تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۲ جوزا ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۲۳
کد مطلب : 66887
وزیر دفاع روسیه و تکیه بر شعور پسین!
وزیر دفاع روسیه آقای سرگی شویگو در اظهاراتی در باره اوضاع جاری در افغانستان و منطقه به مسایلی جدید و قدیمی ای اشاره کرده اند که نیم نگاهی بدان لازم و ضروری می نماید. پیش از نقد سخنان وی به بخشی از آن توجه می دهیم:"تا زمانیکه در افغانستان برای ده یا پانزده سال آتی، آینده روشنی وجود نداشته باشد، نباید در خروج نیروهای ناتو از این کشور عجله صورت بگیرد.
به گزارش رسانه ها به نقل از صدای روسیه، سرگی شویگو می گوید: تحولاتی که در افغانستان جریان دارد، بر اوضاع کشورهای همسایه آن تاثیر مستقیم دارد، مانند منازعه سالهای ۱۹۹۰ میلادی در این کشور که به گسترش ناامنی در تاجیکستان و تا حدی در ازبکستان منجر شد. ثبات در منطقه آسیای مرکزی فقط در آن زمان وجود داشت که کشورها تحت سلطه امپراطوری روسیه و اتحاد شوروی بودند، ولی امروز زمان دیگر است.
نقطه دیگری که مسکو نمی تواند آن را نادیده بگیرد، خروج نیروهای شوروی از افغانستان است که امروز بسیاری از کارشناسان من جمله تحلیلگران افغان نسبت به خروج نیروهای ارتش سرخ تجدید نظر کرده اند.
وزیر دفاع روسیه با اشاره به صحبت های اسحاق گیلانی " نماینده ولسی جرگه" اگر شوروی در خروج خودش عجله نمی کرد، جنگ داخلی در افغانستان شروع نمی شد، گفت که اوضاع الان مطابق سناریوی زمان شوروی در افغانستان انکشاف دارد، چرا که توافق با طالبان وجود ندارد و درباره آشتی ملی اصلا صحبت در میان نیست.
وی گفت که اتحاد شوروی پس از خروجش در افغانستان بهترین اردوی مجهز به تمامی ادوات نظامی را بجا گذاشت، اما امروز پولیس افغانستان با مشکلات زیادی مواجه است".
چنانچه می بینیم وزیر دفاع روسیه در آغاز به نکته عجیبی اشاره می کند و آن درخواست از ناتو برای ماندن بیشتر در افغانستان است؛ چرا که برای ده تا پانزده سال پس از این، آینده ای روشنی برای افغانستان وجود ندارد!. اولاً این درخواست از جانب دولتمردان روس عجیب به نظر می رسد؛ چرا که از یک سوی روسیه با حضور بلند مدت نیروهای ناتو در افغانستان مشکل داشته و یا لااقل این گونه وانمود می کند و از طرف دیگر از رفتن این نیروها از افغانستان، ابراز نارضایتی می کند!
به نظر می رسد تنها توجیه این برخورد دوپهلوی سران کرملین این باشد که آنان به دلیل هراس از نفوذ القاعده و طالبان در آسیای مرکزی- کشورهای مشترک المنافع- خواستار ماندن محدودی از نیروهای ناتو در افغانستان و منطقه هستند؛ البته ضمن آنکه با حضور گسترده و همیشگی ناتو در منطقه، شدیداً مخالف اند.
اما مشکل اینجاست که حضور چندین ساله ناتو در افغانستان و منطقه، نه تنها در تضعیف القاعده و مخالفان مسلح دولت افغانستان، تاثیری نداشته که در چند سال اخیر، شاهد رشد سرسام آور فعالیتهای انتحاری و تخریبی آنان نیز بوده ایم. با این حساب معلوم نیست دولتمردان کرملین به کدام فعالیت ضد تروریستی ناتو دل خوش کرده است؟!
حال پرسش این است که وقتی در طول حضور یازده ساله ناتو، خبر از هیچ گونه آینده روشنی برای مردم افغانستان نبود، چگونه در ۱۰ تا ۱۵ سال بعد می توان به چشم انداز آینده ای روشن و آنهم در سایه حضور بیشتر این نیروها، امید بست؟!
آقای سرگی شویگو در بخش دیگری از سخنانش تحولات افغانستان را در تاثیر مستقیم نسبت به کشورهای همسایه دانسته و اظهار می دارد که تحولات سالهای دوره طالبان چگونه کشورهایی چون تاجکستان و ازبکستان را متاثر ساخته بود. در این بخش حق با وزیر دفاع روسیه است؛ چرا که در صورت عدم مهار تروریزم و دهشت افکنی در منطقه، نه تنها کشورهای همسایه که هیچ کشوری در جغرافیای پهناور کره زمین از شر آن در امان نخواهد بود. اما باز هم مشکل همچنان بر جای خودش باقی است که چه دولت و کشورهایی باید این مهم را بر عهده بگیرند و زمام مبارزه صادقانه با تروریزم را به دست بگیرند؟
وزیر دفاع روسیه با یادی از گذشته ها افسوس می کشد زمانی را که کشورهای آسیای مرکزی در زیر سایه دولت فخیمه اتحاد جماهیر شوروی در آرامش و ثبات زندگی می کردند. اما به قول خودش حالا زمان، زمان دیگری است!. بلی حالا زمان دیگری است و در این دگردیسی ملالت بار، دولتمردان وقت اتحاد شوروی بیش از دیگران مقصر و گناهکار شناخته می شوند.
آقای وزیر دفاع در جایی از سخنانش به خروج زود هنگام و اشتباه شوروی سابق از افغانستان اشاره کرده و در این زمینه به گفته یکی از نمایندگان پارلمان افغانستان تمسک می کند. به نظر می رسد جناب وزیر اینجا دچار خلط مبحث شده و تبعات دخول اشغالگرانه و خروج از سر ناگزیری را یکی می دانند!.
به آقای وزیر باید یادآور شد که آنچه پیش از همه اشتباه بود، ورود اشغالگرانه به افغانستان و برخورد غیر مسئولانه و تحقیرآمیز و البته به وسیله عوامل خلقی و پرچمی آنان با مردم مسلمان افغانستان بود. مردمی با سابقه دینی و مذهبی یک هزار و چهارصد سال، که آقایان روس و عوامل خلقی و پرچمی آنان، می خواستند یک شبه همه را لائیک و بی دین بسازند!.
مشکل بعدی روسها در افغانستان، ورود و هجوم آنان با یک اندیشه منحط و شکست خورده به یک کشور اسلامی بود. بینشی که هفتاد سال بر فطرت و طبیعت انسانها تحمیل شده و همگان آن را پس می زدند، می رفت تا وارد کشوری شود که ملت آن از نامش منزجر و متنفر بودند.
بر عکس نماینده پارلمان، بر این باور پای می فشاریم که اساساً اصل اشغال افغانستان در آن مرحله حساس، یک خبط بزرگ و جبران ناپذیر محاسباتی برای سران کرملین آن زمان بود. خبط و خطایی که تا امروز پیامدهای ویرانگر آن همچنان ادامه دارد و خود کشور روسیه را نیز در تنگناه نفسگیری قرار داده است.


https://avapress.net/vdcefv8p.jh8pvi9bbj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما