برف و باران که رحمت الهی است، اگر در ممالک دیگر دنیا سراسر برکت و سودمندی است، در کشور ما افغانستان اما سراسر نقمت و زحمت برای مردمان آن و به خصوص قشر کم در آمد و آسیب پذیر اجتماع تلقی می گردد. در کشورهای دیگر دنیا تدابیر زندگی مردم به گونه ای گرفته شده است بارش برف و بارانهای سنگین و فراوان، نه تنها موجب ضرر و زحمت مردمان آن شهر و دیار نشده که مسئولان خدوم و دلسوز آن کشورها، بهینه ترین بهره برداری های ممکن را از این نعمتهای خدادادی کرده و می کنند.
اما در افغانستان و به دلیل عدم وجود حاکمان و رهبران دلسوز و خادم و در نتیجه فقدان و نبود برنامه و نظام بایسته و لازم، نزولات و برکات الهی مانند برف و باران، نه تنها استفاده درست و دقیق و لازم از آنها صورت نمی پذیرد که در بیشتر موارد و در اکثریتی از شهرها و دهات کشور و به دلیل فقدان ظرفیتها و زمینه های بایسته، به شر مردم تمام شده و فواید سرشار برکات آسمانی در این سامان نابسامان، به کیسه گشاد و کلان دولت و ملتهای همسایه سرازیر می گردد!.
سهم مردم کشور از نزولات و برکات آسمانی مانند برف و بارانهای فراوان، سیلهای سنگین و ویرانگری است که پس از هر بارش، بر سرنوشت محتوم این آب و خاک و ساکنان آن تحمیل می شود و فواید سرشار و بی حساب رودخانه های خروشان و چموش این آب و خاک را کشورهای همسایه ما به جیب می زنند!.
این در حالی است که مردم محروم و فقیر افغانستان خود به سود و ثمر این رودخانه ها و آبهای به هدر رفته آن، به شدت محتاج و نیازمنداند. این از داستان آبهای هدر رفته و اما حکایت کابل پایتخت این کشور بلادیده پس از هر بارانی ولو نه چندان زیاد و نیمه شدید، از همه دردناکتر و تاسفبار تر است.
وقتی که اوضاع و احوال پایتخت و جاده ها و کوچه های آن- که در معرض دید مستقیم دولتمردان و مسئولان قرار دارد-، پس از هر باران، این باشد که همه می بینند، دیگر چه جای شکوه و شکایت از سهل انگاری ها و بی تفاوتی های مسئولان ولایات دوردست خواهد بود که در اثر برف و بارانهای سنگین و حوادث طبیعی دیگر مانند زلزله و رانش و لغزش زمین، جانها و مالهای بسیاری از هموطنان بی دفاع ما با خاک یکسان می شود؟!
حادثه اخیر رانش زمین در بدخشان که جان تعداد زیادی از روستا نشینان را گرفت و خانه و کاشانه آنان را به تلی از خاک مبدل کرد، دل هر افغان و انسان آزاده ای به خون نشاند؛ اما با وجود یک چنین نظام و سیستم بی تفاوت و روح آزاری که در کشور ما حاکم است، چه کارستانی می شود برای آن مردم گرفتار در چنگال قهر و غضب طبیعت انجام داد؟!
امروزه هر خانه و کاشانه کاهگلی و محقر که در اثر باد و باران و طوفان بر سر اهل آن فرو می ریزد و جان و مال آنان را به غارت و یغما می برد، عامل و مقصر آن دلهای سنگین و بی تفاوتی است که با استفاده از حق همین مردم محروم از همه چیز و با بهره وری از استخوانهای جمجمه و ستون فقرات آنان، کاخها و آسمان خراشهایی را برای رفاه خود و خانواده و اطرافیان شان در چهار گوشه کشور آباد کرده اند!.
جامعه جهانی ملیاردها دالر پول زبان بسته را وارد این کشور نکرد تا عده ای خاین و تشنه ثروت و قدرت، چونان مارهای افعی بر دور آن حلقه زده و تمامی آن دالرهای باد آورده را میان خود تقسیم کنند؛ در حالی که بیشتر مردم افغانستان به نان شب و روز شان محتاج باشند.
باور بر این است که اگر دولتمردان دلسوز و خادم در عرض و طول این دوازده سال بر کشور حاکم می بودند و دغدغه واقعی آنان خدمت همه جانبه به مردم و هدف اساسی آنها آبادانی کشور و سیر کردن شکمهای گرسنه آنان می بود، با سرازیر شدن این همه دالر و یورو، قطعاً در زندگی تمامی ملت افغانستان تغییر مشهود و ملموسی رونما می گردید.
اما دریغا که این گونه نشد و همان افعی های دیروزی که به خاطر مقام و ثروت، از جنازه های مردمان این سامان، پلی ساختند برای رسیدن به اهداف سخیف خویش، امروزه به اژدهاهای هفت سری تبدیل شده اند که چونان جهنمی سیری ناپذیر، حقوق همه ی مردم را به کام خویش فرو می بلعند و هر گاه از آنان سوال می شود که آیا اشباع شدید؟ در پاسخ می گویند:” آیا باز هم است!”.
بی تفاوتانی که با استفاده از حق همین مردم کاخها و برجهای مفشن و لوکس بر افراشته اند و با آنها دل مردم فقیر و مستمند را می سوزانند، قطعاً با هزینه فقط یکی از آنها می توانند خانه و کاشانه صدها تن از آسیب دیدگان حادثه بدخشان و جاهای دیگر در کشور را به گونه پخته و اساسی، ترمیم و آباد کنند.
اما آیا آنان حاضراند این کار اسلامی و انسانی را انجام بدهند و در واقع حق مسلم مردم را به آنها بر گردانند؟! اینجا اشکال اصلی به حکومت و دولتمردان و مسئولان بر می گردد که چرا اجازه دادند تا فساد و ستم و تعدی و اجحاف نسبت به حقوق حقه و مسلم ملت تا بدین درجه و مرتبه رشد کند که کار بجایی برسد که دیگر کسی نتواند مطالبه حق مظلوم از ظالم را بکند؟!.
با این اوضاع گمان نمی رود بشود کار قابل توجهی برای مردم گرفتار شده در حادثه رانش زمین در بدخشان و یا سایر جاهای کشور انجام داد به جز فرستادن نمایشی تعدادی از البسه و مقداری مواد خوراکی که لااقل آنان را از مرگ زودرس نجات دهد و تنها کاری که البته همه می توانند انجام دهند، دعا و درخواست از بارگاه خداوند توانا و منتقم است که با لطف خودش، شر حاکمان و دولتمردان نادلسوز را از سر ملت افغانستان کوتاه و سایه رهبران و مقامات دلسوز و خادم را بر سر آنان مستدام بدارد.
اما در افغانستان و به دلیل عدم وجود حاکمان و رهبران دلسوز و خادم و در نتیجه فقدان و نبود برنامه و نظام بایسته و لازم، نزولات و برکات الهی مانند برف و باران، نه تنها استفاده درست و دقیق و لازم از آنها صورت نمی پذیرد که در بیشتر موارد و در اکثریتی از شهرها و دهات کشور و به دلیل فقدان ظرفیتها و زمینه های بایسته، به شر مردم تمام شده و فواید سرشار برکات آسمانی در این سامان نابسامان، به کیسه گشاد و کلان دولت و ملتهای همسایه سرازیر می گردد!.
سهم مردم کشور از نزولات و برکات آسمانی مانند برف و بارانهای فراوان، سیلهای سنگین و ویرانگری است که پس از هر بارش، بر سرنوشت محتوم این آب و خاک و ساکنان آن تحمیل می شود و فواید سرشار و بی حساب رودخانه های خروشان و چموش این آب و خاک را کشورهای همسایه ما به جیب می زنند!.
این در حالی است که مردم محروم و فقیر افغانستان خود به سود و ثمر این رودخانه ها و آبهای به هدر رفته آن، به شدت محتاج و نیازمنداند. این از داستان آبهای هدر رفته و اما حکایت کابل پایتخت این کشور بلادیده پس از هر بارانی ولو نه چندان زیاد و نیمه شدید، از همه دردناکتر و تاسفبار تر است.
وقتی که اوضاع و احوال پایتخت و جاده ها و کوچه های آن- که در معرض دید مستقیم دولتمردان و مسئولان قرار دارد-، پس از هر باران، این باشد که همه می بینند، دیگر چه جای شکوه و شکایت از سهل انگاری ها و بی تفاوتی های مسئولان ولایات دوردست خواهد بود که در اثر برف و بارانهای سنگین و حوادث طبیعی دیگر مانند زلزله و رانش و لغزش زمین، جانها و مالهای بسیاری از هموطنان بی دفاع ما با خاک یکسان می شود؟!
حادثه اخیر رانش زمین در بدخشان که جان تعداد زیادی از روستا نشینان را گرفت و خانه و کاشانه آنان را به تلی از خاک مبدل کرد، دل هر افغان و انسان آزاده ای به خون نشاند؛ اما با وجود یک چنین نظام و سیستم بی تفاوت و روح آزاری که در کشور ما حاکم است، چه کارستانی می شود برای آن مردم گرفتار در چنگال قهر و غضب طبیعت انجام داد؟!
امروزه هر خانه و کاشانه کاهگلی و محقر که در اثر باد و باران و طوفان بر سر اهل آن فرو می ریزد و جان و مال آنان را به غارت و یغما می برد، عامل و مقصر آن دلهای سنگین و بی تفاوتی است که با استفاده از حق همین مردم محروم از همه چیز و با بهره وری از استخوانهای جمجمه و ستون فقرات آنان، کاخها و آسمان خراشهایی را برای رفاه خود و خانواده و اطرافیان شان در چهار گوشه کشور آباد کرده اند!.
جامعه جهانی ملیاردها دالر پول زبان بسته را وارد این کشور نکرد تا عده ای خاین و تشنه ثروت و قدرت، چونان مارهای افعی بر دور آن حلقه زده و تمامی آن دالرهای باد آورده را میان خود تقسیم کنند؛ در حالی که بیشتر مردم افغانستان به نان شب و روز شان محتاج باشند.
باور بر این است که اگر دولتمردان دلسوز و خادم در عرض و طول این دوازده سال بر کشور حاکم می بودند و دغدغه واقعی آنان خدمت همه جانبه به مردم و هدف اساسی آنها آبادانی کشور و سیر کردن شکمهای گرسنه آنان می بود، با سرازیر شدن این همه دالر و یورو، قطعاً در زندگی تمامی ملت افغانستان تغییر مشهود و ملموسی رونما می گردید.
اما دریغا که این گونه نشد و همان افعی های دیروزی که به خاطر مقام و ثروت، از جنازه های مردمان این سامان، پلی ساختند برای رسیدن به اهداف سخیف خویش، امروزه به اژدهاهای هفت سری تبدیل شده اند که چونان جهنمی سیری ناپذیر، حقوق همه ی مردم را به کام خویش فرو می بلعند و هر گاه از آنان سوال می شود که آیا اشباع شدید؟ در پاسخ می گویند:” آیا باز هم است!”.
بی تفاوتانی که با استفاده از حق همین مردم کاخها و برجهای مفشن و لوکس بر افراشته اند و با آنها دل مردم فقیر و مستمند را می سوزانند، قطعاً با هزینه فقط یکی از آنها می توانند خانه و کاشانه صدها تن از آسیب دیدگان حادثه بدخشان و جاهای دیگر در کشور را به گونه پخته و اساسی، ترمیم و آباد کنند.
اما آیا آنان حاضراند این کار اسلامی و انسانی را انجام بدهند و در واقع حق مسلم مردم را به آنها بر گردانند؟! اینجا اشکال اصلی به حکومت و دولتمردان و مسئولان بر می گردد که چرا اجازه دادند تا فساد و ستم و تعدی و اجحاف نسبت به حقوق حقه و مسلم ملت تا بدین درجه و مرتبه رشد کند که کار بجایی برسد که دیگر کسی نتواند مطالبه حق مظلوم از ظالم را بکند؟!.
با این اوضاع گمان نمی رود بشود کار قابل توجهی برای مردم گرفتار شده در حادثه رانش زمین در بدخشان و یا سایر جاهای کشور انجام داد به جز فرستادن نمایشی تعدادی از البسه و مقداری مواد خوراکی که لااقل آنان را از مرگ زودرس نجات دهد و تنها کاری که البته همه می توانند انجام دهند، دعا و درخواست از بارگاه خداوند توانا و منتقم است که با لطف خودش، شر حاکمان و دولتمردان نادلسوز را از سر ملت افغانستان کوتاه و سایه رهبران و مقامات دلسوز و خادم را بر سر آنان مستدام بدارد.
مولف : سیدفاضل محجوب