وزیر داخله حکومت کرزی در تازه ترین اظهارات خود گفته است که پاکستان از افغانستان در خواست هایی دارد، که حکومت افغانستان نمی تواند آن درخواسته ها را بر آورده کند.. آقای عمر داودزی گفته است که ،راهی که حکومت افغانستان در پیش گرفته است ،هیچ گاه به صلح منجر نخواهد شد.
وی اظهارداشته است که نتایج چند دور مذاکره میان حکومت افغانستان و حکومت پاکستان به جایی رسیده است که حکومت کرزی بدان جا رسیده بود.
این اظهارات به معنای آنست که هیچ پیشرفت و گشایشی در روند صلح افغانستان ایجاد نشده است. گفته های این مقام حکومت گذشته از این جهت حایز اهمیت است که وی سفیرسابق افغانستان در پاکستان بوده و از انگیزه های درونی حکومت پاکستان به نحوی اطلاع دارد.
سفیر سابق افغانستان در پاکستان، به حکومت افغانستان توصیه کرده است که راه دیگری را برای ایجاد صلح باید جست و جو کند.
این که حکومت پاکستان چه خواسته هایی دارد این مقام ابراز نظر نکرده است اما، در زمان حکومت کرزی ،یکی از مهم ترین خواسته هایی که ازسوی پاکستانی ها مطرح گردید به رسمیت شناختن مرز دیورند میان دو کشور بود.
اگر مهم ترین خواست حکومت پاکستان به رسمیت شناختن مرز دیورند باشد این پرسش مطرح می شود که چرا حکومت افغانستان نمی خواهد این مرده ریگ را از کفش مردم بیرون کند،آرامش و امنیتی را که سالهای ممتد سلب شده است به این مردم وکشوربرگرداند؛ وجود تنش دایمی به نام مرز دیورند چه نفعی برای مردم دارد که مردم نا خواسته ونا دانسته قربانی آن شوند؟
هیچ مشکلی در جهان نیست که راه حلی برای آن وجود نداشته باشد. دیورند هم تنها مرزی نیست که از دوران استعمار انگلیس باقی مانده است، بسا از کشورهایی که بعد از زوال قدرت های استعماری با چنین مشکلاتی مواجه بوده اند،اما با درایت و دور اندیشی سیاسی و عنایت حکومت ها به منافع ملی کشور شان ،با رجوع به نهادهای بین المللی مشکلات مرزی خود را حل کرده اند. چرا باید حکومت افغانستان از حل این معضل عاجز باشد و یک ملت و کشور را در چرخه خشونت تاریخی نگاه دارد؟
در شرایط کنونی و با توجه به خشونت فرسایشی که وجود دارد، حکومت افغانستان اگر اراده ای برای حل این معضل داشته باشد، حتما می تواند بر این مشکل فایق آید،و برای همیشه این دردسر مزمن را رفع کند.
نخستین راه حل آنست که به آرای مردم رجوع کند. اگر حکومت افغانستان خود را یک نظام مردمی می داند،باید به رای مردم احترام نهد و پیشنهادهای مردمی بپذیرد. راه حل مراجعه به آرای عمومی یا رفراندوم از شناخته شده ترین راه حلهایی است که برای بسیاری از منازعه های داخلی و بین المللی استفاده می شود. ، حکومت هم باید تابع رای مردم باشد و هر چه مردم پسندید همان را بر گزیند.
راه حل دوم آنست که ازطریق مراجعه به نهای های بین المللی می توان به مشکلات مرزی میان دو کشور خاتمه بخشید. رفراندوم از مردم آن طرف مرز دیورند می تواند راه حلی دیگری باشد که مردم آنسوی دیورندحاکمیت کدام کشور را می پذیرند.
حکومت افغانستان می تواند در این راه نیز پیش قدم باشد وبر ای مردم آن سوی دیورند احترام بگذارد وبه نام آن طرف مرز، مردم افغانستان را بیش از این درسراشیب سقوط قرار ندهد. گرچه گفته می شود که حکومت پاکستان به دلیل نزاع تاریخی ای که با هندوستان دارد می خواهد افغانستان به حیات خلوت آن کشور تبدل گردد. اما به نظر می رسد که اختلاف کانونی میان دو کشور اختلافات مرزی برجای مانده از زمان استعمار انگلیس است.
گرچه به عقیده برخی نویسندگان افغان، هیچ مشکلی بر سر مرز دیورند وجود ندارد، هرچه بوده است در زمان عبدالرحمن خان حل شده است بر اساس قوانین بین المللی حکومت حق ندارند که قرار دادهای حکومت گذشته را زیر پای نهند و ادعای جدید ی مطرح کنند. اما گرایش های تند قومی در هر دو طرف مرز باعث شده است که این مشکل هم چنان بدون راه حل باقی بماند. حال هم با تجربه تلخی که حکومت افغانستان در پانزده سال گذشته داشته و هم چنان توسعه نایافتگی تاریخی که مردم افغانستان با آن مواجه بوده است، دو گزینه بیشتر فراروی حکومت افغانستان است، یکی آنکه به نهاد بین المللی مراجعه کند در صدد حل اختلافات میان دو کشور باشد.دو، آن که سالهای متمادی دیگری از جنگ وخشونت و درنده خویی را برمردم افغانستان تحمیل کند.
این ساز و کار به همان ضرب المثلی می ماند که" برای کشتن کَیکی پوستین را آتش بزند"!. حال این کیک مرز دیورند است و پوستین تمام مردم افغانستان.آیا عقل هیچ آدم عاقلی حکم می کند که برای شناختن یا نشناختن مرزی، مردم یک کشور رنج بکشند در مصیبت دایمی گرفتار باشند؟
به هرحال به نظر می رسد که حضور دو قدرت جهانی در مذکرات صلح میان دو کشور،فرصتی مغتنمی بوجود آورده است که حکومت افغانستان از پوست و پوستین تعصبات قومی بیرون آید و به اختلاف های میان دو کشور با دید منافع ملی بنگرد و نگذارد که این مردم بیش ازاین گروگان ذهینت های قبیله سالار بماند و هم چنان رنج خشونت را تحمل کند.
گاهی آدم نسبت به اظهار نظرهای غیر مسئولانه حکومت نسبت به برخی رخداد ها تعجب می کند. در سال گذشته تعداد زیادی از جوانان تحصیل کرده از کشور خارج و راهی کشورهای اروپایی شدند، این مهاجرت دسته جمعی برای کشور عقب مانده ای مثل افغانستان، که شدیدا به نیروهای جوان نیازمند است ،ضایعه اسف باری بود، اما رئیس جمهور اشرف غنی به جای آن که به ر یشه یابی این مهاجرت جمعی بپردازد و با دید عمیق تری نسبت به این پدیده بنگرد، مهاجرت کنندگان را به باد ملامت گرفت و انتقاد تندی بر آنها وارد آورد. امروز آن فرصت فراهم آمده است که رئیس جمهور به عواقب خشونت ورزی های طالبان و به نتیجه اختلافات دو کشور با دیدگاه دقیقتر نگاه کند، اگر صلح میان دو کشور بر قرار نشود و گروه طالبان هم چنان در خدمت اهداف پاکستان باقی بمانند، سرنوشت این مردم و کشور به کجا خواهد انجامید؟
این تصورهم باید برای حکومت ایجاد شود که افزایش آگاهی در نسل جوان میان حکومت و مردم فاصله بیشتری خواهد افگند و روزی خواهد رسید که حکومت از یافتن افرادی برای سربازی با مشکل مواجه خواهد شد. آنروز است که ناگزیری هایی بر حکومت سایه خواهد افگند و رسیدن به ر اه حل ها را دشوارتر خواهد کرد.
وی اظهارداشته است که نتایج چند دور مذاکره میان حکومت افغانستان و حکومت پاکستان به جایی رسیده است که حکومت کرزی بدان جا رسیده بود.
این اظهارات به معنای آنست که هیچ پیشرفت و گشایشی در روند صلح افغانستان ایجاد نشده است. گفته های این مقام حکومت گذشته از این جهت حایز اهمیت است که وی سفیرسابق افغانستان در پاکستان بوده و از انگیزه های درونی حکومت پاکستان به نحوی اطلاع دارد.
سفیر سابق افغانستان در پاکستان، به حکومت افغانستان توصیه کرده است که راه دیگری را برای ایجاد صلح باید جست و جو کند.
این که حکومت پاکستان چه خواسته هایی دارد این مقام ابراز نظر نکرده است اما، در زمان حکومت کرزی ،یکی از مهم ترین خواسته هایی که ازسوی پاکستانی ها مطرح گردید به رسمیت شناختن مرز دیورند میان دو کشور بود.
اگر مهم ترین خواست حکومت پاکستان به رسمیت شناختن مرز دیورند باشد این پرسش مطرح می شود که چرا حکومت افغانستان نمی خواهد این مرده ریگ را از کفش مردم بیرون کند،آرامش و امنیتی را که سالهای ممتد سلب شده است به این مردم وکشوربرگرداند؛ وجود تنش دایمی به نام مرز دیورند چه نفعی برای مردم دارد که مردم نا خواسته ونا دانسته قربانی آن شوند؟
هیچ مشکلی در جهان نیست که راه حلی برای آن وجود نداشته باشد. دیورند هم تنها مرزی نیست که از دوران استعمار انگلیس باقی مانده است، بسا از کشورهایی که بعد از زوال قدرت های استعماری با چنین مشکلاتی مواجه بوده اند،اما با درایت و دور اندیشی سیاسی و عنایت حکومت ها به منافع ملی کشور شان ،با رجوع به نهادهای بین المللی مشکلات مرزی خود را حل کرده اند. چرا باید حکومت افغانستان از حل این معضل عاجز باشد و یک ملت و کشور را در چرخه خشونت تاریخی نگاه دارد؟
در شرایط کنونی و با توجه به خشونت فرسایشی که وجود دارد، حکومت افغانستان اگر اراده ای برای حل این معضل داشته باشد، حتما می تواند بر این مشکل فایق آید،و برای همیشه این دردسر مزمن را رفع کند.
نخستین راه حل آنست که به آرای مردم رجوع کند. اگر حکومت افغانستان خود را یک نظام مردمی می داند،باید به رای مردم احترام نهد و پیشنهادهای مردمی بپذیرد. راه حل مراجعه به آرای عمومی یا رفراندوم از شناخته شده ترین راه حلهایی است که برای بسیاری از منازعه های داخلی و بین المللی استفاده می شود. ، حکومت هم باید تابع رای مردم باشد و هر چه مردم پسندید همان را بر گزیند.
راه حل دوم آنست که ازطریق مراجعه به نهای های بین المللی می توان به مشکلات مرزی میان دو کشور خاتمه بخشید. رفراندوم از مردم آن طرف مرز دیورند می تواند راه حلی دیگری باشد که مردم آنسوی دیورندحاکمیت کدام کشور را می پذیرند.
حکومت افغانستان می تواند در این راه نیز پیش قدم باشد وبر ای مردم آن سوی دیورند احترام بگذارد وبه نام آن طرف مرز، مردم افغانستان را بیش از این درسراشیب سقوط قرار ندهد. گرچه گفته می شود که حکومت پاکستان به دلیل نزاع تاریخی ای که با هندوستان دارد می خواهد افغانستان به حیات خلوت آن کشور تبدل گردد. اما به نظر می رسد که اختلاف کانونی میان دو کشور اختلافات مرزی برجای مانده از زمان استعمار انگلیس است.
گرچه به عقیده برخی نویسندگان افغان، هیچ مشکلی بر سر مرز دیورند وجود ندارد، هرچه بوده است در زمان عبدالرحمن خان حل شده است بر اساس قوانین بین المللی حکومت حق ندارند که قرار دادهای حکومت گذشته را زیر پای نهند و ادعای جدید ی مطرح کنند. اما گرایش های تند قومی در هر دو طرف مرز باعث شده است که این مشکل هم چنان بدون راه حل باقی بماند. حال هم با تجربه تلخی که حکومت افغانستان در پانزده سال گذشته داشته و هم چنان توسعه نایافتگی تاریخی که مردم افغانستان با آن مواجه بوده است، دو گزینه بیشتر فراروی حکومت افغانستان است، یکی آنکه به نهاد بین المللی مراجعه کند در صدد حل اختلافات میان دو کشور باشد.دو، آن که سالهای متمادی دیگری از جنگ وخشونت و درنده خویی را برمردم افغانستان تحمیل کند.
این ساز و کار به همان ضرب المثلی می ماند که" برای کشتن کَیکی پوستین را آتش بزند"!. حال این کیک مرز دیورند است و پوستین تمام مردم افغانستان.آیا عقل هیچ آدم عاقلی حکم می کند که برای شناختن یا نشناختن مرزی، مردم یک کشور رنج بکشند در مصیبت دایمی گرفتار باشند؟
به هرحال به نظر می رسد که حضور دو قدرت جهانی در مذکرات صلح میان دو کشور،فرصتی مغتنمی بوجود آورده است که حکومت افغانستان از پوست و پوستین تعصبات قومی بیرون آید و به اختلاف های میان دو کشور با دید منافع ملی بنگرد و نگذارد که این مردم بیش ازاین گروگان ذهینت های قبیله سالار بماند و هم چنان رنج خشونت را تحمل کند.
گاهی آدم نسبت به اظهار نظرهای غیر مسئولانه حکومت نسبت به برخی رخداد ها تعجب می کند. در سال گذشته تعداد زیادی از جوانان تحصیل کرده از کشور خارج و راهی کشورهای اروپایی شدند، این مهاجرت دسته جمعی برای کشور عقب مانده ای مثل افغانستان، که شدیدا به نیروهای جوان نیازمند است ،ضایعه اسف باری بود، اما رئیس جمهور اشرف غنی به جای آن که به ر یشه یابی این مهاجرت جمعی بپردازد و با دید عمیق تری نسبت به این پدیده بنگرد، مهاجرت کنندگان را به باد ملامت گرفت و انتقاد تندی بر آنها وارد آورد. امروز آن فرصت فراهم آمده است که رئیس جمهور به عواقب خشونت ورزی های طالبان و به نتیجه اختلافات دو کشور با دیدگاه دقیقتر نگاه کند، اگر صلح میان دو کشور بر قرار نشود و گروه طالبان هم چنان در خدمت اهداف پاکستان باقی بمانند، سرنوشت این مردم و کشور به کجا خواهد انجامید؟
این تصورهم باید برای حکومت ایجاد شود که افزایش آگاهی در نسل جوان میان حکومت و مردم فاصله بیشتری خواهد افگند و روزی خواهد رسید که حکومت از یافتن افرادی برای سربازی با مشکل مواجه خواهد شد. آنروز است که ناگزیری هایی بر حکومت سایه خواهد افگند و رسیدن به ر اه حل ها را دشوارتر خواهد کرد.
مولف : سید مظفر دره صوفی