (افغانستان، طالبان و معرکة الاسلام الیوم) که از سلسلهء کتابهای معلوماتی است برای اعضای القاعده در افغانستان نوشته شده و یگانه سندی است که نظر این گروه را در مورد طالبان روشن می سازد. همانگونه که دیدیم در برداشت ابومصعب از تحریک طالبان جنبه های منفی طالبان بیشتر برجسته شده است بخصوص عدم درک درست این گروه از شریعت و رابطه شرع با سیاست و اجتماع که باید آنر بزرگترین مشخصهء سلبی طالبان دانست.
اما با وجود فهم مسایلی با این اهمیت که ابومصعب هریک را بر می شمارد سوال اینست که پس چرا و به روی کدام دلایل، در جنگی که ایدئولوژیک بشمار می آید، القاعده و مجاهدین عرب ماندن و جنگیدن در کنار طالبان را ترجیح دادند؟
ابومصعب می نویسد که بزرگترین مشخصهء ایجابی یا مثبت طالبان اینست که آنها از مجاهدین عرب ومسلمانان در برابر مطالبات حکومت های مرتد و ظالم و جامعهء جهانی در راس آن امریکا حمایت کردند بخصوص در مورد شیخ اسامه بن لادن که سعودی خواستار تسلیم دادن وی بود ونیز سایر مجاهدین عرب، طالبان این خواست ها را رد نمودند. به همین دلیل افغانستان تحت فشار های امریکا قرار گرفت. امریکائی ها مدعی شدند که در افغانستان مراکز آموزش تروریست ها وجود دارد، در افغانستان گروه های جهادی مختلف از عربها گرفته تا مجاهدین از آسیای میانه وسایر کشورها وجود دارند که طالبان و در کنار آنان گروه های قبلی مجاهدین افغان مانند حزب اسلامی مولوی خالص و مولوی جلال الدین حقانی به حمایت از آنان پرداختند.
وقتی شیخ اسامه بن لادن به افغانستان آمد، در جلال آباد بود که این شهر بدست طالبان فتح شد. من خودم شخصا شاهد بودم که ابی عبدالله (منظور اسامه بن لادن است) مهمان مولوی خالص بود و در همین زمان جمعی از بزرگان و مسئولین طالبان وارد مجلس شدند در حالیکه جمعی از عربها در مجلس نشسته بودند. چشم های طالبان در صحبت با عربها اشک آلود شد و آنها گفتند:شما مهاجرین و ما انصار هستیم.
در پایان سخن در این مجلس زمانیکه آنها می خواستند ما را ترک کنند یکی از وزرای طالبان خطاب به ما چنین گفت: شما نگوئید که ما مهمان شما و شما میزبان ما هستید، ما افتخار می کنیم اگر خدمتگذاران خاک پای شما باشیم!
من از مولوی یونس خالص که از بزرگان طالبان است در مجلسی سخن عجیبی شنیدم. او به زبان عربی خوب اما با لهجهء عجمی ثقیل خطاب به ابی عبدالله چنین گفت: من امروز هیچ چیزی عزیز تر از نفس خود ندارم اما نفس من فدای نفس تو و خون من فدای تو باد. تو مهمان ما هستی و تا نزد ماهستی دست هیچ دشمنی به تو نخواهد رسید.
از رهبران طالبان مولوی احسان الله احسان شخصیتی استثنائی و شدیدا ضد امریکائی و ضد سعودی بود. او که مسئول بیت المال طالبان بود و در ضمن وظیفهء سخنگوی طالبان را نیز بعهده داشت در این تحریک از شخصیت های سوم یا چهارم به شمار می رفت. یکبار سلمان العمری سفیر سعودی در نامه ای به وی نوشت که شرایط امروز در جهان طوری است که اگر کسی با امریکا به خصومت برخیزد امکان زنده ماندن را نخواهد داشت. (شاید این نامه را سفیر سعودی در رابطه به تسلیم دادن اسامه به سعودی نوشته باشد هرچند ابومصعب در این مورد چیزی نمی گوید). احسان الله احسان در جواب به وی نوشت: جناب سفیر! من در قرآن و حدیث بارها خوانده ام که افعالی چون خلق کننده، روزی دهنده، زنده کننده، میراننده، دافع ضرر ورسانندهء نفع، افعال خاص برای خداوند (ج) است نه برای امریکا؛ پس مطمئن باش که ما ترسی از امریکا نداریم.
من (ابومصعب) احسان الله احسان را یکبار در قصر ریاست جمهوری در حالی ملاقات کردم که برزمین نشسته بود و در اطرافش کتب علوم شرعی مانند تفاسیر، سنن و اصول دیده می شد.
ابوعبدالله چند بار وقتی نام احسان الله احسان را گرفت گریه کرد و حاضرین مجلس هم به گریه افتادند و گفت که رحمت خدا بر او باد که در قتل گاه مزار شریف بدست ملیشه ها کشته شد.
ابومصعب از احسان الله احسان نقل می کند که یکبار من و یکی از دوستانم ابوخالد در قصر ریاست جمهوری نزدش رفته بودیم. وی کرسی ای را بما نشان داد و گفت که روی این کرسی روزی کسانی چون ظاهرشاه، داود، تره کی، ببرک، نجیب وربانی نشسته بودند که همه یا بقتل رسیدند ویا خلع شدند. او پس از این حرف بشدت به گریه افتاد.
طالبان به ما مجاهدین عرب همان توجهی را دارند که انصار مدینه به مهاجرین نمودند. یکبار خود من شاهد بودم که ملا محمد عمر یک جوال بزرگ مملو از پول افغانی را از بیت المال به عربها فرستاد و گفت که به مهاجرین و مجاهدین مستمند عرب تقسیم گردد.
وقتی که امریکا پایگاه های طالبان و مراکز آموزش نظامی عربها را با موشک های کروز مورد حمله قرار داد و امریکا عربدهء جنگ می کشید و خواستار تسلیمی ابوعبدالله و مجاهدین عرب بود، ملا محمد عمر تمام وزرای طالبان را در قندهار جمع کرد و سه روز با آنها جلسه داشت. ما گمان می کردیم که شاید فیصله های این شورا به بستن پایگاه های ما و محدودیت فعالیت های ابوعبدالله و عربها منجر گردد اما نتیجهء این جلسه بسیار عجیب و غیرقابل انتظار بود. امیرالمومنین ملا محمد عمر به بعضی از وزرای خویش که اندکی ضعف نشان دادند گفت که شما به خدا توکل کنید و از امریکا نترسید. ما قدرتی را شکست داده ایم که قدرتمند تر از امریکا بود و در همسایگی ما قرار داشت روس از نظر مسافت به ما نزدیک تر بود ولی پیروز نشد. ما امروز در مقایسه با آن زمان در شرایط بهتری قرار داریم.
در افغانستان غیر از گروه های عرب، گروه های جهادی از بنگلادش، پاکستان، برما، ترکستان شرقی (چین)، تاجکستان، ازبکستان و سایر کشورها وجود دارند که طالبان با همه مانند ما عربها رفتار نیک و حسنه دارند در حالیکه طالبان تحت فشار های جهانی قرار دارند تا این گروه ها را از کشور خود بیرون کنند و میدانیم که وضع اقتصادی افغانستان نیز خوب نیست اما طالبان در حد توان خود با مهاجرین و مجاهدین عرب و غیر عرب کمک کرده ورفتار نهایت نیک داشته اند.
اما با وجود فهم مسایلی با این اهمیت که ابومصعب هریک را بر می شمارد سوال اینست که پس چرا و به روی کدام دلایل، در جنگی که ایدئولوژیک بشمار می آید، القاعده و مجاهدین عرب ماندن و جنگیدن در کنار طالبان را ترجیح دادند؟
ابومصعب می نویسد که بزرگترین مشخصهء ایجابی یا مثبت طالبان اینست که آنها از مجاهدین عرب ومسلمانان در برابر مطالبات حکومت های مرتد و ظالم و جامعهء جهانی در راس آن امریکا حمایت کردند بخصوص در مورد شیخ اسامه بن لادن که سعودی خواستار تسلیم دادن وی بود ونیز سایر مجاهدین عرب، طالبان این خواست ها را رد نمودند. به همین دلیل افغانستان تحت فشار های امریکا قرار گرفت. امریکائی ها مدعی شدند که در افغانستان مراکز آموزش تروریست ها وجود دارد، در افغانستان گروه های جهادی مختلف از عربها گرفته تا مجاهدین از آسیای میانه وسایر کشورها وجود دارند که طالبان و در کنار آنان گروه های قبلی مجاهدین افغان مانند حزب اسلامی مولوی خالص و مولوی جلال الدین حقانی به حمایت از آنان پرداختند.
وقتی شیخ اسامه بن لادن به افغانستان آمد، در جلال آباد بود که این شهر بدست طالبان فتح شد. من خودم شخصا شاهد بودم که ابی عبدالله (منظور اسامه بن لادن است) مهمان مولوی خالص بود و در همین زمان جمعی از بزرگان و مسئولین طالبان وارد مجلس شدند در حالیکه جمعی از عربها در مجلس نشسته بودند. چشم های طالبان در صحبت با عربها اشک آلود شد و آنها گفتند:شما مهاجرین و ما انصار هستیم.
در پایان سخن در این مجلس زمانیکه آنها می خواستند ما را ترک کنند یکی از وزرای طالبان خطاب به ما چنین گفت: شما نگوئید که ما مهمان شما و شما میزبان ما هستید، ما افتخار می کنیم اگر خدمتگذاران خاک پای شما باشیم!
من از مولوی یونس خالص که از بزرگان طالبان است در مجلسی سخن عجیبی شنیدم. او به زبان عربی خوب اما با لهجهء عجمی ثقیل خطاب به ابی عبدالله چنین گفت: من امروز هیچ چیزی عزیز تر از نفس خود ندارم اما نفس من فدای نفس تو و خون من فدای تو باد. تو مهمان ما هستی و تا نزد ماهستی دست هیچ دشمنی به تو نخواهد رسید.
از رهبران طالبان مولوی احسان الله احسان شخصیتی استثنائی و شدیدا ضد امریکائی و ضد سعودی بود. او که مسئول بیت المال طالبان بود و در ضمن وظیفهء سخنگوی طالبان را نیز بعهده داشت در این تحریک از شخصیت های سوم یا چهارم به شمار می رفت. یکبار سلمان العمری سفیر سعودی در نامه ای به وی نوشت که شرایط امروز در جهان طوری است که اگر کسی با امریکا به خصومت برخیزد امکان زنده ماندن را نخواهد داشت. (شاید این نامه را سفیر سعودی در رابطه به تسلیم دادن اسامه به سعودی نوشته باشد هرچند ابومصعب در این مورد چیزی نمی گوید). احسان الله احسان در جواب به وی نوشت: جناب سفیر! من در قرآن و حدیث بارها خوانده ام که افعالی چون خلق کننده، روزی دهنده، زنده کننده، میراننده، دافع ضرر ورسانندهء نفع، افعال خاص برای خداوند (ج) است نه برای امریکا؛ پس مطمئن باش که ما ترسی از امریکا نداریم.
من (ابومصعب) احسان الله احسان را یکبار در قصر ریاست جمهوری در حالی ملاقات کردم که برزمین نشسته بود و در اطرافش کتب علوم شرعی مانند تفاسیر، سنن و اصول دیده می شد.
ابوعبدالله چند بار وقتی نام احسان الله احسان را گرفت گریه کرد و حاضرین مجلس هم به گریه افتادند و گفت که رحمت خدا بر او باد که در قتل گاه مزار شریف بدست ملیشه ها کشته شد.
ابومصعب از احسان الله احسان نقل می کند که یکبار من و یکی از دوستانم ابوخالد در قصر ریاست جمهوری نزدش رفته بودیم. وی کرسی ای را بما نشان داد و گفت که روی این کرسی روزی کسانی چون ظاهرشاه، داود، تره کی، ببرک، نجیب وربانی نشسته بودند که همه یا بقتل رسیدند ویا خلع شدند. او پس از این حرف بشدت به گریه افتاد.
طالبان به ما مجاهدین عرب همان توجهی را دارند که انصار مدینه به مهاجرین نمودند. یکبار خود من شاهد بودم که ملا محمد عمر یک جوال بزرگ مملو از پول افغانی را از بیت المال به عربها فرستاد و گفت که به مهاجرین و مجاهدین مستمند عرب تقسیم گردد.
وقتی که امریکا پایگاه های طالبان و مراکز آموزش نظامی عربها را با موشک های کروز مورد حمله قرار داد و امریکا عربدهء جنگ می کشید و خواستار تسلیمی ابوعبدالله و مجاهدین عرب بود، ملا محمد عمر تمام وزرای طالبان را در قندهار جمع کرد و سه روز با آنها جلسه داشت. ما گمان می کردیم که شاید فیصله های این شورا به بستن پایگاه های ما و محدودیت فعالیت های ابوعبدالله و عربها منجر گردد اما نتیجهء این جلسه بسیار عجیب و غیرقابل انتظار بود. امیرالمومنین ملا محمد عمر به بعضی از وزرای خویش که اندکی ضعف نشان دادند گفت که شما به خدا توکل کنید و از امریکا نترسید. ما قدرتی را شکست داده ایم که قدرتمند تر از امریکا بود و در همسایگی ما قرار داشت روس از نظر مسافت به ما نزدیک تر بود ولی پیروز نشد. ما امروز در مقایسه با آن زمان در شرایط بهتری قرار داریم.
در افغانستان غیر از گروه های عرب، گروه های جهادی از بنگلادش، پاکستان، برما، ترکستان شرقی (چین)، تاجکستان، ازبکستان و سایر کشورها وجود دارند که طالبان با همه مانند ما عربها رفتار نیک و حسنه دارند در حالیکه طالبان تحت فشار های جهانی قرار دارند تا این گروه ها را از کشور خود بیرون کنند و میدانیم که وضع اقتصادی افغانستان نیز خوب نیست اما طالبان در حد توان خود با مهاجرین و مجاهدین عرب و غیر عرب کمک کرده ورفتار نهایت نیک داشته اند.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) کابل