جنگ و صلح، مفاهیمی است که بسته به متعَلَّق آن می تواند، ممدوح یا مذموم باشد، آرزوی یک ملت شود یا تنفر آمیز ترین تصویر باشد. این دو مفهوم به خودی خود و به صورت مطلق، ارزش یا ضد ارزش نیست و اینکه صلح برای چه باشد و جنگ برای چه، نقش اساسی در ارزشگذاری آن دارد. در برخی موارد تشخیص جنگ و صلح مطلوب، چندان پیچیده نیست و برای هر کسی می تواند، تعریف شده و قابل تفکیک باشد. مثل جنگ هایی که بر مبنای نژاد، قومیت، زبان و مذهب، توسط استعمار در جهان اسلام دامن زده می شود، نه تنها از نظر آموزه های دینی، قابل تایید نیست که مذموم، منکوب و آشکارا در تقابل با آیات صریح قرآن است؛ زیرا خداوند(ج) می فرماید: «تنها مؤمنين برادر يكديگرند پس بين برادران خود اصلاح كنيد و از خدا پروا كنيد، شايد مورد رحمتش قرار گيريد.» (حجرات/۱۰). «و فرمانبرى كنيد خدا و فرستادهاش را و نزاع مكنيد كه سست شويد، و در نتيجه نيرويتان تحليل رود و خويشتندارى كنيد كه خدا با خويشتنداران است.» (انفال/۴۶) زیرا،«محمد رسول خدا است و كسانى كه با اوهستند، عليه كفار شديد و بى رحمند و در بين خود رحيم و دلسوزند...» ( فتح/۲۹) و اما «يهود و نصارى هرگز از تو راضى نمىشوند مگر وقتى كه از كيش آنان پيروى كنى، بگو تنها هدايت، هدايت خدا است و اگر هوى و هوسهاى آنان را پيروى كنى بعد از آن علمى كه روزيت شد، آن وقت از ناحيه خدا نه سرپرستى خواهى داشت و نه ياورى.» (بقره/۱۲۰).
آیا از آیات شریفه قرآن، صلح به هر قیمت و در هر صورت فهمیده می شود یا خداوند به صلحی عادلانه دستور داده است؟
در خصوص جنگ نیز چنانکه از آیات فوق و دیگر نصوص قرآنی قابل فهم است، نزاع میان برادران مسلمان، ممنوع و ایجاد صلح میان آنها، یک وظیفه است و خداوند جنگی را که مایه تضعیف مسلمانان و تقویت دشمنان گردد، ممنوع قرار داده است و باید آنها باهم مهربان و بر کفار سخت گیر باشند.
اما علی رغم نهی از نزاع، جهاد در مقابل کفار را نیز در کنار آن قرار داده تا مسلمانان در راه دفاع از دین، سرزمین های اسلامی و از شرف و مال و نوامیس خویش، به پا خیزند.« و در راه خدا با كسانى كه با شما سر جنگ دارند، كارزار كنيد اما "تعدى" روا مداريد كه خدا متجاوزان را دوست نمىدارد.» (بقره/ ۱۹۰). «كسانى كه بدون عذر و علت از جهاد در راه خدا تقاعد مىورزند با كسانى كه در راه او با مال و جان خود جهاد مىكنند، يكسان نيستند، خداى تعالى مجاهدان با مال و جان خود را بر نشستگان از حيث درجه برترى داده و خدا به هر يك (از سه طائفه نامبرده يعنى متقاعدين بدون عذر و متقاعدين معذور و مجاهدين) وعده اجرى عظيم داده است.» (نساء/ ۹۵).
این نیز نمونه ای از جنگ ممدوح(جهاد) است که خداوند به آن دستور فرموده اما قطعاً هیچ ارتباطی با مسلمان کشی، تجاوز به اموال و حقوق دیگران و ستمگری برانسانها و تضییع حقوق بیگناهان ندارد و نمی توان، کشتن انسانهایی را که کلمه طیبه را بر زبان جاری می سازند و نماز بر پا میدارند، نام جهاد برآن نهاد و مشروعیت بخشید.
براین اساس، تامین صلحی را که رئیس جمهور کرزی در دیدار روز شنبه (۱۸جوزا) با "گیودو وستر وله"وزیر خارجه آلمان، تاکید کرد، "نخستین و مهمترین نیاز و خواسته افغانها"ست و "هرگز اجازه نمی دهد، آرزوی مردم اش در قبال صلح وسیله اهداف نادرست بیگانه ها قرار گیرد" از همین منظر قابل تحلیل است.
در سخنان رئیس جمهور بر دونکته اساسی" ضرورت صلح" و" نبودن آن در راستای اهداف بیگانگان" تاکید شده که نیاز به توضیح چهارچوب های نظری و عملی آن است.
همه میدانیم که مردم مظلوم و بی دفاع افغانستان، طی یازده سال گذشته، هم از سوی دهشت افگنان و هم از سوی مدعیان مبارزه با آن به خاک و خون کشیده شده است، از این رو، صلح عادلانه و جنگ عادلانه که هر دو بر مبنای آموزه های دینی و قوانین بین المللی به رسمیت شناخته شده، ضرورت انکار ناپذیر است اما طی دو دهه گذشته، جنگی که پاکستان از طریق طالبان و امریکا به بهانه مبارزه با آن، بر ما تحمیل کرد، ظالمانه و در راستای اهداف و حضور استعماری بود و ده ها هزار قربانی از مردمی گرفت که جز بیگناهی، جرمی نداشتند. بنا براین، همانطوری که جنگ و حضور آنها در راستای منافع ملی ما نبود، صلح به رهبری آنها نیز در چهارچوب منویات دینی واهداف کلان ملی ما بوده نمی تواند، زیرا، آنچه آنان به دنبال آنند نه صلح که معامله ای در سایه ای پایگاه دائمی و حفظ بالقوه تروریست هاست و می خواهند، برای آینده آنها را به عنوان یک اهرم نگهدارند و به مقتضای نیاز و شرایط از آنها مجدداً در تحقق اهداف استعماری خود، سود ببرند.
از این رو، جنگ یا صلحی که به مسلط سازی بیگانگان بر کشور اسلامی بینجامد و حضور آنها را با تبعات و پیامدهای آن، نهادینه سازد، هر دو به یک میزان، مذموم و تنفر انگیز است. اما صلح عادلانه ای که اخوت دینی، قوت ملی و نفی سلطه بیگانگان را به ارمغان بیاورد، مطلوب و ممدوح و همان چیزی است که قرآن کریم به آن دعوت می فرماید. در غیر این صورت، صلحی که آفرینشگر آن قدرت های سلطه گر باشد، نه ضرورت دارد و نه پذیرفتنی است و نه آرزوی ملت می تواند باشد.
براین اساس، صلحی برای مردم خسته از جنگ و قربانی تروریسم و مدعیان مبارزه با آن، حیاتی و ضروری است که عادلانه باشد و به پایان تروریسم و سلطه بیگانگان منجر گردد و گرنه معامله ای بیش نخواهد بود.
آیا از آیات شریفه قرآن، صلح به هر قیمت و در هر صورت فهمیده می شود یا خداوند به صلحی عادلانه دستور داده است؟
در خصوص جنگ نیز چنانکه از آیات فوق و دیگر نصوص قرآنی قابل فهم است، نزاع میان برادران مسلمان، ممنوع و ایجاد صلح میان آنها، یک وظیفه است و خداوند جنگی را که مایه تضعیف مسلمانان و تقویت دشمنان گردد، ممنوع قرار داده است و باید آنها باهم مهربان و بر کفار سخت گیر باشند.
اما علی رغم نهی از نزاع، جهاد در مقابل کفار را نیز در کنار آن قرار داده تا مسلمانان در راه دفاع از دین، سرزمین های اسلامی و از شرف و مال و نوامیس خویش، به پا خیزند.« و در راه خدا با كسانى كه با شما سر جنگ دارند، كارزار كنيد اما "تعدى" روا مداريد كه خدا متجاوزان را دوست نمىدارد.» (بقره/ ۱۹۰). «كسانى كه بدون عذر و علت از جهاد در راه خدا تقاعد مىورزند با كسانى كه در راه او با مال و جان خود جهاد مىكنند، يكسان نيستند، خداى تعالى مجاهدان با مال و جان خود را بر نشستگان از حيث درجه برترى داده و خدا به هر يك (از سه طائفه نامبرده يعنى متقاعدين بدون عذر و متقاعدين معذور و مجاهدين) وعده اجرى عظيم داده است.» (نساء/ ۹۵).
این نیز نمونه ای از جنگ ممدوح(جهاد) است که خداوند به آن دستور فرموده اما قطعاً هیچ ارتباطی با مسلمان کشی، تجاوز به اموال و حقوق دیگران و ستمگری برانسانها و تضییع حقوق بیگناهان ندارد و نمی توان، کشتن انسانهایی را که کلمه طیبه را بر زبان جاری می سازند و نماز بر پا میدارند، نام جهاد برآن نهاد و مشروعیت بخشید.
براین اساس، تامین صلحی را که رئیس جمهور کرزی در دیدار روز شنبه (۱۸جوزا) با "گیودو وستر وله"وزیر خارجه آلمان، تاکید کرد، "نخستین و مهمترین نیاز و خواسته افغانها"ست و "هرگز اجازه نمی دهد، آرزوی مردم اش در قبال صلح وسیله اهداف نادرست بیگانه ها قرار گیرد" از همین منظر قابل تحلیل است.
در سخنان رئیس جمهور بر دونکته اساسی" ضرورت صلح" و" نبودن آن در راستای اهداف بیگانگان" تاکید شده که نیاز به توضیح چهارچوب های نظری و عملی آن است.
همه میدانیم که مردم مظلوم و بی دفاع افغانستان، طی یازده سال گذشته، هم از سوی دهشت افگنان و هم از سوی مدعیان مبارزه با آن به خاک و خون کشیده شده است، از این رو، صلح عادلانه و جنگ عادلانه که هر دو بر مبنای آموزه های دینی و قوانین بین المللی به رسمیت شناخته شده، ضرورت انکار ناپذیر است اما طی دو دهه گذشته، جنگی که پاکستان از طریق طالبان و امریکا به بهانه مبارزه با آن، بر ما تحمیل کرد، ظالمانه و در راستای اهداف و حضور استعماری بود و ده ها هزار قربانی از مردمی گرفت که جز بیگناهی، جرمی نداشتند. بنا براین، همانطوری که جنگ و حضور آنها در راستای منافع ملی ما نبود، صلح به رهبری آنها نیز در چهارچوب منویات دینی واهداف کلان ملی ما بوده نمی تواند، زیرا، آنچه آنان به دنبال آنند نه صلح که معامله ای در سایه ای پایگاه دائمی و حفظ بالقوه تروریست هاست و می خواهند، برای آینده آنها را به عنوان یک اهرم نگهدارند و به مقتضای نیاز و شرایط از آنها مجدداً در تحقق اهداف استعماری خود، سود ببرند.
از این رو، جنگ یا صلحی که به مسلط سازی بیگانگان بر کشور اسلامی بینجامد و حضور آنها را با تبعات و پیامدهای آن، نهادینه سازد، هر دو به یک میزان، مذموم و تنفر انگیز است. اما صلح عادلانه ای که اخوت دینی، قوت ملی و نفی سلطه بیگانگان را به ارمغان بیاورد، مطلوب و ممدوح و همان چیزی است که قرآن کریم به آن دعوت می فرماید. در غیر این صورت، صلحی که آفرینشگر آن قدرت های سلطه گر باشد، نه ضرورت دارد و نه پذیرفتنی است و نه آرزوی ملت می تواند باشد.
براین اساس، صلحی برای مردم خسته از جنگ و قربانی تروریسم و مدعیان مبارزه با آن، حیاتی و ضروری است که عادلانه باشد و به پایان تروریسم و سلطه بیگانگان منجر گردد و گرنه معامله ای بیش نخواهد بود.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد