اسامه در برابر جبههء متحد
طالبان در ماه سپتامبر سال 1996با شکست نیروهای احمدشاه مسعود از مسیر شرق وارد شهر کابل شدند. احمدشاه مسعود به نیروهای تحت فرمانش دستور داد تا بسوی شمال کابل عقب نشینی کنند. عده ای از رهزنان در مسیر جادهء منتهی به شمال با استفاده از فرصت به غارت و چپاول آنانی پرداختند که از کابل به سوی شمال در حال فرار بودند. بدستور احمدشاه مسعود پل های منتهی به شمال کابل و مدخل راه پنچشیر بوسیلهء مواد انفجاری تخریب گردید تا از تحرک طالبان بسوی جبل السراج و پنجشیر جلوگیری گردد.
در حملهء طالبان به کابل عرب ها در صف طالبان وجود نداشتند و سخنگویان جبهه متحد هم ملیشه های پاکستانی را به حمایت از طالبان متهم می کردند.
طالبان به تعقیب نیروهای مخالف خویش پرداختند و جنگ در تاکستان های شمالی ادامه یافت و مسعود بار دیگر به جنگ چریکی روی آورد. جنگ های طالبان با نیروهای احمدشاه مسعود در وادی شمال کابل به شکست های پیهم طالبان انجامید. مسعود که با این اراضی آشنا بود، در تاکستان های این منطقه طالبان را بصورت پیهم بدام انداخت و تلفات سنگینی بر آنان وارد آورد. بعضی از جنگجویان عرب بعد از سقوط کابل بدست طالبان در جنگ های میان طالبان و احمدشاه مسعود سهم گرفتند.
یکی از اقوام پشتو زبان ساکن در شمال کابل ناصری ها هستند که گفته می شود دراصل عرب تبار اند اما به زبان پشتو سخن می گویند. یکی از فرماندهان مشهور آنان انور دنگر در منطقهء شکردره حامی طالبان بود. او در دوران جهاد از فرماندهان وابسته به جمعیت اسلامی بود اما به طالبان پیوست. در این ارتباط میان ناصری ها و طالبان شاید مولانا فضل الرحمن یکی از رهبران جمعیت العلمای پاکستان بی نقش و اثر نبوده باشد زیرا مولانا نیز از همین قوم است.
تلاش های بی ثمر طالبان برای شکست نیروهای احمدشاه مسعود در شمال کابل در میان طالبان ومتحدین آنان این فکر را بمیان آورد که تا زمانی که مسعود فرمانده جنگ باشد، پیروزی برای طالبان نهایت دشوار خواهد بود. پس باید چاره ای برای این کار سنجید. مطرح شدن گزینهء کشتن مسعود، در میان عربها موجب دودستگی شد؛ بعضی ها با استناد به وصیت نامهء شهید عبدالله عزام که پیروان خود را به احترام وحمایت از احمدشاه مسعود فراخوانده بود، این کار را رد می نمودند و کسانی هم بودند که کشتن مسعود را به مصلحت مسلمانان وبرداشتن یک مانع از سرراه بمیان آمدن خلافت اسلامی تلقی می کردند.
سرانجام برای اینکه اختلاف بمیان نیاید به یک راه وسط توافق شد و آن اینکه طرحی ریخته شود تا مسعود دستگیر گردد.
یکی از جنگویان عرب بنام ابوعلی که در دروان جهاد علیه روسها در شمال کابل جنگیده بود از طرف اسامه وظیفه یافت تا طرحی برای این کار بریزد. ابوعلی در هماهنگی با ملا محمد ربانی معاون شورای سرپرست طالبان که در آن زمان نفر اول آنان در کابل بود تلاش هائی را آغاز کرد و بعد از رایزنی های چند روزه طرح به این شکل ریخته شد:
یک گروپ از جنگجویان مربوط قوماندان دنگر به نیروهای احمدشاه مسعود تسلیم گردند و سپس به جنگ با طالبان بپردازد. نیروهای طالبان باید بصورت تاکتیکی در برابر آنان از مواضع خود دست به عقب نشینی بزنند. این پیشروی آنان موجب خواهد شد تا احمدشاه مسعود غرض تشویق آنان در خط اول جبهه به دیدن شان بیاید. افراد گروه تسلیم شده در قدم اول تلاش نمایند تا مسعود را زنده دستگیر کنند. طالبان که از قبل از آمدن مسعود به این منطقه با خبر شده اند باید به حمایت از این گروه داخل جنگ گردند. کشتن مسعود بعنوان آخرین گزینه و از روی ناچاری در دستور کار قرار داده شده بود.
برای تضمین اینکه افراد فرستاده بسوی جبهه دشمن به طالبان خیانت نکنند و به طرف مقابل نپیوندند، در این طرح پیشبینی شده بود که خانواده های آنان نزد طالبان در کابل و قندهار گروگان باشند. برای این کار خانه هائی در کابل و قندهار برای اسکان آنان در نظر گرفته شد. تلاش شد تا همهء این کار ها بصورت خیلی مخفیانه صورت پذیرد.
اما وقتی نخستین تماسها بوسیلهء افراد ارتباطی با آنسوی خط جنگ صورت گرفت تا برای پیوستن گروه زمینه سازی لازم صورت گیرد، مشخص شد که شبکهء اطلاعاتی طرف مقابل بشکل بسیار ابتدائی و محدود اطلاعاتی در این زمینه بدست آورده است. این مسئله برنامهء ابوعلی را با شکست مواجه ساخت.
فقط عربها و افراد بلند پایهء طالبان بخصوص ملامحمد ربانی در جریان این نقشه قرار داشتند و اینکه نیروهای اطلاعاتی احمدشاه مسعود از این ماجرا باخبر شده بودند این شک را بمیان آورد که شاید یکی از مسئولین بلند پایهء طالبان در افشای این راز دست داشته است. ملا محمد ربانی از کسانی بود که در جریان جنگ های تنظیمی به نمایندگی از طالبان برای وساطت میان طرفهای درگیر چند بار به کابل سفر کرده و مورد استقبال مسعود قرار گرفته بود. او نظر مساعدی نسبت به احمدشاه مسعود داشت و شک افشای این راز متوجه وی بود. به این ترتیب برنامهء فرستادن گروه برای دستگیر کردن یا احیانا کشتن احمد شاه مسعود به کنار نهاده شد.
مسئلهء جنگ میان طالبان و جبههء متحد سوالاتی را در ذهن عربها نیز بوجود آورد و آن اینکه آیا می توان در جنگ میان دو گروه مسلمان به نفع یکطرف شرکت کرد؟ این کار چه توجیه شرعی می تواند داشته باشد؟
اسامه بن لادن اکثر سعی داشت تا از دادن جواب صریح به این پرسش ها خودداری نماید ودلیل آن نیز شاید این بود که وی در مقام یک عالم دین که بتواند در چنین موارد به صدور فتوا بپردازد نبود.
نویسنده:وحید مژده
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)کابل