امروز دوشنبه (۲ دلو) بازهم زنگ صلح در ایستگاه دهمزنگ نواخته شد. ساعت ۵ و سی صبح، شش مهاجم انتحاری به ریاست عمومی پلیس ترافیک در ساحه دهمزنگ کابل حمله کردند. آنان پس از انفجار، نخست، وارد ساختمان آن ریاست شدند و چندین انفجار مهیب و فیر آر. پی. جی و بیش از هفت ساعت درگیری، آتش سوزی و ۲۰ کشته و زخمی به ارمغان آوردند.
درست پنج روز قبل(۲۷ جدی) نیز گروهی از مهاجمان انتحاری، یکی از مقرهای ریاست عمومی امنیت ملی را در نقطه ای نزدیک وزارت داخله هدف قرار داده بودند که با واکنش سریع نیروهای امنیتی مواجه شد و در کمترین زمان و حد اقل تلفات خاتمه داده شد. اقدام تحسین برانگیزی که رئیس جمهور به سهم خود، سرعت عمل نیروهای ما را ستود، اینک ما هم شورای محترم صلح و ترافیک متراکم، سفرهای خارجی و رها سازی فوج فوج تروریستان را میستاییم؟!! و نتایج درخشان به بار آمده را دستآورد تلاش و ذکاوت و زیرکی آنان میدانیم؟!!.
آیا میشود از رئیس و مرئوس این شورا پرسید، از ابتدای تاسیس این شورا که کلکسیونی از باج پردازی ها را داشته؛ از رها سازی گروهی تروریست ها تا موافقت با دفتر قطر، جز قربانی ساختن رئیس فقید این شورا و برخی رجال برجسته ای دیگر و سریال ناتمام انتحار، دستاوردی هم داشته اند؟
همه می دانیم صلح محبوب مردم خسته از سه دهه جنگ ماست، اما آنچه آنها می خواهند، صلح بیقاعده، نا عادلانه و یک طرفه نیست؟ صلحی که عدالت و حقوق ستمدیدگان را تامین نکند، جنگ دیگری است که در آن تنها جبهه جنگ عوض شده و این بار قربانیان حملات تروریستی، طرف جنگ است که در این معادله حقوق شان پایمال میگردد.
آنچه ما از ابتدای تاسیس شورایی به نام صلح و از گفته ها و ناگفته های صلح جویان آن دیدیم، حرکت سریع در تونل تاریک و با مقصدی مجهول و بی حاصل بوده و شبیه عاشقی یک طرفه است. صلحی که نه طرف مصالحه معلوم است و نه قاعده و هدف آن، به همین دلیل دستاوردی جز بی دستاوردی و تداوم انتحار و انفجار نداشته است.
به نظر میرسد، تغییر و تقلب استراتژیک غرب در مقوله تروریسم، ما را وارد یک معادله مجهولی ساخته که نه میکانیسم حلی و نه میکانیسم نقضی آن در دست ما نیست. ایالات متحده که از همان ابتدا به بهانه تروریسم پای در این اقلیم گذاشت که مبارزه در استراتژی اش نبود و صداقت هم نداشت. اینک پس ازده سال، تصور میکند به اندازه کافی دولت افغانستان را متکی به خود ساخته و به اهداف فرا افغانستانی که از همان ابتدا مقصود بود، با اخذ پایگاه دائمی و مصئونیت قضایی و وعده های کذایی رسیده است. لذا چرخش ناگهانیی را انجام داد که چالش دامنه دار و عمیقی برای ما شد.
آگاهان می دانند؛ پاکستان حامی اصلی تروریسم و با ایالات متحده، محصول مشترکی به نام القاعده و طالبان دارند و درحال حاضر، نه امریکا قصد مبارزه با آنها را دارد و نه پاکستان به این سادگی از این ابزار موثر، دست برمی دارد. چنانکه در سفر اخیر رئیس جمهور به امریکا، آشکار تر شد که امریکا رسماً اعلام کرد که دیگر با طالبان نمیجنگد اما مبارزه با القاعده را ادامه می دهد. یعنی می خواهد در روز باچراغ دنبال القاعده ای بگردد که می داند در افغانستان نیست و علیه سوریه سازمان داده شده اند. این است که دو شریک استراتژیک یعنی دولت پاکستان و امریکا، که کلید حل مشکل تروریسم در کشور ماهستند، با ما بازی می کنند و "به تعقیب بقایای القاعده و سایر افراد وابسته به این سازمان در افغانستان میپردازند که ممکن است ده ها هزار کیلومتر آن طرف تر ایالات متحده را تهدید میکند!؟"
پیداست، همان وقتی که ایالات متحده، تروریسم را به مخالفان مسلح تقلیل ماهیتی داد، از مبارزه هم دست برداشت. این است که پرورشکده های فکری و فیزیکی تروریست ها آبادان و سریال های انتحار و انفجار، منظم به نمایش در میآید، مردم، رجال برجسته و مراکز ملکی و نظامی از حملات آنها در امان نیستند و داستان مبارزه با تروریسم فراموش شده و امریکا، با اهرم هایی، آخرین حلقه هدف واقعی یعنی پایگاه دائمی و مصئونیت قضایی را دنبال میکند.
در این سو، صلح بانان کشور، در بدر دروازه های سیاسی و نظامی پاکستان و دیگر کشورهایی است که بیش از سه دهه شریک استراتژیک ایالات متحده بوده و در کلیه ددمنشی های علیه ما از ساخت طالب تا تخریب زیر ساخت های ما دست داشته و حال از یک موقعیت برتر، ما را کهتر می بینند و اساساً هموزن نمی دانند تا نسبت به مفاد آنچه گفته اند، التزامی داشته باشند.
از این رو، تردیدی نمیتوان داشت که آنها طی این مدت اهداف مهندسی شده خود را که مبارزه واقعی با تروریسم در آن جایی نداشت، تعقیب میکردند اما دولت مردان ما در این بازی پیچیده، بی هدف چرخیده و به امتیاز دادن های مستمری مثل به رسمیت شناختن سیاسی پیکارگران نظامی و رها سازی گروهی آن ها تن داده و مهمتر از همه اصرار یک طرفه بر صلح و برادریی داشته که هرگز جلب توجه نکرده و از طرف مقابل حتی یک جمله هم مبنی بر تمایل به صلح ابراز نشده است. حال اینکه "امیران کاروان" به سوی کدامین صلح روان اند، نمیدانیم.
براین اساس، بی حاصلی تلاش دوساله صلح، معلول عشق یکطرفه و بازی بی هدف در زمینی است که دیگران قاعده بازی آنرا نوشته و ابزارهای برد آنرا در دست دارند. اما نوابغ ما اصرار برصلحی دارند که طرف مقابل نمیخواهد و حتی یکبار برای ابراز آن زبان نچرخانده، است و با هرصدایی که به صلح بلند کرده با چندین انتحار پاسخ داده شده، ادامه وضعیت این چنین، تکدی گری صلح است وشاید اهداف فراصلح داشته باشد.
نویسنده: سیدآقاموسوی نژاد
درست پنج روز قبل(۲۷ جدی) نیز گروهی از مهاجمان انتحاری، یکی از مقرهای ریاست عمومی امنیت ملی را در نقطه ای نزدیک وزارت داخله هدف قرار داده بودند که با واکنش سریع نیروهای امنیتی مواجه شد و در کمترین زمان و حد اقل تلفات خاتمه داده شد. اقدام تحسین برانگیزی که رئیس جمهور به سهم خود، سرعت عمل نیروهای ما را ستود، اینک ما هم شورای محترم صلح و ترافیک متراکم، سفرهای خارجی و رها سازی فوج فوج تروریستان را میستاییم؟!! و نتایج درخشان به بار آمده را دستآورد تلاش و ذکاوت و زیرکی آنان میدانیم؟!!.
آیا میشود از رئیس و مرئوس این شورا پرسید، از ابتدای تاسیس این شورا که کلکسیونی از باج پردازی ها را داشته؛ از رها سازی گروهی تروریست ها تا موافقت با دفتر قطر، جز قربانی ساختن رئیس فقید این شورا و برخی رجال برجسته ای دیگر و سریال ناتمام انتحار، دستاوردی هم داشته اند؟
همه می دانیم صلح محبوب مردم خسته از سه دهه جنگ ماست، اما آنچه آنها می خواهند، صلح بیقاعده، نا عادلانه و یک طرفه نیست؟ صلحی که عدالت و حقوق ستمدیدگان را تامین نکند، جنگ دیگری است که در آن تنها جبهه جنگ عوض شده و این بار قربانیان حملات تروریستی، طرف جنگ است که در این معادله حقوق شان پایمال میگردد.
آنچه ما از ابتدای تاسیس شورایی به نام صلح و از گفته ها و ناگفته های صلح جویان آن دیدیم، حرکت سریع در تونل تاریک و با مقصدی مجهول و بی حاصل بوده و شبیه عاشقی یک طرفه است. صلحی که نه طرف مصالحه معلوم است و نه قاعده و هدف آن، به همین دلیل دستاوردی جز بی دستاوردی و تداوم انتحار و انفجار نداشته است.
به نظر میرسد، تغییر و تقلب استراتژیک غرب در مقوله تروریسم، ما را وارد یک معادله مجهولی ساخته که نه میکانیسم حلی و نه میکانیسم نقضی آن در دست ما نیست. ایالات متحده که از همان ابتدا به بهانه تروریسم پای در این اقلیم گذاشت که مبارزه در استراتژی اش نبود و صداقت هم نداشت. اینک پس ازده سال، تصور میکند به اندازه کافی دولت افغانستان را متکی به خود ساخته و به اهداف فرا افغانستانی که از همان ابتدا مقصود بود، با اخذ پایگاه دائمی و مصئونیت قضایی و وعده های کذایی رسیده است. لذا چرخش ناگهانیی را انجام داد که چالش دامنه دار و عمیقی برای ما شد.
آگاهان می دانند؛ پاکستان حامی اصلی تروریسم و با ایالات متحده، محصول مشترکی به نام القاعده و طالبان دارند و درحال حاضر، نه امریکا قصد مبارزه با آنها را دارد و نه پاکستان به این سادگی از این ابزار موثر، دست برمی دارد. چنانکه در سفر اخیر رئیس جمهور به امریکا، آشکار تر شد که امریکا رسماً اعلام کرد که دیگر با طالبان نمیجنگد اما مبارزه با القاعده را ادامه می دهد. یعنی می خواهد در روز باچراغ دنبال القاعده ای بگردد که می داند در افغانستان نیست و علیه سوریه سازمان داده شده اند. این است که دو شریک استراتژیک یعنی دولت پاکستان و امریکا، که کلید حل مشکل تروریسم در کشور ماهستند، با ما بازی می کنند و "به تعقیب بقایای القاعده و سایر افراد وابسته به این سازمان در افغانستان میپردازند که ممکن است ده ها هزار کیلومتر آن طرف تر ایالات متحده را تهدید میکند!؟"
پیداست، همان وقتی که ایالات متحده، تروریسم را به مخالفان مسلح تقلیل ماهیتی داد، از مبارزه هم دست برداشت. این است که پرورشکده های فکری و فیزیکی تروریست ها آبادان و سریال های انتحار و انفجار، منظم به نمایش در میآید، مردم، رجال برجسته و مراکز ملکی و نظامی از حملات آنها در امان نیستند و داستان مبارزه با تروریسم فراموش شده و امریکا، با اهرم هایی، آخرین حلقه هدف واقعی یعنی پایگاه دائمی و مصئونیت قضایی را دنبال میکند.
در این سو، صلح بانان کشور، در بدر دروازه های سیاسی و نظامی پاکستان و دیگر کشورهایی است که بیش از سه دهه شریک استراتژیک ایالات متحده بوده و در کلیه ددمنشی های علیه ما از ساخت طالب تا تخریب زیر ساخت های ما دست داشته و حال از یک موقعیت برتر، ما را کهتر می بینند و اساساً هموزن نمی دانند تا نسبت به مفاد آنچه گفته اند، التزامی داشته باشند.
از این رو، تردیدی نمیتوان داشت که آنها طی این مدت اهداف مهندسی شده خود را که مبارزه واقعی با تروریسم در آن جایی نداشت، تعقیب میکردند اما دولت مردان ما در این بازی پیچیده، بی هدف چرخیده و به امتیاز دادن های مستمری مثل به رسمیت شناختن سیاسی پیکارگران نظامی و رها سازی گروهی آن ها تن داده و مهمتر از همه اصرار یک طرفه بر صلح و برادریی داشته که هرگز جلب توجه نکرده و از طرف مقابل حتی یک جمله هم مبنی بر تمایل به صلح ابراز نشده است. حال اینکه "امیران کاروان" به سوی کدامین صلح روان اند، نمیدانیم.
براین اساس، بی حاصلی تلاش دوساله صلح، معلول عشق یکطرفه و بازی بی هدف در زمینی است که دیگران قاعده بازی آنرا نوشته و ابزارهای برد آنرا در دست دارند. اما نوابغ ما اصرار برصلحی دارند که طرف مقابل نمیخواهد و حتی یکبار برای ابراز آن زبان نچرخانده، است و با هرصدایی که به صلح بلند کرده با چندین انتحار پاسخ داده شده، ادامه وضعیت این چنین، تکدی گری صلح است وشاید اهداف فراصلح داشته باشد.
نویسنده: سیدآقاموسوی نژاد
مولف : سیدآقا موسوی نژاد