یکی از عمده نقدهایی که بر حکومت کرزی و شخص او وارد بود،این که در مدت سیزده ساله حکومت او، مواضع او همواره واکنشی بود. موضع انفعالی یا واکنشی به موضعی اطلاق می گردد که کنشگر سیاسی و یا اجتماعی بدون آن که آمادگی داشته باشد یا بدون هیچ پیش زمینه ای وارد میدان بازیگری شود. بازیگر واکنشی درعرصه ای که وارد می شود نه فکری کرده و نه هم ورزیدگی لازم را فراهم آودره و نه تمرین بازیگری کرده است.
در بازی واکنشی بازیگر همانند ورزش کار آماتور است که از روی ناگزیری وارد گود یا گودال شده است، نمی داند با رقیب چگونه مواجه شود، شگردها رقیب برای او ناشناخته است .در نتیجه مقصد گم و راه ناهموار و هدف نا پیداست. ا تلاش های این چنینی کمتر به مقصد منتهی می گردد و گاهی هم از مقصد فاصله می گیرد.
گمان بر این بود موضع انفعال حکومت کرزی، نه از روی آگاهی و تامل او بل از بی تجربگی اوست .آزمون وخطای پیوسته در یک مسیر پر سنگلاخ سیاست باعث می گردد که بازیگران مجال بیشتری بیابند و پای با تامل بردارند،بازی بی عیب ونقص تری ارائه دهند.انتظار برده می شد که کاستی های حکومت کرزی ،حکومت جدید را آزموده تر و کارکُشته و آبدیده تر کرده باشد از بدو ورود درعرصه سیاسی مستحکمتر گام بردارد ،به جای آن که به ساز دشمن برقصد، چنان میدان داری کند وعرصه را بر دشمن تنگ سازد که دشمن به ساز او به رقص درآید!
اما بیش ازشش ماه از عمر این حکومت گذشت، انبوه مشکلات فرا راه این کشور و حکومت قرار دارد اما دریغ از یک طرح جدی برای بیرون رفت کشور از بحران های گوناگون.
از بدو ورود حکومت درعرصه عملی سیاست ،متاسفانه دشمن با پیش دستی توانست حکومت افغانستان را در موضع انفعالی قرار دهد و برخی خواسته های خود را بر افغانستان تحمیل کند. با ژرف بینی اندک به عملکرد حکومت نگریسته می شود که در عرصه جنگ و صلح حکومت افغانستان بازیگر مبتکر و خلاق نبوده، رفت وآمدهایی که صورت می گیرد، سخنانی که بر زبان رانده می شود مواضعی که اتخاذ می گردد همه واکنشی است.
به معنای دیگر حکومت وحدت ملی به ساز حکومت پاکستان تا هنوز رقصیده است. در عرصه بین المللی نیز حکومت ابتکاری از خود نشان نداده است .امروز اعضای پارلمان افغانستان می گویند اگر امریکا به مواد پیمان امنیتی که میان دو کشور به امضا رسیده است عمل نکند و نیروهای امنیتی را تسلیح و تجهیز ننماید ،افغانستان این پیمان را ملغی خواهد کرد.
این گفته یعنی گفتاری از سر استیصال و در ماندگی نه از روی ابتکار و خلاقیت.نکته ای دیگر در موضع گیری های انفعالی دیده می شود آن که یک کنشگر خوب و مبتکر آنست که همانند یک پهلوان زبده و با تجربه خود وارد گود رقابت شود، آمادگی لازم را می گیرد خود را برای رقابت جدی آماده می کند و ده ها تمرین و ممارست به خرج می دهد زمانی که رقیب وارد گود می شود از فنون گوناگون برای بیرون راندن حریف از گود استفاده می کند.
اگر چنانچه برنده هم نشد رقیب را وادار به تمکین می کند؛ زیرا رقیب شگردهای بازیگری او را می شناسد و به توان او در این عرصه اذعان می کند. اما حکومت افغانستان این سیاست را به کار نگرفت یا صواب آنست که گفته شود که نتوانست به کار گیرد .در نتیجه بازیچه دست پاکستان قرار گرفت،با هند که یک رفیق دیرینه و یک همکار قدیم بود با سردی مواجه گشت، حتا وعده های تسلیحاتی او را رد کرد.
برعکس سخنان مقام های حکومت پاکستان را جدی گرفت. این قبول وقتی صورت گرفت که هیچ دلیل قانع کننده ای وجود نداشت و ندارد که نشان دهد که پاکستان از مواضع گذشته خود چشم پوشیده است. حداقل باید حکومت از خود می پرسید که چرا پاکستان تغییر موضع داده است و بر خواسته های افغانستان تمکین کرده است؟. آیا افغانستان پذیرفته که پاکستان تعین کننده سیاست خارجی کشور باشد، آیا حکومت افغانستان قبول کرده که چند ولایت شرق وجنوب کشور در اختیار طالبان قرار داده شود، آیا حکومت افغانستان پذیرفته که قونسولگری های هندوستان از قندهار وجلال آباد وبرخی نقاط دیگر جمع شود، آیا افغانستان می پذیرد که وزرای برخی وزارت خانه ها با مشورت پاکستانی هاتعین گردد. آیا افغانستان تا هنوز خط دیورند را به رسمیت شناخته است؟ در مجموع آیا حکومت افغانستان می پذیرد که تعین کننده سیاست خارجی وداخلی افغانستان مقام های آی ا س آی باشد؟ هیچ آثا رونشانه ای دردست نیست که نشان دهد که حکومت افغانستان مجموع این خواسته هارا بپذیرد یا تمکین کرده با شد، یا وعده تحقق آن را داده باشد؟ بنابراین چگونه می تواند بر سیاست ها ی پاکستان بیش ازحد اعتماد ورزید وهمه وعده های آن را درست پنداشت؟
اگر پاکستان از صلح سخن گفته است بی هیچ تردید می خواهد صلح وقتی برقرار گردد که به حداکثر خواسته های خود دست یابد. نا آرام کردن شمال و کشانیدن نیروهای امنیتی و ارتش افغانستان به سوی شمال به معنای تغییر جغرافیای جنگ نیست، بلکه درگیر کردن شمال و جنوب وشرق و غرب هم زمان است تا بتواند ضربه کاری تری بر حکومت افغانستان وارد آورد. درگیر شدن تمام مناطق کشور در جنگ به طبع طالبان را در موضع برتر قرار می دهد و طالب امتیازهای بیشتری می شود. در این جا نکته ظریفی اخلاقی وجود دارد که توجه به آن می تواند نیت های واقعی پاکستانی هارابیش از پیش آشکار سازد، این که وقتی کشوری، حکومتی یا جناحی برای رسیدن به مقصد سیاسی، حیات انسان ها را مورد معامله قرار دهد، از طریق کشتار و خون ریزی بخواهد به مقصد دست پیدا کند آیا باز هم می توان به گفته های او اعتماد ورزید؟ حکومت پاکستان و طالبان مواضع یک سانی دارند وازطریق کشتن انسانها می خواهند به مقصد برسند.
بعد از رفتن هیئات افغانی به قطرگفته شده است که حکومت افغانستان و طالبان می خواهند از موضع قدرت با هم سخن بگویند. این پرسش مطرح است که طالبان کدام قدرت را دارد و از کدام موضع سخن می گوید ،چگونه می توان آدم کشی وخشونت ورزی را موضع قدرت نامیدوخون ریخت به هدف سیاسی دست پیدا کرد؟
این موضعی نیست که حکومت افغانستان از آن به سادگی بگذرد و در بدل کشتن انسان های این سرزمین به طالبان امتیاز بدهد.به هر حال تا وضعیت تصمیم گیری چنین بی رمق و انفعالی باشد گمان نمی رود که بن بستی در این کشور شکسته شود، راهی به بیرون گشوده گردد.
در بازی واکنشی بازیگر همانند ورزش کار آماتور است که از روی ناگزیری وارد گود یا گودال شده است، نمی داند با رقیب چگونه مواجه شود، شگردها رقیب برای او ناشناخته است .در نتیجه مقصد گم و راه ناهموار و هدف نا پیداست. ا تلاش های این چنینی کمتر به مقصد منتهی می گردد و گاهی هم از مقصد فاصله می گیرد.
گمان بر این بود موضع انفعال حکومت کرزی، نه از روی آگاهی و تامل او بل از بی تجربگی اوست .آزمون وخطای پیوسته در یک مسیر پر سنگلاخ سیاست باعث می گردد که بازیگران مجال بیشتری بیابند و پای با تامل بردارند،بازی بی عیب ونقص تری ارائه دهند.انتظار برده می شد که کاستی های حکومت کرزی ،حکومت جدید را آزموده تر و کارکُشته و آبدیده تر کرده باشد از بدو ورود درعرصه سیاسی مستحکمتر گام بردارد ،به جای آن که به ساز دشمن برقصد، چنان میدان داری کند وعرصه را بر دشمن تنگ سازد که دشمن به ساز او به رقص درآید!
اما بیش ازشش ماه از عمر این حکومت گذشت، انبوه مشکلات فرا راه این کشور و حکومت قرار دارد اما دریغ از یک طرح جدی برای بیرون رفت کشور از بحران های گوناگون.
از بدو ورود حکومت درعرصه عملی سیاست ،متاسفانه دشمن با پیش دستی توانست حکومت افغانستان را در موضع انفعالی قرار دهد و برخی خواسته های خود را بر افغانستان تحمیل کند. با ژرف بینی اندک به عملکرد حکومت نگریسته می شود که در عرصه جنگ و صلح حکومت افغانستان بازیگر مبتکر و خلاق نبوده، رفت وآمدهایی که صورت می گیرد، سخنانی که بر زبان رانده می شود مواضعی که اتخاذ می گردد همه واکنشی است.
به معنای دیگر حکومت وحدت ملی به ساز حکومت پاکستان تا هنوز رقصیده است. در عرصه بین المللی نیز حکومت ابتکاری از خود نشان نداده است .امروز اعضای پارلمان افغانستان می گویند اگر امریکا به مواد پیمان امنیتی که میان دو کشور به امضا رسیده است عمل نکند و نیروهای امنیتی را تسلیح و تجهیز ننماید ،افغانستان این پیمان را ملغی خواهد کرد.
این گفته یعنی گفتاری از سر استیصال و در ماندگی نه از روی ابتکار و خلاقیت.نکته ای دیگر در موضع گیری های انفعالی دیده می شود آن که یک کنشگر خوب و مبتکر آنست که همانند یک پهلوان زبده و با تجربه خود وارد گود رقابت شود، آمادگی لازم را می گیرد خود را برای رقابت جدی آماده می کند و ده ها تمرین و ممارست به خرج می دهد زمانی که رقیب وارد گود می شود از فنون گوناگون برای بیرون راندن حریف از گود استفاده می کند.
اگر چنانچه برنده هم نشد رقیب را وادار به تمکین می کند؛ زیرا رقیب شگردهای بازیگری او را می شناسد و به توان او در این عرصه اذعان می کند. اما حکومت افغانستان این سیاست را به کار نگرفت یا صواب آنست که گفته شود که نتوانست به کار گیرد .در نتیجه بازیچه دست پاکستان قرار گرفت،با هند که یک رفیق دیرینه و یک همکار قدیم بود با سردی مواجه گشت، حتا وعده های تسلیحاتی او را رد کرد.
برعکس سخنان مقام های حکومت پاکستان را جدی گرفت. این قبول وقتی صورت گرفت که هیچ دلیل قانع کننده ای وجود نداشت و ندارد که نشان دهد که پاکستان از مواضع گذشته خود چشم پوشیده است. حداقل باید حکومت از خود می پرسید که چرا پاکستان تغییر موضع داده است و بر خواسته های افغانستان تمکین کرده است؟. آیا افغانستان پذیرفته که پاکستان تعین کننده سیاست خارجی کشور باشد، آیا حکومت افغانستان قبول کرده که چند ولایت شرق وجنوب کشور در اختیار طالبان قرار داده شود، آیا حکومت افغانستان پذیرفته که قونسولگری های هندوستان از قندهار وجلال آباد وبرخی نقاط دیگر جمع شود، آیا افغانستان می پذیرد که وزرای برخی وزارت خانه ها با مشورت پاکستانی هاتعین گردد. آیا افغانستان تا هنوز خط دیورند را به رسمیت شناخته است؟ در مجموع آیا حکومت افغانستان می پذیرد که تعین کننده سیاست خارجی وداخلی افغانستان مقام های آی ا س آی باشد؟ هیچ آثا رونشانه ای دردست نیست که نشان دهد که حکومت افغانستان مجموع این خواسته هارا بپذیرد یا تمکین کرده با شد، یا وعده تحقق آن را داده باشد؟ بنابراین چگونه می تواند بر سیاست ها ی پاکستان بیش ازحد اعتماد ورزید وهمه وعده های آن را درست پنداشت؟
اگر پاکستان از صلح سخن گفته است بی هیچ تردید می خواهد صلح وقتی برقرار گردد که به حداکثر خواسته های خود دست یابد. نا آرام کردن شمال و کشانیدن نیروهای امنیتی و ارتش افغانستان به سوی شمال به معنای تغییر جغرافیای جنگ نیست، بلکه درگیر کردن شمال و جنوب وشرق و غرب هم زمان است تا بتواند ضربه کاری تری بر حکومت افغانستان وارد آورد. درگیر شدن تمام مناطق کشور در جنگ به طبع طالبان را در موضع برتر قرار می دهد و طالب امتیازهای بیشتری می شود. در این جا نکته ظریفی اخلاقی وجود دارد که توجه به آن می تواند نیت های واقعی پاکستانی هارابیش از پیش آشکار سازد، این که وقتی کشوری، حکومتی یا جناحی برای رسیدن به مقصد سیاسی، حیات انسان ها را مورد معامله قرار دهد، از طریق کشتار و خون ریزی بخواهد به مقصد دست پیدا کند آیا باز هم می توان به گفته های او اعتماد ورزید؟ حکومت پاکستان و طالبان مواضع یک سانی دارند وازطریق کشتن انسانها می خواهند به مقصد برسند.
بعد از رفتن هیئات افغانی به قطرگفته شده است که حکومت افغانستان و طالبان می خواهند از موضع قدرت با هم سخن بگویند. این پرسش مطرح است که طالبان کدام قدرت را دارد و از کدام موضع سخن می گوید ،چگونه می توان آدم کشی وخشونت ورزی را موضع قدرت نامیدوخون ریخت به هدف سیاسی دست پیدا کرد؟
این موضعی نیست که حکومت افغانستان از آن به سادگی بگذرد و در بدل کشتن انسان های این سرزمین به طالبان امتیاز بدهد.به هر حال تا وضعیت تصمیم گیری چنین بی رمق و انفعالی باشد گمان نمی رود که بن بستی در این کشور شکسته شود، راهی به بیرون گشوده گردد.
مولف : سید مظفر دره صوفی