حکومت وحدت ملی همراه با اندیشه اصلاحات بوجود آمد و هر دو جناح حکومت توافق کردند که با ایجاد و تشکیل حکومت وحدت ملی ، تفاهم نامه ای را که امضا شده بود عملی کنند.
از آن زمان یک سال و اندی می گذرد، اما هنوز اصلاحات جایگاه واقعی خود را نیافته، و اهمیت درخور شان خود را بدست نیاورده است.
بدین معنا است که گویا اصلاحات موقف و جایگاه یکسانی در اذهان هر دو جناح حکومت ندارد، نه کششی مناسبی وجود داشته و نه هم کوشش و جهدی در خور اهمیت اصلاحات صورت گرفته است.
وقتی به تاریخ یک سال گذشته حکومت وحدت ملی نگریسته میشود، پروژه اصلاحات یک پروژه غریب، بی طرفدار و تحمیلی به نظر میرسد،یعنی هر دو طرف به صورت یک سان و همگین و همآهنگ به این مفهوم بلند انسانی نمی نگرند،گویا هر دو جناح حکومت منافع یکسانی دراین پروژه نمی بینند.از این جهت است که جد و جهدی برای تحقق اصلاحات صورت نمی گیرد.
اشرف غنی رئیس جمهور، در حین مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری در پاسخ به پرسشی گفته بود که افغانستان "لابراتوار" نیست که هر روز یک سیستم سیاسی را تجربه کند . این بیان و اظهار نظر به معنای آنست که او سیستم ریاستی را، نظام مطلوب تر میداند تا نظام پارلمانی، و در صدد تغییر این سیستم نیز نخواهد بود.
جناح دیگر حکومت که اصلاحات را به دید عمیق تری می نگرد و غرض از اصلاحات کمیسیون های انتخاباتاتی را رفتن به سوی اصلاحات در سیستم سیاسی کشور می داند، نیز گامی مهمی در راستای اصلاحات بر نداشته است.
گرچه،برای ایجاد اصلاحات اصرار و ابرام داشته و برای اصلاح نظام انتخاباتی و کمیسیون های انتخابات سخن گفته، آنچه که این اصلاحات را کم رمق ساخته تنها در بعد عمل نیست بلکه اصلاحات مستلزم داشتن بار نظری پربار تر و پر مایه تر نیز است.
یعنی پروژه اصلاحات با دو کاستی مهم مواجه است.یکی بار تئوریک اصلاحات و دیگری تبلیغات مناسب برای روشن شدن اذهان عمومی.
وقتی فرد یا گروه و یک جریان سیاسی سخن از اصلاحات می گوید، باید اصلاحات را از ذهنیت فردی به یک گفتمان اجتماعی تبدیل کند . این فرایند صورت نمی گیرد، مگر آن که کار گروهایی تعین شوند، سمینارهایی گوناگون ابعاد و زوایای اصلاحات را خوب بشکافد،نقاط ضعف و قوت آن را آشکار سازد، راهکار عملی اصلاحات را به حکومت پیشنهاد کند. تا هنوز هیچ کار تخصصی و کارشناسی در این زمینه آن گونه که بایسته بوده صورت نگرفته است. وقتی که واکنش مجلس نمایندگان کشور در برابر فرمان تقنینی رئیس جمهور نگریسته می شود، این ذهنیت بوجود می آید که هنوز اهمیت اصلاحات و چهارچوب آن برای پارلمان کشور تعریف مشخص و واضح نیافته است.
برخی گمان می برند که منظوراز اصلاحات، صرف اصلاح کمیسیون های انتخاباتی است، در حالی که اصلاح کمیسیون های انتخاباتی جزیی کوچکی از اصلاحات بوده و مقصد نیست بلکه منظور و مقصود اصلاح سیستم سیاسی کشور است.
ممکن است گفته شود که برخی نمایندگان پارلمان بر اساس منافع نهادی یا فردی ،اصلاحات را مغایر منافع خود می دانند، اما نباید داوری یکسان کرد، باید به این نکته توجه شود که آنچه نمایندگان کشور از درک و اهمیت اصلاحات غافل مانده ، آشکار نشدن ابعاد و زوایای گوناگون اصلاحات از یک طرف و پیآمد های سیاسی آن از سوی دیگر است.
تا وقتی اصلاحات به یک پروژه ملی و مورد حمایت اکثریت مردم تبدیل نشود، این گونه واکنش ها طبیعی است و هیچ اصلاحی بدون اصطکاک نبوده و اصلاحات کنونی نیز از این قاعده مستثنا نیست.
جناحی که می خواهد اصلاحات بوجود آورد ،باید روی مبنای تئوریک و نظری اصلاحات سرمایه گذاری کند ، نشست های کار شناسی تشکیل دهد، میزگردهای تلویزیونی تدویر کند، جزوه، بروشورها و از امثال وسایل و وسایط تبلییغاتی سود ببرد تا مفهوم اصلاحات باز و گشوده شود.
وقتی از اصلاحات سخن گفته می شود، در اذهان بسیاری این گونه تداعی می شود که گویا اصلاحات یک حالت فانتزی دارد،و یک جناح حکومت برای برآورده شدن خواسته های جناحی، زیر نام اصلاحات در صدد برآورده شدن خواسته های کوتاه و کوچک جناحی خود است.، در حالی که اصلاحات کمیسیون های انتخاباتی غایت و مقصد نهایی نیست، بلکه اصلاح کمیسیون های انتخاباتی زمینه و بستری فراخی را باید بوجود می آورد یا باید بوجود آورد تا سیستم سیاسی کشور تغییر پیداکند.
هم چنان اصلاح گران باید به این نکته رسیده باشند که اصلاحات بدون پرداخت هزینه ممکن و میسر نیست. کنار رفتن افراد از سمت های خود و واگذاشتن مسندها و چوکی به افراد واجد شرایط، یکی از کمترین هزینه هایی است که حکومت باید بپردازد.
اگر حکومت واقعا خواستار تغییر سیستم سیاسی کنونی است و می خواهد تمرکز و انحصار قدرت به صورت قانونی شکسته شود ، باید هم زمینه سازی ذهنی صورت گیرد و هم تبلیغات مناسب به راه انداخته شود، تا ارزش های سیاسی و ملی ای که اصلاحات در خود نهفته دارد آشکار شود. اصلاحات ازیک پروژه جناحی به یک راهبرد ملی تبدیل گردد.
هنوز اکثریت مردم ما نمی دانند که غرض از اصلاحات چیست، طول و عرض آن کدام است ،و برای چه با کدام هدف باید اصلاح صورت گیرد.
وقتی به برخی نوشته ها کامنت ها در رسانه های گروهی نگریسته می شود این گونه استنباط می گردد که برای بسیاری اصلاحات یعنی یک کشمکش میان جناح های حکومت است که هر کدام می خواهد خواسته های خود را به پیش ببرد،و این خواسته های سیاسی این کشمکش های عنیف را بوجود آورده است.
اگر تبلیغات مناسب صورت گیرد،اذهان مردم روشن شود، به اهمیت اصلاحات بدرستی پرداخته شود، بی تردید که این پروژه پشتیبانی ملی را کمایی خواهد کرد و از ذهن یک جناح حکومت به یک گفتمان ملی تبدیل خواهد شد. آنگاه می توان امید برد که اصلاحات به یک روند برگشت ناپذیر تبدیل شود.
آنگاه حکومت گران مجبور میشوند برای آوردن خواسته های ملی تن به اصلاحات ساختار نظام سیاسی کشور دهند.تا رسیدن به این حد نیازمند تلاش پیگیر و خستگی ناپذیر و پرداخت هزینه مادی و معنوی فراوانست.
یکی ازشیوه هایی که می تواند اصلاحات را به یک گفتمان ملی تبدیل کند، پرده برداشتن از سیستم نا کارآمد سیاسی در تاریخ افغانستان است.
آشکار ساختن این نکته که ما درقرن بیست و یک زندگی می کنیم، اما سیستم سیاسی کشور ما یادآور چند قرن قبل است، یعنی سیستم سیاسی کنونی گرچه ظاهر دموکراتیک دارد و با انتخابات برگزیده می شود اما واقعیت غیر از آنست، این سیستم به ظاهر دموکراتیک درون مایه قومی دارد و قدرت بر اساس قومیت تقسیم می کشود.لذا حکومت با دید قومی با نیازهای زمان و زمانه ما ناسازگار است
و روز آمد کردن این سیستم نیازمند اصلاحات است.القای این ناگزیری می تواند انگیزه حمایت بیش از پیش مردم را از اصلاحات بوجود آورد، و مردم خود را جزیی از این پروژه بدانند و برای تحقق آن در برابر زیاده خواهی های احتمالی ایستادگی کنند . دراین صورت است که می توان به اصلاحات امید برد.
از آن زمان یک سال و اندی می گذرد، اما هنوز اصلاحات جایگاه واقعی خود را نیافته، و اهمیت درخور شان خود را بدست نیاورده است.
بدین معنا است که گویا اصلاحات موقف و جایگاه یکسانی در اذهان هر دو جناح حکومت ندارد، نه کششی مناسبی وجود داشته و نه هم کوشش و جهدی در خور اهمیت اصلاحات صورت گرفته است.
وقتی به تاریخ یک سال گذشته حکومت وحدت ملی نگریسته میشود، پروژه اصلاحات یک پروژه غریب، بی طرفدار و تحمیلی به نظر میرسد،یعنی هر دو طرف به صورت یک سان و همگین و همآهنگ به این مفهوم بلند انسانی نمی نگرند،گویا هر دو جناح حکومت منافع یکسانی دراین پروژه نمی بینند.از این جهت است که جد و جهدی برای تحقق اصلاحات صورت نمی گیرد.
اشرف غنی رئیس جمهور، در حین مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری در پاسخ به پرسشی گفته بود که افغانستان "لابراتوار" نیست که هر روز یک سیستم سیاسی را تجربه کند . این بیان و اظهار نظر به معنای آنست که او سیستم ریاستی را، نظام مطلوب تر میداند تا نظام پارلمانی، و در صدد تغییر این سیستم نیز نخواهد بود.
جناح دیگر حکومت که اصلاحات را به دید عمیق تری می نگرد و غرض از اصلاحات کمیسیون های انتخاباتاتی را رفتن به سوی اصلاحات در سیستم سیاسی کشور می داند، نیز گامی مهمی در راستای اصلاحات بر نداشته است.
گرچه،برای ایجاد اصلاحات اصرار و ابرام داشته و برای اصلاح نظام انتخاباتی و کمیسیون های انتخابات سخن گفته، آنچه که این اصلاحات را کم رمق ساخته تنها در بعد عمل نیست بلکه اصلاحات مستلزم داشتن بار نظری پربار تر و پر مایه تر نیز است.
یعنی پروژه اصلاحات با دو کاستی مهم مواجه است.یکی بار تئوریک اصلاحات و دیگری تبلیغات مناسب برای روشن شدن اذهان عمومی.
وقتی فرد یا گروه و یک جریان سیاسی سخن از اصلاحات می گوید، باید اصلاحات را از ذهنیت فردی به یک گفتمان اجتماعی تبدیل کند . این فرایند صورت نمی گیرد، مگر آن که کار گروهایی تعین شوند، سمینارهایی گوناگون ابعاد و زوایای اصلاحات را خوب بشکافد،نقاط ضعف و قوت آن را آشکار سازد، راهکار عملی اصلاحات را به حکومت پیشنهاد کند. تا هنوز هیچ کار تخصصی و کارشناسی در این زمینه آن گونه که بایسته بوده صورت نگرفته است. وقتی که واکنش مجلس نمایندگان کشور در برابر فرمان تقنینی رئیس جمهور نگریسته می شود، این ذهنیت بوجود می آید که هنوز اهمیت اصلاحات و چهارچوب آن برای پارلمان کشور تعریف مشخص و واضح نیافته است.
برخی گمان می برند که منظوراز اصلاحات، صرف اصلاح کمیسیون های انتخاباتی است، در حالی که اصلاح کمیسیون های انتخاباتی جزیی کوچکی از اصلاحات بوده و مقصد نیست بلکه منظور و مقصود اصلاح سیستم سیاسی کشور است.
ممکن است گفته شود که برخی نمایندگان پارلمان بر اساس منافع نهادی یا فردی ،اصلاحات را مغایر منافع خود می دانند، اما نباید داوری یکسان کرد، باید به این نکته توجه شود که آنچه نمایندگان کشور از درک و اهمیت اصلاحات غافل مانده ، آشکار نشدن ابعاد و زوایای گوناگون اصلاحات از یک طرف و پیآمد های سیاسی آن از سوی دیگر است.
تا وقتی اصلاحات به یک پروژه ملی و مورد حمایت اکثریت مردم تبدیل نشود، این گونه واکنش ها طبیعی است و هیچ اصلاحی بدون اصطکاک نبوده و اصلاحات کنونی نیز از این قاعده مستثنا نیست.
جناحی که می خواهد اصلاحات بوجود آورد ،باید روی مبنای تئوریک و نظری اصلاحات سرمایه گذاری کند ، نشست های کار شناسی تشکیل دهد، میزگردهای تلویزیونی تدویر کند، جزوه، بروشورها و از امثال وسایل و وسایط تبلییغاتی سود ببرد تا مفهوم اصلاحات باز و گشوده شود.
وقتی از اصلاحات سخن گفته می شود، در اذهان بسیاری این گونه تداعی می شود که گویا اصلاحات یک حالت فانتزی دارد،و یک جناح حکومت برای برآورده شدن خواسته های جناحی، زیر نام اصلاحات در صدد برآورده شدن خواسته های کوتاه و کوچک جناحی خود است.، در حالی که اصلاحات کمیسیون های انتخاباتی غایت و مقصد نهایی نیست، بلکه اصلاح کمیسیون های انتخاباتی زمینه و بستری فراخی را باید بوجود می آورد یا باید بوجود آورد تا سیستم سیاسی کشور تغییر پیداکند.
هم چنان اصلاح گران باید به این نکته رسیده باشند که اصلاحات بدون پرداخت هزینه ممکن و میسر نیست. کنار رفتن افراد از سمت های خود و واگذاشتن مسندها و چوکی به افراد واجد شرایط، یکی از کمترین هزینه هایی است که حکومت باید بپردازد.
اگر حکومت واقعا خواستار تغییر سیستم سیاسی کنونی است و می خواهد تمرکز و انحصار قدرت به صورت قانونی شکسته شود ، باید هم زمینه سازی ذهنی صورت گیرد و هم تبلیغات مناسب به راه انداخته شود، تا ارزش های سیاسی و ملی ای که اصلاحات در خود نهفته دارد آشکار شود. اصلاحات ازیک پروژه جناحی به یک راهبرد ملی تبدیل گردد.
هنوز اکثریت مردم ما نمی دانند که غرض از اصلاحات چیست، طول و عرض آن کدام است ،و برای چه با کدام هدف باید اصلاح صورت گیرد.
وقتی به برخی نوشته ها کامنت ها در رسانه های گروهی نگریسته می شود این گونه استنباط می گردد که برای بسیاری اصلاحات یعنی یک کشمکش میان جناح های حکومت است که هر کدام می خواهد خواسته های خود را به پیش ببرد،و این خواسته های سیاسی این کشمکش های عنیف را بوجود آورده است.
اگر تبلیغات مناسب صورت گیرد،اذهان مردم روشن شود، به اهمیت اصلاحات بدرستی پرداخته شود، بی تردید که این پروژه پشتیبانی ملی را کمایی خواهد کرد و از ذهن یک جناح حکومت به یک گفتمان ملی تبدیل خواهد شد. آنگاه می توان امید برد که اصلاحات به یک روند برگشت ناپذیر تبدیل شود.
آنگاه حکومت گران مجبور میشوند برای آوردن خواسته های ملی تن به اصلاحات ساختار نظام سیاسی کشور دهند.تا رسیدن به این حد نیازمند تلاش پیگیر و خستگی ناپذیر و پرداخت هزینه مادی و معنوی فراوانست.
یکی ازشیوه هایی که می تواند اصلاحات را به یک گفتمان ملی تبدیل کند، پرده برداشتن از سیستم نا کارآمد سیاسی در تاریخ افغانستان است.
آشکار ساختن این نکته که ما درقرن بیست و یک زندگی می کنیم، اما سیستم سیاسی کشور ما یادآور چند قرن قبل است، یعنی سیستم سیاسی کنونی گرچه ظاهر دموکراتیک دارد و با انتخابات برگزیده می شود اما واقعیت غیر از آنست، این سیستم به ظاهر دموکراتیک درون مایه قومی دارد و قدرت بر اساس قومیت تقسیم می کشود.لذا حکومت با دید قومی با نیازهای زمان و زمانه ما ناسازگار است
و روز آمد کردن این سیستم نیازمند اصلاحات است.القای این ناگزیری می تواند انگیزه حمایت بیش از پیش مردم را از اصلاحات بوجود آورد، و مردم خود را جزیی از این پروژه بدانند و برای تحقق آن در برابر زیاده خواهی های احتمالی ایستادگی کنند . دراین صورت است که می توان به اصلاحات امید برد.