بر رغم پیشرفت و پویایی انسان در بسیاری از زمینه های علوم انسانی و تجربی، فرو افتادگی و عدم توانایی او در هموار ساختن راه سعادت و رفاه راستین برای خویش و همنوع خویش، مایه تاسف و سرافکندگی است. انسان امروز، با آنکه به بسیاری از نیازمندی های مادی و ظاهری خویش توانسته است پاسخ مثبت بدهد و در این راه به بالندگی های خوبی هم نائل آمده است، اما در سیر به سوی خدا و کسب ارزشها و امتیازات الهی و انسانی و اخلاقی، ناکامِ ناکام مانده است.
با آنکه از لازمه رسیدن انسان به کمال و سعادت واقعی، پرواز او با دو بال دانش و باور است- علم و ایمان- اما انسان امروز، عمری است که به پرواز با یک بال و آنهم بال دانش تنها، در بیکران عرصه هستی به بلند پروازی ها مشغول است! بلند پروازی هایی که ابداً به بلندی های حقیقی و واقعی، دست نخواهد یازید.
انسان غربیِ امروز که بریده ی از خدا و ارزشهای آسمانی اندیشه و عمل می کند، الگوی رفتاری و فکری قرار گرفته است برای سایر جوامع بشری! فرهنگ امریکایی و غربی، امروزه رسالت جدایی انسان از آفریدگار هستی و پیوند او با ابلیس و آموزه های آن را بر دوش می کشد. خمیرمایه فرهنگ امریکایی و غربی را پشت کردن به آموزه های الهی و آسمانی و رو آوردن به انسان گرایی و لذت پرستی، تشکیل می دهد.
امروزه چه بخواهیم و چه نخواهیم، فرهنگ منحط و فرو افتاده ی اُومانیستی غرب، با تمام قوا و امکانات مادی و معنوی خویش در برابر فرهنگ اصیل و غنی اسلام و سایر ادیان الهی، ایستاده است!
بدون هیچ گونه اغراق و گزافه ای می توان گفت که در عصر حاضر، امریکا و غرب با تمام فراورده ها و آموزه های ضد دینی و غیر اخلاقی شان در یک سو قرار گرفته است و مومنان و موحدان و خداپرستان با فرهنگ الهی و انسانی و اخلاقی شان در سوی دیگر و این تقابل و تضاد و مبارزه بی امان، همچنان ادامه خواهد داشت تا پیروزی یکی بر دیگری.
البته باید دانست که این جا، بحث، بحث اندیشه و نظر است و نه صحبت از رفتارو عمل، که اگر اندیشه با رفتار هماهنگ شود، نتیجه مطلوب تری از آن به دست می آید؛ اما تقابل در این بحث، بیشتر جنبه نظری و تئوری دارد تا عملی و رفتاری. بنابراین، در جبهه مومنان و موحدان، بسیاری از انسانهای آزاده و حق پرستی را اعم از مسلمان و غیر آن می توان جای داد؛ چنانچه در صف مقابل، همه ی مستکبران و انسانهای ضعیف و شیفته فرهنگ غیر دینی غرب اعم از مسیحی، یهودی و مسلمان بی بند و بار را می توان قرار داد.
انسانِ غربی با تکیه به بینش اومانیستی و عقلِ منفعت اندیشِ بریده ای از باور به خدا، در پی آنست تا به کار انسان و جهان سامان بخشیده و به گمان خود، جهان و انسان را با نظمی نوین و دست ساخته خویش، مدیریت و اداره کند و در این مسیر تمام سعی و تلاش او بر این است که به انسان و جهان اعلام کند که بینش انسان خدایی، توان آن را دارد تا سعادت و نیکبختی را به انسان و جهان هدیه کند.
بینش اُومانیستی هر تقلایی می کند در همین جهت است و تمام انرژی و توان خود را نیز در همین مسیر به کار خواهد برد تا به انسانها ثابت کند که انسان با تکیه بر دانش و عقل خویش، می تواند به رفاه و سعادت مطلوب برسد و در این راستا، هیچ نیازی به رهنمودهای پیامبران و سفیران الهی ندارد!- البته اگر فرض را بر این بگذاریم که به وحی و غیب ایمان داشته باشد- چرا که باور به غیب، عملکرد این چنینی آنان را نفی می کند.
اما باتمام این ادعاها و بُلُوف های بینش اُومانیستی، آیا رهروان این اندیشه و عمل بیمار، توانسته اند، انسان و جهان را به کمال مطلوب و واقعی برسانند؟! کمال و رفاهِ حتی مادی و ظاهری ای که انسان ها در پرتو آن، به یک زندگی آرام و بدون درد سر، دست یازیده باشند؟!
بر اساس همین بینش افیونی و استعماری، امروز، انسان و جهان در آتش جنگ و فتنه های رنگارنگ می سوزد. تبلیغ وحشت، خشونت، فحشا و ستم و چپاول و غارت ملل ضعیف، بوسیله ارباب رسانه های اُمانیستی، از هستی، جنگلی ساخته است مخوف و از انسان، موجودی پرداخته است، خودخواه، منفعت پرست و بی تفاوت در برابر همنوع خویش!
کمپنی های سلاح سازی موجود در کشورهای استعماری، با الهام از بینش اومانیستی امریکایی و غربی، جهان را به انبار متراکم باروت تبدیل کرده اند که هر آن خطر انفجار آن می رود! واقعیت آنست که رشته کار از دست انسانِ اومانیست در رفته است و او در اداره و مدیریت انسان و جهان، هیچ حرفی برای گفتن ندارد؛ چرا که او راه را از اول اشتباه رفته است و دقیق تر بگوییم که اساساً نخواسته است راه را درست برود و به دیگران هم راه درست را نشان دهد!.
واقعیت آنست که انسانها همه ی راه ها را آزمایش کرده اند، اما نتوانستند برای بشریت آرامش جسم و روح را فراهم کنند. نه تنها این کار را نکردند که به ناراحتی ها و نگرانی های انسان، بیش از پیش افزوده اند. به نظر می رسد، زمان آن رسیده باشد و یا لااقل نزدیک باشد که دستی از غیب طلوع کند و در کمال ناباوری انسان اومانیست و غیر آن، رشته امور انسان و جهان را در دست گرفته و آن چنان که آفریدگار انسان و جهان می خواهد، به سامان دهی آنان، همت گمارد.
صرف نظر از آیات، احادیث و روایاتی که دلالت بر ظهور منجی موعود در آخرالزمان دارد، عقل و خرد سلیم انسانی حکم می کند که دستی باید از آستین قدرت و عظمت بی زوال الهی بیرون آمده و با تمام قوا و قدرت الهی و انسانی، شیاطین و زورگویان در روی زمین را برسر جای شان بنشاند و نظام عادلانه و انسانی و الهی را در سراسر نقاط جهان برقرار کند. نظامی که مدینه فاضله ای را پی ریزی کند که در آن برخلاف بینش ادعایی اومانیزم، خبر و اثری از ظلم، استثمار و تبعیض نباشد و در همه جا خدا حکومت کند و عدالت و انصاف و زیبایی ها!
براساس آیات قرآن کریم، احادیث نبوی و روایات معصومین(علیهم السلام) آن دستی که از افق قدرت و حکمت بالغه خداوندی طلوع خواهد کرد و جهان مملو از ستم و بیداد را به باغستانی از صلح و آرامش و آسایش، تبدیل خواهد نمود، کسی نخواهد بود جز یکی از فرزندان نبی مکرم اسلام(ص) که نامش، نام آن بزرگوار و در غیرت و شمایل، شبیه ترین انسانها به رسول گرامی اسلام، محمد مصطفی(ص) می باشد.
بلی! او آخرین منجی عالم بشریت، قطب عالم امکان و بزرگ احیاگر دین مبین اسلام، مهدی صاحب الزمان (علیه الافُ تحیة و السلام) است که ظهور خواهد کرد و مبارک است زادروز خجسته و میمون آن بی بدیل امام و مبارک باد بر اهل ایمان و اسلام.
با آنکه از لازمه رسیدن انسان به کمال و سعادت واقعی، پرواز او با دو بال دانش و باور است- علم و ایمان- اما انسان امروز، عمری است که به پرواز با یک بال و آنهم بال دانش تنها، در بیکران عرصه هستی به بلند پروازی ها مشغول است! بلند پروازی هایی که ابداً به بلندی های حقیقی و واقعی، دست نخواهد یازید.
انسان غربیِ امروز که بریده ی از خدا و ارزشهای آسمانی اندیشه و عمل می کند، الگوی رفتاری و فکری قرار گرفته است برای سایر جوامع بشری! فرهنگ امریکایی و غربی، امروزه رسالت جدایی انسان از آفریدگار هستی و پیوند او با ابلیس و آموزه های آن را بر دوش می کشد. خمیرمایه فرهنگ امریکایی و غربی را پشت کردن به آموزه های الهی و آسمانی و رو آوردن به انسان گرایی و لذت پرستی، تشکیل می دهد.
امروزه چه بخواهیم و چه نخواهیم، فرهنگ منحط و فرو افتاده ی اُومانیستی غرب، با تمام قوا و امکانات مادی و معنوی خویش در برابر فرهنگ اصیل و غنی اسلام و سایر ادیان الهی، ایستاده است!
بدون هیچ گونه اغراق و گزافه ای می توان گفت که در عصر حاضر، امریکا و غرب با تمام فراورده ها و آموزه های ضد دینی و غیر اخلاقی شان در یک سو قرار گرفته است و مومنان و موحدان و خداپرستان با فرهنگ الهی و انسانی و اخلاقی شان در سوی دیگر و این تقابل و تضاد و مبارزه بی امان، همچنان ادامه خواهد داشت تا پیروزی یکی بر دیگری.
البته باید دانست که این جا، بحث، بحث اندیشه و نظر است و نه صحبت از رفتارو عمل، که اگر اندیشه با رفتار هماهنگ شود، نتیجه مطلوب تری از آن به دست می آید؛ اما تقابل در این بحث، بیشتر جنبه نظری و تئوری دارد تا عملی و رفتاری. بنابراین، در جبهه مومنان و موحدان، بسیاری از انسانهای آزاده و حق پرستی را اعم از مسلمان و غیر آن می توان جای داد؛ چنانچه در صف مقابل، همه ی مستکبران و انسانهای ضعیف و شیفته فرهنگ غیر دینی غرب اعم از مسیحی، یهودی و مسلمان بی بند و بار را می توان قرار داد.
انسانِ غربی با تکیه به بینش اومانیستی و عقلِ منفعت اندیشِ بریده ای از باور به خدا، در پی آنست تا به کار انسان و جهان سامان بخشیده و به گمان خود، جهان و انسان را با نظمی نوین و دست ساخته خویش، مدیریت و اداره کند و در این مسیر تمام سعی و تلاش او بر این است که به انسان و جهان اعلام کند که بینش انسان خدایی، توان آن را دارد تا سعادت و نیکبختی را به انسان و جهان هدیه کند.
بینش اُومانیستی هر تقلایی می کند در همین جهت است و تمام انرژی و توان خود را نیز در همین مسیر به کار خواهد برد تا به انسانها ثابت کند که انسان با تکیه بر دانش و عقل خویش، می تواند به رفاه و سعادت مطلوب برسد و در این راستا، هیچ نیازی به رهنمودهای پیامبران و سفیران الهی ندارد!- البته اگر فرض را بر این بگذاریم که به وحی و غیب ایمان داشته باشد- چرا که باور به غیب، عملکرد این چنینی آنان را نفی می کند.
اما باتمام این ادعاها و بُلُوف های بینش اُومانیستی، آیا رهروان این اندیشه و عمل بیمار، توانسته اند، انسان و جهان را به کمال مطلوب و واقعی برسانند؟! کمال و رفاهِ حتی مادی و ظاهری ای که انسان ها در پرتو آن، به یک زندگی آرام و بدون درد سر، دست یازیده باشند؟!
بر اساس همین بینش افیونی و استعماری، امروز، انسان و جهان در آتش جنگ و فتنه های رنگارنگ می سوزد. تبلیغ وحشت، خشونت، فحشا و ستم و چپاول و غارت ملل ضعیف، بوسیله ارباب رسانه های اُمانیستی، از هستی، جنگلی ساخته است مخوف و از انسان، موجودی پرداخته است، خودخواه، منفعت پرست و بی تفاوت در برابر همنوع خویش!
کمپنی های سلاح سازی موجود در کشورهای استعماری، با الهام از بینش اومانیستی امریکایی و غربی، جهان را به انبار متراکم باروت تبدیل کرده اند که هر آن خطر انفجار آن می رود! واقعیت آنست که رشته کار از دست انسانِ اومانیست در رفته است و او در اداره و مدیریت انسان و جهان، هیچ حرفی برای گفتن ندارد؛ چرا که او راه را از اول اشتباه رفته است و دقیق تر بگوییم که اساساً نخواسته است راه را درست برود و به دیگران هم راه درست را نشان دهد!.
واقعیت آنست که انسانها همه ی راه ها را آزمایش کرده اند، اما نتوانستند برای بشریت آرامش جسم و روح را فراهم کنند. نه تنها این کار را نکردند که به ناراحتی ها و نگرانی های انسان، بیش از پیش افزوده اند. به نظر می رسد، زمان آن رسیده باشد و یا لااقل نزدیک باشد که دستی از غیب طلوع کند و در کمال ناباوری انسان اومانیست و غیر آن، رشته امور انسان و جهان را در دست گرفته و آن چنان که آفریدگار انسان و جهان می خواهد، به سامان دهی آنان، همت گمارد.
صرف نظر از آیات، احادیث و روایاتی که دلالت بر ظهور منجی موعود در آخرالزمان دارد، عقل و خرد سلیم انسانی حکم می کند که دستی باید از آستین قدرت و عظمت بی زوال الهی بیرون آمده و با تمام قوا و قدرت الهی و انسانی، شیاطین و زورگویان در روی زمین را برسر جای شان بنشاند و نظام عادلانه و انسانی و الهی را در سراسر نقاط جهان برقرار کند. نظامی که مدینه فاضله ای را پی ریزی کند که در آن برخلاف بینش ادعایی اومانیزم، خبر و اثری از ظلم، استثمار و تبعیض نباشد و در همه جا خدا حکومت کند و عدالت و انصاف و زیبایی ها!
براساس آیات قرآن کریم، احادیث نبوی و روایات معصومین(علیهم السلام) آن دستی که از افق قدرت و حکمت بالغه خداوندی طلوع خواهد کرد و جهان مملو از ستم و بیداد را به باغستانی از صلح و آرامش و آسایش، تبدیل خواهد نمود، کسی نخواهد بود جز یکی از فرزندان نبی مکرم اسلام(ص) که نامش، نام آن بزرگوار و در غیرت و شمایل، شبیه ترین انسانها به رسول گرامی اسلام، محمد مصطفی(ص) می باشد.
بلی! او آخرین منجی عالم بشریت، قطب عالم امکان و بزرگ احیاگر دین مبین اسلام، مهدی صاحب الزمان (علیه الافُ تحیة و السلام) است که ظهور خواهد کرد و مبارک است زادروز خجسته و میمون آن بی بدیل امام و مبارک باد بر اهل ایمان و اسلام.
مولف : سیدفاضل محجوب