در بهار همه ی اجزا و عناصر طبیعت و آفرینش، به سمت و سوی مهربانی و بخشندگی در حرکت است. در این فصل رویایی و زیبا، زمین و آسمان در یک تبانی خاص و هماهنگی ستودنی، طراوت و تازگی و مهربانی را در میان پدیدهای بهم پیوسته آفرینش، تقسیم می کنند.
بهار و با همه ی آرایه ها و پیرایه های آسمانی و قدسی اش، همواره یک پیام را در گوش جان آدمی، به تکرار همه ی سالها و قرون به نجوا نشسته است و آن پیام خدایی و انسانی این است که” ای زاده بشر، آدم باش و مهربان؛ چون آفتاب نوبهار!”.
بهار به انسان درس مهرورزی و عدالت می دهد؛ به او می فهماند که به تبعیض میان پدیده ها و انسانها نیندیشد و چون آفتاب نوبهار، بر همه یکسان بتابد. از آنجا که انسان همواره در معرض تغییر و تحول در جهت مثبت و منفی است، گویی بهار با فهم و درک این واقعیت، چونان نصیحت گر مشفق و مهربان، هر سال و با زیباترین اندرزها به سراغ زاده انسان آمده و با یادآوری های رفتاری و عملی خویش، او را به سمت و سوی زیبا اندیشیدن و درست عمل کردن، تشویق و ترغیب می کند.
بهار کتاب باز و گسترده ای است به پهنای همه ی آفرینشِ آفریدگار مهربان و حکیم که در برابر دیدگان زاده بشر قرار گرفته است. این کتاب شریف، به غیر از زیبایی و پاکی و بخشندگی، درس سوء و تاریکی به بشریت نمی دهد و آنانکه بهار را به زیبایی و قداست می شناسند و اما خود در منجلاب ستم و تبعیض دست و پا می زنند، قطعاً دروغ پردازانی هستند قهار و زبون که ذهن و خردِ خام خویش را به بازی و تمسخر گرفته اند!.
بهار، بازتاب شکوه و زیبایی خیره کننده ذات آفریدگار هستی و انعکاس توانایی ها و قدرت خارق العاده و متنوع آن آفرینشگر بی بدیل و بی رقیب است. بهار از این منظر، آموزگاریست موحد که در گام نخست به انسان درس توحید و خداباوری داده و پس از آن به او می فهماند که در هر پیشه و کسبی، کار را به زیبایی و نظم آغاز کرده و زیبا و متناسب نیز به فرجام رساند.
بهار در این صنف، آن معلم پیرِ شکوهمند و با تجربه ای است که به شاگردانش درس استفاده درست و عقلانی از قدرت را می دهد و سعی دارد تا ابداع و خلاقیت به انواع و اقسام آن را در ذهن و روح آنان تدریس و تلقین کند.
بر خلاف گمانِ بسیاری از سطحی نگران که بهار با این همه کرامت و اعجازش را بیرون از چشم انداز و توجه آفریدگار هستی می دانند، خالق زیبایی ها، نگاه عمیق و ویژه ای به این طاووس خیال انگیزِ چهار فصل سال دارد.
نگاه خداوند حکیم به بهار و فرآورده های معنوی و مادی آن، برتر و بالنده تر از دید و نگاه هر بیننده ای از انسان و غیر آن، بدین فصل شکوهمند و تحسین برانگیز است.
آفریدگار جهان و انسان، بهار را فصل بیداری و تنبه انسان نسبت به سرای دیگر و زنده شدن گیاهان و نباتات در این موسم بی بدیل را نمونه ای از زنده شدن دیگر بار انسانها در نشئه دیگر و پس از مرگ می داند.
قرآن حکیم که اعجاز ماندگار رسول گرامی اسلام(ص) می باشد، در استدلالی روان و خرد پسند، این حقیقت را به انسان همه ی قرون و اعصار یادآور می شود که سازنده ای که بار نخست، جهان و انسان را بدون نقشه و طرح قبلی، با این همه زیبایی و نظم آفریده است، بار دوم نیز توانایی بر انجام چنین آفرینشی را دارد و چه بسا که آسانتر از بار اول، به خلق دوباره انسان و جهان، مبادرت ورزد.
خواننده فهیم این سطور به خوبی می داند که فقر و نارسایی الفاظ و عبارات، نویسنده را وادار به این گونه تحریر و تقریر می کند؛ وگر نه حقیقت امر همان است که شخص ذات باریتعالی خود در قرآن عظیم یادآور شده و در واقع، کار را تمام کرده است؛ آنجا که می گوید:” هر گاه خداوند(جل و علا) اراده آفرینش پدیده ای را بکند، به محض آنکه بگوید، هست شو، بلافاصه هست خواهد شد”.
به هر حال، بهار فصلی است که خالق و مخلوق به تحسین و تکریم زیبایی ها و تازگی های آموزنده آن نشسته اند و هر کدام به زبیایی و رسایی ای که سزوار این موسم فرح بخش و روح پرور است، از آن حرف می زنند.
شایسته است ما مسلمانان نیز به عنوان کسانی که سنگ پیروی از اسلام و قرآن را بر سینه می کوبیم، چشمِ سر و دل باز کنیم و با بهاری کردن ذهن و اندیشه و رفتار خویش، پنجره ای شویم رو به زیبایی های خیره کننده هستی که مردم رنجور و خسته از زمستانهای سرد و روح گداز، از آن عبور می کند.
با بهار گام برداریم و مردم محروم از هر شادمانی و خوشی را بر سبزه زاران آسایش و خدمت و رفاه دعوت کنیم که این مردم سزاوار هر گونه کمک و خدمتی اند که از دست من و شما ساخته است.
قدر مسلم این بهار و با این همه زیبایی و قداست، برای آن نیست تا در پای هر دار و درختش، انسان مظلوم و بی گناهی، چونان حیوانات زبان بسته ذبح شود و طُرف هر گلشن و چمنش، با خون جوانان ناکامش آبیاری گردد!.
آنان که با اشاره اهریمن و شیطان، بهار و تابستان و پاییز و زمستان این قبیله محروم را با خون و آتش آزین می بندند، بدون هیچ گونه شک و تردیدی، از دین، زیبایی و انسانیت، بهره ای نبرده اند.
اسلام از هر چه زیبایی و هنجار و تناسب است، همواره دفاع و حمایت کرده است؛ اما هستند قبیله های تاریک و گمراهی که با اشاره اهریمنان و ابلیس باوران، هر آنچه از ستم و جنایت و دهشت انجام می دهند، ردای شریعت و دین بر آن می پوشانند که این خود، بزرگترین جفا و خیانت به دینی است که پیامبرش” رحمة العالمین” است و راضی نمی شود که حتی یک انسان هم وارد جهنم شود.
از خدای رئوف و مهربان می خواهیم که این بهار را، پایان تمامی آلام و اندوه های همه ی انسانهای مظلوم و گرفتار جهان قرار داده و به انسانها توفیقی بدهد که به جز خیر و صلاح برای بشریت چیز دیگری نخواهند.
بهار و با همه ی آرایه ها و پیرایه های آسمانی و قدسی اش، همواره یک پیام را در گوش جان آدمی، به تکرار همه ی سالها و قرون به نجوا نشسته است و آن پیام خدایی و انسانی این است که” ای زاده بشر، آدم باش و مهربان؛ چون آفتاب نوبهار!”.
بهار به انسان درس مهرورزی و عدالت می دهد؛ به او می فهماند که به تبعیض میان پدیده ها و انسانها نیندیشد و چون آفتاب نوبهار، بر همه یکسان بتابد. از آنجا که انسان همواره در معرض تغییر و تحول در جهت مثبت و منفی است، گویی بهار با فهم و درک این واقعیت، چونان نصیحت گر مشفق و مهربان، هر سال و با زیباترین اندرزها به سراغ زاده انسان آمده و با یادآوری های رفتاری و عملی خویش، او را به سمت و سوی زیبا اندیشیدن و درست عمل کردن، تشویق و ترغیب می کند.
بهار کتاب باز و گسترده ای است به پهنای همه ی آفرینشِ آفریدگار مهربان و حکیم که در برابر دیدگان زاده بشر قرار گرفته است. این کتاب شریف، به غیر از زیبایی و پاکی و بخشندگی، درس سوء و تاریکی به بشریت نمی دهد و آنانکه بهار را به زیبایی و قداست می شناسند و اما خود در منجلاب ستم و تبعیض دست و پا می زنند، قطعاً دروغ پردازانی هستند قهار و زبون که ذهن و خردِ خام خویش را به بازی و تمسخر گرفته اند!.
بهار، بازتاب شکوه و زیبایی خیره کننده ذات آفریدگار هستی و انعکاس توانایی ها و قدرت خارق العاده و متنوع آن آفرینشگر بی بدیل و بی رقیب است. بهار از این منظر، آموزگاریست موحد که در گام نخست به انسان درس توحید و خداباوری داده و پس از آن به او می فهماند که در هر پیشه و کسبی، کار را به زیبایی و نظم آغاز کرده و زیبا و متناسب نیز به فرجام رساند.
بهار در این صنف، آن معلم پیرِ شکوهمند و با تجربه ای است که به شاگردانش درس استفاده درست و عقلانی از قدرت را می دهد و سعی دارد تا ابداع و خلاقیت به انواع و اقسام آن را در ذهن و روح آنان تدریس و تلقین کند.
بر خلاف گمانِ بسیاری از سطحی نگران که بهار با این همه کرامت و اعجازش را بیرون از چشم انداز و توجه آفریدگار هستی می دانند، خالق زیبایی ها، نگاه عمیق و ویژه ای به این طاووس خیال انگیزِ چهار فصل سال دارد.
نگاه خداوند حکیم به بهار و فرآورده های معنوی و مادی آن، برتر و بالنده تر از دید و نگاه هر بیننده ای از انسان و غیر آن، بدین فصل شکوهمند و تحسین برانگیز است.
آفریدگار جهان و انسان، بهار را فصل بیداری و تنبه انسان نسبت به سرای دیگر و زنده شدن گیاهان و نباتات در این موسم بی بدیل را نمونه ای از زنده شدن دیگر بار انسانها در نشئه دیگر و پس از مرگ می داند.
قرآن حکیم که اعجاز ماندگار رسول گرامی اسلام(ص) می باشد، در استدلالی روان و خرد پسند، این حقیقت را به انسان همه ی قرون و اعصار یادآور می شود که سازنده ای که بار نخست، جهان و انسان را بدون نقشه و طرح قبلی، با این همه زیبایی و نظم آفریده است، بار دوم نیز توانایی بر انجام چنین آفرینشی را دارد و چه بسا که آسانتر از بار اول، به خلق دوباره انسان و جهان، مبادرت ورزد.
خواننده فهیم این سطور به خوبی می داند که فقر و نارسایی الفاظ و عبارات، نویسنده را وادار به این گونه تحریر و تقریر می کند؛ وگر نه حقیقت امر همان است که شخص ذات باریتعالی خود در قرآن عظیم یادآور شده و در واقع، کار را تمام کرده است؛ آنجا که می گوید:” هر گاه خداوند(جل و علا) اراده آفرینش پدیده ای را بکند، به محض آنکه بگوید، هست شو، بلافاصه هست خواهد شد”.
به هر حال، بهار فصلی است که خالق و مخلوق به تحسین و تکریم زیبایی ها و تازگی های آموزنده آن نشسته اند و هر کدام به زبیایی و رسایی ای که سزوار این موسم فرح بخش و روح پرور است، از آن حرف می زنند.
شایسته است ما مسلمانان نیز به عنوان کسانی که سنگ پیروی از اسلام و قرآن را بر سینه می کوبیم، چشمِ سر و دل باز کنیم و با بهاری کردن ذهن و اندیشه و رفتار خویش، پنجره ای شویم رو به زیبایی های خیره کننده هستی که مردم رنجور و خسته از زمستانهای سرد و روح گداز، از آن عبور می کند.
با بهار گام برداریم و مردم محروم از هر شادمانی و خوشی را بر سبزه زاران آسایش و خدمت و رفاه دعوت کنیم که این مردم سزاوار هر گونه کمک و خدمتی اند که از دست من و شما ساخته است.
قدر مسلم این بهار و با این همه زیبایی و قداست، برای آن نیست تا در پای هر دار و درختش، انسان مظلوم و بی گناهی، چونان حیوانات زبان بسته ذبح شود و طُرف هر گلشن و چمنش، با خون جوانان ناکامش آبیاری گردد!.
آنان که با اشاره اهریمن و شیطان، بهار و تابستان و پاییز و زمستان این قبیله محروم را با خون و آتش آزین می بندند، بدون هیچ گونه شک و تردیدی، از دین، زیبایی و انسانیت، بهره ای نبرده اند.
اسلام از هر چه زیبایی و هنجار و تناسب است، همواره دفاع و حمایت کرده است؛ اما هستند قبیله های تاریک و گمراهی که با اشاره اهریمنان و ابلیس باوران، هر آنچه از ستم و جنایت و دهشت انجام می دهند، ردای شریعت و دین بر آن می پوشانند که این خود، بزرگترین جفا و خیانت به دینی است که پیامبرش” رحمة العالمین” است و راضی نمی شود که حتی یک انسان هم وارد جهنم شود.
از خدای رئوف و مهربان می خواهیم که این بهار را، پایان تمامی آلام و اندوه های همه ی انسانهای مظلوم و گرفتار جهان قرار داده و به انسانها توفیقی بدهد که به جز خیر و صلاح برای بشریت چیز دیگری نخواهند.
مولف : سیدفاضل محجوب