روز شنبه دومین جلسه کمیسیون دو جانبه افغانستان و امریکا در راستای همکاری های دراز مدت استراتژیک دو کشور، در کابل برگزارشد. در این جلسه، داکتر زلمی رسول، وزیر خارجه کشورمان و ویلیام برنز؛ معاون وزیر خارجه امریکا، روند تطبیق دیدگاه مشترک موافقتنامۀ همکاری های استراتیژیک در مورد یک افغانستان امن، دموکراتیک و شکوفا را مورد بازنگری قرار دادند و بر روند انتقال مسئولیت های امنیتی تا ختم سال ۲۰۱۴ میلادی و به تعقیب آن در جریان دهه تحول از سال ۲۰۱۵ الی ۲۰۲۴ تاکید کردند و درمورد پیشرفت های به دست آمده در سایه همکاری های استراتیژیک، مذاکرات رسمی در ارتباط با موافقتنامه دو جانبه امنیتی و ایجاد چهارچوبی برای همکاری های دفاعی و امنیتی آینده افغانستان نظیر آموزش، حفظ وتجهیز قوای ملی امنیتی کشورسخن گفتند و بر ادامه تلاش های "ضد تروریستی" جهت "پیروزی بر القاعده" و روشن سازی ماهیت، قلمرو و مکلفیت های دو کشور در رابطه به حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان پس از ۲۰۱۴، تاکید نمودند.
نکته جدیدی که برنز ازآن خبر داد، برنامه استراتژیک جدید ایالات متحده برای افغانستان است که به گفته او مقامات کشورش برای حمایت بهتر از نظامیان افغانستان، برنامه استراتژیکی جدیدی را تحت نام (SPA) روی دست گرفته اند که با تطبیق آن اوضاع امنیتی در افغانستان بهتر خواهد شد.
پس از یازده سال و در حالی از تجهیز و حمایت بهتر از نیروهای مسلح، از بین بردن القاعده، پایان بخشیدن به حیات تروریسم و تقویت ثبات و دموکراسی سخن گفته می شود که هرکدام آنها برای دولت و ملت افغانستان به یک رویا تبدیل شده است؛ زیرا، آنان همواره از دروغ های راهبردی و سناریوهایی استعماری رنج برده و امنیت را در شعار و نه درعمل، دغدغه خارجیان دیده اند. نگاهی به پرونده امنیت کشوردریازده سال گذشته و علی رغم موفقیت ها و تلاش های پیگیر دولت افغانستان، نشانگر آن است که دامنه عملیات های تروریستی البته نه به لحاظ "کمی" بلکه "کیفی و سرزمینی" از جنوب تا شمال و از شرق تاغرب گسترش پیدا کرده است.
دو طرف درست زمانی از همکاری های امنیتی، تجهیز و پیشرفت های به دست آمده سخن می گویند که طی یک سال اخیر، بارها مناطق مرزی افغانستان از سوی نظامیان پاکستانی موشک باران شده و دیروز هم آماج قرار گرفت؛ تجاوز مرزی و اشغال ده ها کیلومتر از خاک کشور موجب درگیری های نظامی گردید اما ایالات متحده علی رغم تعهد تجهیز، در طی سالیان گذشته هیچ نوع تجهیزات سنگین موشکی، هوایی و زمینی در اختیار اردوی ما قرارنداده است. شرایط اخیر از یک سو و فقر تسلیحاتی از سوی دیگر، شورای امنیت ملی را مجبور کرد تا دستور تعمیر تجهیزات باقی مانده روسی را صادر کند. این درحالی است که روسیه در مدت مشابه حضور خود، افغانستان را به پیشرفته ترین تسلیحاتی تجهیز کرده بود که هیچ یک از همسایگان ما در اختیار نداشتند.
همکاری های دفاعی هم که از آن سخن گفته شده وضعیت نا امیدکننده تری دارد. درحالی که ما با تجاوز نظامی و مرزی پاکستان روبرو بودیم، سخنگوی آیساف، به صراحت اعلام بی طرفی کرد و ایالات متحده نیز که طبق موافقتنامه استراتژیک، متعهد به دفاع از افغانستان در برابر تجاوز خارجی شده، سکوت سهمگین و پرسش برانگیزی اختیار کرد!؟
از سوی دیگر در شرایطی مقامات دوکشور از تلاش های مشترک در مبارزه علیه تروریسم و پیروزی بر القاعده سخن می گویند که در دوسال اخیر، القاعده و واژه تروریسم، از ادبیات سیاسی و رسانه ای امریکا، غرب و حتی رسانه ها و مقامات رسمی کشور حذف شده و طالبانی که به صورت رسمی مسئولیت انتحار ها و انفجار را به عهده می گیرند، مخالفان مسلح خوانده می شوند و طرف مذاکره اند و نه مبارزه. حال اگر دهشت افکنی های این چنین، عمل تروریستی نیست و مرتکبان، تروریسم دانسته نمی شوند، درافغانستان نیرویی به نام القاعده و تروریست وجود خارجی ندارد و تلاش دراین جهت نیز نمی تواند معنای محصلی داشته باشد.
به هر روی آنچه گفته آمد گله از اغیار نیست بلکه هشدار و تذکار احباب است تا بدانند هم پیمان ادعایی، همدل نیست و به نام تروریسم کام می گیرد اما مبارزه ای نمی کند. همانطوری که بارها رئیس جمهور گفته، آنها تروریسم را در قراء و قصبات ما می جویند، در حالی که کانون زایش و صدور آن در خاک پاکستان است و طی این یازده سال ایمن از هر گزندی بوده و حتی یک عملیات نظامی برعلیه آن صورت نگرفته است.
پرسش مهم دیگری که باید به آن پاسخ داد این است؛ وقتی که نیروهای داخلی مسئولیت صد در صدی امنیت را به عهده می گیرند و بار سنگین مبارزه با تروریسم را به دوش می کشند، اخذ و اعطای پایگاه مبتنی برچه اساس معقولی خواهد بود؟ درصورتی که پاسخ این باشد که برای آموزش نیروها نیاز دارند، پرسش دیگری مطرح می شود و آن اینکه چرا برای آنها به لحاظ عددی "نه پایگاه" و به لحاظ "کیفی" مکان های خاص کشور اهمیت دارد؟ در حالی که تنها پایگاه بگرام می تواند فضای مورد نیاز برای آموزش را تامین کند. چنانچه گفته شود، این پایگاهها نیاز پشتیبانی های هوایی را عهده دار خواهد بود؛ در این صورت ادعای تجهیز، چیزی جز طرح یک موضوع "دوری" بیش نخواهد بود. زیرا، دقیقاً اعطای پایگاه به دلیل عدم تجهیز است و چنانچه تجهیز شویم، نیازی به موافقتنامه امنیتی و اعطای پایگاه نداریم. از این رو، مقامات کشور باید بدانند که برای داشتن پایگاههای دائمی "بی نام" هم که شده، نیروهای مسلح ما را تجهیز نخواهند کرد. زیرا شعارهای فریبای آنها "زانكه صياد آورد بانگ صفير/تا فريبد مرغ را آن مرغ گير" است.
بنابر این، باید بیدار بود که وعده و موافقتنامه گذشته یا استراتیژی جدید، مثل گذشته، مضر به استقلال و منافع ملی ما نباشد و چون گذشته با شعار شعور مان نسوزد و بهانه حضور همیشگی خویش را فراهم ننماید و بدون اینکه کشور نقطه ثقل تامین منافع ملت افغانستان باشد، به هارتلند منافع دیگران تبدیل نگردد.
نکته جدیدی که برنز ازآن خبر داد، برنامه استراتژیک جدید ایالات متحده برای افغانستان است که به گفته او مقامات کشورش برای حمایت بهتر از نظامیان افغانستان، برنامه استراتژیکی جدیدی را تحت نام (SPA) روی دست گرفته اند که با تطبیق آن اوضاع امنیتی در افغانستان بهتر خواهد شد.
پس از یازده سال و در حالی از تجهیز و حمایت بهتر از نیروهای مسلح، از بین بردن القاعده، پایان بخشیدن به حیات تروریسم و تقویت ثبات و دموکراسی سخن گفته می شود که هرکدام آنها برای دولت و ملت افغانستان به یک رویا تبدیل شده است؛ زیرا، آنان همواره از دروغ های راهبردی و سناریوهایی استعماری رنج برده و امنیت را در شعار و نه درعمل، دغدغه خارجیان دیده اند. نگاهی به پرونده امنیت کشوردریازده سال گذشته و علی رغم موفقیت ها و تلاش های پیگیر دولت افغانستان، نشانگر آن است که دامنه عملیات های تروریستی البته نه به لحاظ "کمی" بلکه "کیفی و سرزمینی" از جنوب تا شمال و از شرق تاغرب گسترش پیدا کرده است.
دو طرف درست زمانی از همکاری های امنیتی، تجهیز و پیشرفت های به دست آمده سخن می گویند که طی یک سال اخیر، بارها مناطق مرزی افغانستان از سوی نظامیان پاکستانی موشک باران شده و دیروز هم آماج قرار گرفت؛ تجاوز مرزی و اشغال ده ها کیلومتر از خاک کشور موجب درگیری های نظامی گردید اما ایالات متحده علی رغم تعهد تجهیز، در طی سالیان گذشته هیچ نوع تجهیزات سنگین موشکی، هوایی و زمینی در اختیار اردوی ما قرارنداده است. شرایط اخیر از یک سو و فقر تسلیحاتی از سوی دیگر، شورای امنیت ملی را مجبور کرد تا دستور تعمیر تجهیزات باقی مانده روسی را صادر کند. این درحالی است که روسیه در مدت مشابه حضور خود، افغانستان را به پیشرفته ترین تسلیحاتی تجهیز کرده بود که هیچ یک از همسایگان ما در اختیار نداشتند.
همکاری های دفاعی هم که از آن سخن گفته شده وضعیت نا امیدکننده تری دارد. درحالی که ما با تجاوز نظامی و مرزی پاکستان روبرو بودیم، سخنگوی آیساف، به صراحت اعلام بی طرفی کرد و ایالات متحده نیز که طبق موافقتنامه استراتژیک، متعهد به دفاع از افغانستان در برابر تجاوز خارجی شده، سکوت سهمگین و پرسش برانگیزی اختیار کرد!؟
از سوی دیگر در شرایطی مقامات دوکشور از تلاش های مشترک در مبارزه علیه تروریسم و پیروزی بر القاعده سخن می گویند که در دوسال اخیر، القاعده و واژه تروریسم، از ادبیات سیاسی و رسانه ای امریکا، غرب و حتی رسانه ها و مقامات رسمی کشور حذف شده و طالبانی که به صورت رسمی مسئولیت انتحار ها و انفجار را به عهده می گیرند، مخالفان مسلح خوانده می شوند و طرف مذاکره اند و نه مبارزه. حال اگر دهشت افکنی های این چنین، عمل تروریستی نیست و مرتکبان، تروریسم دانسته نمی شوند، درافغانستان نیرویی به نام القاعده و تروریست وجود خارجی ندارد و تلاش دراین جهت نیز نمی تواند معنای محصلی داشته باشد.
به هر روی آنچه گفته آمد گله از اغیار نیست بلکه هشدار و تذکار احباب است تا بدانند هم پیمان ادعایی، همدل نیست و به نام تروریسم کام می گیرد اما مبارزه ای نمی کند. همانطوری که بارها رئیس جمهور گفته، آنها تروریسم را در قراء و قصبات ما می جویند، در حالی که کانون زایش و صدور آن در خاک پاکستان است و طی این یازده سال ایمن از هر گزندی بوده و حتی یک عملیات نظامی برعلیه آن صورت نگرفته است.
پرسش مهم دیگری که باید به آن پاسخ داد این است؛ وقتی که نیروهای داخلی مسئولیت صد در صدی امنیت را به عهده می گیرند و بار سنگین مبارزه با تروریسم را به دوش می کشند، اخذ و اعطای پایگاه مبتنی برچه اساس معقولی خواهد بود؟ درصورتی که پاسخ این باشد که برای آموزش نیروها نیاز دارند، پرسش دیگری مطرح می شود و آن اینکه چرا برای آنها به لحاظ عددی "نه پایگاه" و به لحاظ "کیفی" مکان های خاص کشور اهمیت دارد؟ در حالی که تنها پایگاه بگرام می تواند فضای مورد نیاز برای آموزش را تامین کند. چنانچه گفته شود، این پایگاهها نیاز پشتیبانی های هوایی را عهده دار خواهد بود؛ در این صورت ادعای تجهیز، چیزی جز طرح یک موضوع "دوری" بیش نخواهد بود. زیرا، دقیقاً اعطای پایگاه به دلیل عدم تجهیز است و چنانچه تجهیز شویم، نیازی به موافقتنامه امنیتی و اعطای پایگاه نداریم. از این رو، مقامات کشور باید بدانند که برای داشتن پایگاههای دائمی "بی نام" هم که شده، نیروهای مسلح ما را تجهیز نخواهند کرد. زیرا شعارهای فریبای آنها "زانكه صياد آورد بانگ صفير/تا فريبد مرغ را آن مرغ گير" است.
بنابر این، باید بیدار بود که وعده و موافقتنامه گذشته یا استراتیژی جدید، مثل گذشته، مضر به استقلال و منافع ملی ما نباشد و چون گذشته با شعار شعور مان نسوزد و بهانه حضور همیشگی خویش را فراهم ننماید و بدون اینکه کشور نقطه ثقل تامین منافع ملت افغانستان باشد، به هارتلند منافع دیگران تبدیل نگردد.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد