فلسطيني ها و اسرائيلي ها در شرايط كنوني در شش مسئله با هم اختلاف جدي دارند و رسيدن به هر گونه توافق بايد و شايد در اين راستا در قدم اول مسلتزم ارائهي يك طرح واقع گرايانه برمبناي واقعيات موجود درمنطقهي خاورميانه مخصوصا بحران فلسطين است.
شش مشكل فوق عبارت اند از: 1- تقسيم قدس، 2- بازگشت آواره گان فلسطيني به سرزمين هاي مادري، 3- تعيين دقيق مرزهاي في مابين، 4- مسئلهي شهرك هاي يهودي نشين، 5- مسئله ي تقسيم آب و6- مسائل امنيتي موجود در روابط في مابين، كه هم اكنون از اين ها به عنوان مهمترين موانع تحقق صلح در فلسطين ياد مي شود.
به نظر مي رسد كه گروه هاي فلسطيني در اين راستا به نوعي واقع بيني سياسي رسيده اند و اين جمله دربارهي جريان هايي مانند حماس نيز صدق مي كند كه حاضر شده اند در سايهي تشكيل يك دولت مستقل فلسطيني با مركزيت قدس شرقي يك توافق بلند مدت آتش بس با اسرائيل منعقد كنند. لكن اينكه اسرائيل به واقع بيني مطلوبي در اين راستا رسيده است يا نه ؟ سوالي است كه پاسخ دادن به آن به تامل بيشتري نياز دارد.
27 نوامبر سال 2007 ميلادي، اعراب و اسرائيل در يك تلاش جديد به ابتكار ايالات متحدهي آمريكا اين بار در آكادمي علوم دريايي آناپوليس واقع در مريلند ايالات متحدهي آمريكا گرد هم آمدند تا بتوانند راه حل جديدي را براي عبور ازاين بحران شصت ساله بيابند. سواي از حاضر شدن اسرائيل براي مذاكره، آن چه كه بر اهميت اين اجلاس بيش از پيش افزوده بود، حضور نهادهاي مطرح و چهره هاي شاخص بين المللي مانند شوراي امنيت سازمان ملل( با حضور تمامي اعضاء)، بان كي مون دبيركل سازمان ملل متحد، عمرو موسي دبير كل اتحاديهي عرب و حضور نمايندگان چهل كشور جهان ازجمله دوازده كشور عربي و ... بود كه اين تصور را در اذهان به وجود آورده بود كه يك حركت بين المللي گسترده در حل بحران فلسطين در حال شكل گيري است.
اجلاس پس ازچند روز بحث و مذاكره سرانجام بيانيهي خود را صادر كرد و براساس آن قرار شد كه تا پايان سال 2008 ميلادي دو طرف درباره ي مقدمات يك صلح پايدار به توافق برسند، اسرائيل در اين اجلاس سوري بودن جولان را پذيرفت و آمادگي خود را براي تشكيل يك دولت مستقل فلسطيني اعلام كرد. ظاهر قضيه به نحوي بود كه بسياري از شركت كنندگان اجلاس آن را يك دستاورد اساسي براي حل بحران مزمن فلسطين ارزيابي مي كردند لكن به موازات گذشت زمان اندك اندك بسياري از ديدگاه ها و نظرات تغيير كرد و اميدواري هاي به وجود آمده در آناپوليس به ياس و نا اميدي تبديل شدند.
اكنون چيزي درحدود يك ماه به پايان سال 2008 ميلادي مانده است وفلسطين درسراشيبي يك بحران جديد قرار گرفته است و رسانه هاي خبري و سازمان بين المللي حقوق بشري نسبت به بروز يك بحران جديد در منطقهي غزه هشدار مي دهند. مقامات نظامي اسرائيلي از يك حملهي سرتاسري به غزه سخن به ميان مي آورند و حماس هم به شليك موشك هاي قسام خود به مناطق صهيونيستي همچنان ادامه مي دهد و گذرگاه هاي خروجي غزه هم مسدود شده اند و گمان نمي رود كه وضعيت از حالت فعلي در ظرف مدت زمان كوتاهي خارج شود و به وضع دو هفته قبل خود بازگردد و اين درحالي است که تا چند روز ديگر آناپوليس يك ساله مي شود. سوالي كه اين جا مي توان مطرح كرد اين است كه چرا اجلاس آناپوليس با آن همه پشتوانهي بين المللي كه داشت نتوانست وضعيت فلسطين را تغيير دهد؟
براي پاسخ دادن به اين سوال توجه به چند نكته لازم و ضروري به نظر مي رسد: نخست اينكه هر چند حضور آمريكا به عنوان قدرت اول جهاني در نقش يك ميانجي مي توانست از برخي جهات براي حل بحران فلسطين مطلوب به نظر برسد لكن از همان ابتدا صداقت آمريكا در راستاي حل عادلانهي اين بحران مورد ترديد بسياري از ناظران مسائل خاورميانه قرار گرفته بود.
چرا كه آمريكا چندين دهه است كه بزرگترين حامي سياسي و نظامي اسرائيل به شمار مي رود وبا اين وضع آيا مي تواند به عنوان يك ميانجي بي طرف اين اجلاس را رهبري كند؟ پاسخ اين سوال هر چه باشد قطعا مثبت نخواهد بود چرا كه اسرائيل عملا در سياست خارجي آمريكا يك خط قرمز محسوب مي شود كه هر گونه كنش عليه تل آويو واكنش آمريكا را نيز در پي خواهد داشت.
نكتهي ديگر اينكه هر چند رسانه هاي اسرائيلي از حضور كشورهاي عربي دراين اجلاس به عنوان مقدمه اي براي به رسميت شناختن اسرائيل از سوي اين كشورها ياد كردند لكن به نظرمي رسد كه دلايل ديگري هم در اين راستا محتمل باشد. كشورهايي مانند مصر، اردن، عربستان سعودي، قطر، امارات، مراكش، بحرين، عراق، الجزاير، تونس، سودان، لبنان و از همه مهمتر سوريه در اين اجلاس شركت كردند، اما اين گونه احساس مي شود كه حضور بسياري از كشورها در اين اجلاس به اين دليل بود كه نمي خواستند در روابطشان با ايالات متحدهي آمريكا دچار چالش شوند.
از سوي ديگر عدم شركت آن ها در اين اجلاس مي توانست يك وجههي كاملا جنگ طلبانه از آن ها در جهان ترسيم كند كه با هر گونه پروسهي سازش و تلاش براي استقرار صلح در منطقه مخالفند.( هر چند به نوبه ي خود نمي توان تلاش بسياري از كشورهاي عربي براي برقراري رابطه با اسرائيل را ناديده گرفت.)
نكتهي ديگري كه نبايد از توجه به آن غافل شد تحولات اسرائيل در يك سال اخيراست، يعني از زمان برگزاري آناپوليس تا كنون كه بسيار با شرايط يك سال گذشته متفاوت ارزيابي مي شود. حزب كاديما كه در حال حاضر مهم ترين جريان طرفدار سازش محسوب مي شود، ديگر موقعيت سال قبل را ندارد و اولمرت چند ماه است كه كنار گذاشته شده است و ليوني هم به عنوان رهبر جديد كاديما نتوانست در تشكيل كابينهي ائتلافي چندان توفيقي به دست آورد.
تا چند وقت ديگر هم انتخابات زود هنگام پارلماني در اسرائيل برگزار خواهد شد و جريان هاي افراطي ديگري مانند حزب ليكود ( به رهبري نتانياهو) هم شانس خوبي براي پيروز شدن درانتخابات را دارند.
به عبارتي ديگر وضعيت سياسي داخلي اسرائيل در شرايط فعلي چندان به سمت سازش متمايل نيست و گمان نمي رود كه حزب كاديما بتواند به موقعيت گذشتهي خود باز گردد و مذاكرات صلح را ادامه دهد.
اما آن چه كه به اعتقاد نگارنده بيش از پيش باعث شد كه آناپوليس عملا با شكست مواجه شود، عدم واقع بيني سياسي بايد و شايدي بود كه در اول نوشتار به آن اشاره شد. آناپوليس زماني مي توانست به نتيجه برسد كه حماس در آن حاضر به مذاكره مي شد. مشكل آمريكا و اسرائيل در فلسطين ساف و محمود عباس نيست بلكه مشكل آن در نوار غزه و جريان هايي مانند حماس و جهاد اسلامي است. آمريكايي ها در حالي درآناپوليس به توافق رسيدند كه حماس به هيچ وجه در آن مد نظر گرفته نشده بود.
اين در شرايطي است كه حماس و جهاد اسلامي هم اكنون دو نيروي غير قابل انكار در صحنهي سياسي فلسطين به شمار مي روند. حماس از همان ابتدا آناپوليس را شكست خورده اعلام كرد و گزينهي مقاومت را كنار نگذاشت.
عدم حمايت كشورهاي ديگري مانند جمهوري اسلامي ايران هم از آناپوليس باعث شد كه هيچ وقت مصوبات اين كنفرانس حالت فراگيربه خود نگيرد و هيچ تاثيري در سياست هاي ضد اسرائيلي جمهوري اسلامي به وجود نيايد.
به نظر مي رسد كه برگزار كنندگان آناپوليس با بي اعتنايي به ايران و حماس و جهاد اسلامي بيشتر در صدد منزوي كردن اين جريانات درمعادلات منطقهي خاورميانه بودند لكن غافل از اينكه اگر بناست مصالحه اي صورت پذيرد بايد ميان ايران، حماس و جهاد اسلامي با اسرائيل صورت گيرد نه اردن،مصر، عربستان، ساف و ... با اسرائيل.
نویسنده :سید محمد رضا موسوی
شش مشكل فوق عبارت اند از: 1- تقسيم قدس، 2- بازگشت آواره گان فلسطيني به سرزمين هاي مادري، 3- تعيين دقيق مرزهاي في مابين، 4- مسئلهي شهرك هاي يهودي نشين، 5- مسئله ي تقسيم آب و6- مسائل امنيتي موجود در روابط في مابين، كه هم اكنون از اين ها به عنوان مهمترين موانع تحقق صلح در فلسطين ياد مي شود.
به نظر مي رسد كه گروه هاي فلسطيني در اين راستا به نوعي واقع بيني سياسي رسيده اند و اين جمله دربارهي جريان هايي مانند حماس نيز صدق مي كند كه حاضر شده اند در سايهي تشكيل يك دولت مستقل فلسطيني با مركزيت قدس شرقي يك توافق بلند مدت آتش بس با اسرائيل منعقد كنند. لكن اينكه اسرائيل به واقع بيني مطلوبي در اين راستا رسيده است يا نه ؟ سوالي است كه پاسخ دادن به آن به تامل بيشتري نياز دارد.
27 نوامبر سال 2007 ميلادي، اعراب و اسرائيل در يك تلاش جديد به ابتكار ايالات متحدهي آمريكا اين بار در آكادمي علوم دريايي آناپوليس واقع در مريلند ايالات متحدهي آمريكا گرد هم آمدند تا بتوانند راه حل جديدي را براي عبور ازاين بحران شصت ساله بيابند. سواي از حاضر شدن اسرائيل براي مذاكره، آن چه كه بر اهميت اين اجلاس بيش از پيش افزوده بود، حضور نهادهاي مطرح و چهره هاي شاخص بين المللي مانند شوراي امنيت سازمان ملل( با حضور تمامي اعضاء)، بان كي مون دبيركل سازمان ملل متحد، عمرو موسي دبير كل اتحاديهي عرب و حضور نمايندگان چهل كشور جهان ازجمله دوازده كشور عربي و ... بود كه اين تصور را در اذهان به وجود آورده بود كه يك حركت بين المللي گسترده در حل بحران فلسطين در حال شكل گيري است.
اجلاس پس ازچند روز بحث و مذاكره سرانجام بيانيهي خود را صادر كرد و براساس آن قرار شد كه تا پايان سال 2008 ميلادي دو طرف درباره ي مقدمات يك صلح پايدار به توافق برسند، اسرائيل در اين اجلاس سوري بودن جولان را پذيرفت و آمادگي خود را براي تشكيل يك دولت مستقل فلسطيني اعلام كرد. ظاهر قضيه به نحوي بود كه بسياري از شركت كنندگان اجلاس آن را يك دستاورد اساسي براي حل بحران مزمن فلسطين ارزيابي مي كردند لكن به موازات گذشت زمان اندك اندك بسياري از ديدگاه ها و نظرات تغيير كرد و اميدواري هاي به وجود آمده در آناپوليس به ياس و نا اميدي تبديل شدند.
اكنون چيزي درحدود يك ماه به پايان سال 2008 ميلادي مانده است وفلسطين درسراشيبي يك بحران جديد قرار گرفته است و رسانه هاي خبري و سازمان بين المللي حقوق بشري نسبت به بروز يك بحران جديد در منطقهي غزه هشدار مي دهند. مقامات نظامي اسرائيلي از يك حملهي سرتاسري به غزه سخن به ميان مي آورند و حماس هم به شليك موشك هاي قسام خود به مناطق صهيونيستي همچنان ادامه مي دهد و گذرگاه هاي خروجي غزه هم مسدود شده اند و گمان نمي رود كه وضعيت از حالت فعلي در ظرف مدت زمان كوتاهي خارج شود و به وضع دو هفته قبل خود بازگردد و اين درحالي است که تا چند روز ديگر آناپوليس يك ساله مي شود. سوالي كه اين جا مي توان مطرح كرد اين است كه چرا اجلاس آناپوليس با آن همه پشتوانهي بين المللي كه داشت نتوانست وضعيت فلسطين را تغيير دهد؟
براي پاسخ دادن به اين سوال توجه به چند نكته لازم و ضروري به نظر مي رسد: نخست اينكه هر چند حضور آمريكا به عنوان قدرت اول جهاني در نقش يك ميانجي مي توانست از برخي جهات براي حل بحران فلسطين مطلوب به نظر برسد لكن از همان ابتدا صداقت آمريكا در راستاي حل عادلانهي اين بحران مورد ترديد بسياري از ناظران مسائل خاورميانه قرار گرفته بود.
چرا كه آمريكا چندين دهه است كه بزرگترين حامي سياسي و نظامي اسرائيل به شمار مي رود وبا اين وضع آيا مي تواند به عنوان يك ميانجي بي طرف اين اجلاس را رهبري كند؟ پاسخ اين سوال هر چه باشد قطعا مثبت نخواهد بود چرا كه اسرائيل عملا در سياست خارجي آمريكا يك خط قرمز محسوب مي شود كه هر گونه كنش عليه تل آويو واكنش آمريكا را نيز در پي خواهد داشت.
نكتهي ديگر اينكه هر چند رسانه هاي اسرائيلي از حضور كشورهاي عربي دراين اجلاس به عنوان مقدمه اي براي به رسميت شناختن اسرائيل از سوي اين كشورها ياد كردند لكن به نظرمي رسد كه دلايل ديگري هم در اين راستا محتمل باشد. كشورهايي مانند مصر، اردن، عربستان سعودي، قطر، امارات، مراكش، بحرين، عراق، الجزاير، تونس، سودان، لبنان و از همه مهمتر سوريه در اين اجلاس شركت كردند، اما اين گونه احساس مي شود كه حضور بسياري از كشورها در اين اجلاس به اين دليل بود كه نمي خواستند در روابطشان با ايالات متحدهي آمريكا دچار چالش شوند.
از سوي ديگر عدم شركت آن ها در اين اجلاس مي توانست يك وجههي كاملا جنگ طلبانه از آن ها در جهان ترسيم كند كه با هر گونه پروسهي سازش و تلاش براي استقرار صلح در منطقه مخالفند.( هر چند به نوبه ي خود نمي توان تلاش بسياري از كشورهاي عربي براي برقراري رابطه با اسرائيل را ناديده گرفت.)
نكتهي ديگري كه نبايد از توجه به آن غافل شد تحولات اسرائيل در يك سال اخيراست، يعني از زمان برگزاري آناپوليس تا كنون كه بسيار با شرايط يك سال گذشته متفاوت ارزيابي مي شود. حزب كاديما كه در حال حاضر مهم ترين جريان طرفدار سازش محسوب مي شود، ديگر موقعيت سال قبل را ندارد و اولمرت چند ماه است كه كنار گذاشته شده است و ليوني هم به عنوان رهبر جديد كاديما نتوانست در تشكيل كابينهي ائتلافي چندان توفيقي به دست آورد.
تا چند وقت ديگر هم انتخابات زود هنگام پارلماني در اسرائيل برگزار خواهد شد و جريان هاي افراطي ديگري مانند حزب ليكود ( به رهبري نتانياهو) هم شانس خوبي براي پيروز شدن درانتخابات را دارند.
به عبارتي ديگر وضعيت سياسي داخلي اسرائيل در شرايط فعلي چندان به سمت سازش متمايل نيست و گمان نمي رود كه حزب كاديما بتواند به موقعيت گذشتهي خود باز گردد و مذاكرات صلح را ادامه دهد.
اما آن چه كه به اعتقاد نگارنده بيش از پيش باعث شد كه آناپوليس عملا با شكست مواجه شود، عدم واقع بيني سياسي بايد و شايدي بود كه در اول نوشتار به آن اشاره شد. آناپوليس زماني مي توانست به نتيجه برسد كه حماس در آن حاضر به مذاكره مي شد. مشكل آمريكا و اسرائيل در فلسطين ساف و محمود عباس نيست بلكه مشكل آن در نوار غزه و جريان هايي مانند حماس و جهاد اسلامي است. آمريكايي ها در حالي درآناپوليس به توافق رسيدند كه حماس به هيچ وجه در آن مد نظر گرفته نشده بود.
اين در شرايطي است كه حماس و جهاد اسلامي هم اكنون دو نيروي غير قابل انكار در صحنهي سياسي فلسطين به شمار مي روند. حماس از همان ابتدا آناپوليس را شكست خورده اعلام كرد و گزينهي مقاومت را كنار نگذاشت.
عدم حمايت كشورهاي ديگري مانند جمهوري اسلامي ايران هم از آناپوليس باعث شد كه هيچ وقت مصوبات اين كنفرانس حالت فراگيربه خود نگيرد و هيچ تاثيري در سياست هاي ضد اسرائيلي جمهوري اسلامي به وجود نيايد.
به نظر مي رسد كه برگزار كنندگان آناپوليس با بي اعتنايي به ايران و حماس و جهاد اسلامي بيشتر در صدد منزوي كردن اين جريانات درمعادلات منطقهي خاورميانه بودند لكن غافل از اينكه اگر بناست مصالحه اي صورت پذيرد بايد ميان ايران، حماس و جهاد اسلامي با اسرائيل صورت گيرد نه اردن،مصر، عربستان، ساف و ... با اسرائيل.
نویسنده :سید محمد رضا موسوی
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) سرویس بین الملل