خبرگزاری صدای افغان(آوا) ـ کابل: حسینی مزاری گفت که در یک خانواده مبارز و مجاهد بزرگ شده و ابتدا تحت تأثیر فعالیت های پدر، و همزمان با کودتای کمونیستی در کشور، از سن ۱۷ سالگی شروع به پیکار و جهاد و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی کرده است. او سپس تحت تأثیر اندیشه های شهید سید علی اکبر مصباح مزاری، رهبر سازمان فدائیان اسلام افغانستان وارد عرصه مبارزات فرهنگی و سیاسی شده و ۴۵ سال است در این عرصه حضور دارد.
وی در مورد حکومت امارت اسلامی گفت که تغییر زیادی بین مجموعه طالبان در دوره اول حکومت آنها و شرایط کنونی به وجود آمده، و در حالی که مرکز تبیان و حسینی مزاری در دوره اول حکومت امارت اسلامی، جزء منتقدین بودند، اما حالا تقریبا تنها تشکیلات غیرحکومتی است که معتقد است باید از این ساختار حمایت شده، و به رسمیت شناخته شود، به خصوص کارهای خیلی مثبت و اثرگذاری انجام شده است.
رییس مرکز تبیان در ادامه در پاسخ به سوالاتی در برنامه های غربی ها در افغانستان، به خصوص در بحث ترویج انواع فساد، به خصوص فساد و رذایل اخلاقی در کابل، از جمله فعالیت مراکز و موسسات مختلف در مورد زن، در مورد فضاسازی های ماه های اخیر در مورد صحبت های وی پیرامون مراکز فحشا در غرب کابل توضیح داد و گفت: "اینطوری نیست که من بگویم در کل افغانستان تنها دشت برچی مورد توجه دشمن قرار داشت، نه، کابل بود، تمام نقاط کابل، دشت برچی هم، همین طور بخشی از پروژه بود".
حسینی مزاری در تعریفی از دشت برچی گفت: "دشت برچی یکی از نقاط مهم شهر کابل است که مومنین در آنجا حضور دارند، مساجد و حوزه های علمیه خیلی مهم و همچنین روحانیت خیلی مهم و برجستهای در آنجا حضور دارند. به صورت کلی یک تفکر و جریان دینی و اسلامی ناب در آنجا در جریان بوده و حالا هم است، به همین دلیل هم این نقطه از کابل مورد توجه شیطان بزرگ آمریکا بوده و سعی داشته که در آنجا برنامه ریزی کند و اهداف و امیال شوم خود را پیاده بکند".
وی با رد نارضایتی های عموم مردم در غرب کابل پیرامون فضاسازی های اخیر، حرکت های انجام گرفته را با اهداف سیاسی، توسط عده ای معدود و طیفی خاص خواند.
رییس مرکز تبیان با رد همه شایعات در مورد بازداشت وی تصریح نمود که "اگر از بیست روز به این طرف پستها و بیانیه های عده ای را پیگیری کنید، و میزهای گردی که در افغانستان انترنشنال برگزار شد، تا هنوز من را ۵۰ بار برده زندان، ۵۰ دفعه حکم جلبم آمده و دستگیر شدم، عکسهای من را چاپ کرده پشت میلههای زندان، ... تمامش از بیخ و ریشه دروغ است، هیچگونه صحت ندارد! همین الان هم بالاخره راستی آزمایی که دیگر کار سختی نیست، شما از یک تلویزیون معتبر جهانی هستید، کافی است که یک زنگ بزنید و بگویید آقا بالاخره شما همین آقای مزاری را بازداشت کردید، یا نکردید؟!".
حسینی مزاری در پایان تأکید کرد که با حول و قوه الهی و تا زنده است او و مجموعه بزرگ مرکز تبیان مبارزه را برای ساختن کشور ادامه می دهند، و در این زمینه، دو اولویت اساسی وجود دارد؛ یکی اولویت فرهنگی، و دیگری اقتصادی.
وی تصریح نمود که در شرایط کنونی باید در کنار حاکمیت کنونی در افغانستان ماند و آن را در راستای رفع نواقص مدیریت کلان جامعه مورد حمایت و کمک قرار داد.
مشروح کامل این گفتگوی ویژه تلویزیونی با برنامه آخر هفته شبکه جهانی آرزو با حجت الاسلام والمسلمین سید عیسی حسینی مزاری به شرح زیر است:
مجری: درود مجدد و ممنون از شما که بیننده هستید، مهمان بسیار عزیز، بزرگوار و ارجمندی با ما هستند، حضور پیدا کردند و افتخار بخشیدند. خیلی خوشحال هستیم که دعوت ما را پذیرفتند و به رستورانت ترکش آمدند. به امید اینکه شما بینندههای عزیز هم تا آخر بیننده این برنامه باشید و حضور داشته باشید. شما کسانیکه بیرون از افغانستان هستید میتوانید از طریق ستلایت یاست بیننده باشید و کسانیکه به تلویزیون دسترسی ندارید، از طریق یوتیوب تلویزیون آرزو هم اکنون این برنامه در دسترس است و میتوانید حضور داشته باشید. در ابتدا سلام عرض میکنم خدمت شما جناب آقای مزاری. شب شما بخیر.
حسینی مزاری: بسم الله الرحمن الرحیم. بنده هم خدمت شما و خدمت تمام بینندگان شما در داخل و خارج سلام می گویم و وقت همه بخیر. چون ممکن است که بالاخره بعضی جاها شب نباشد.
مجری: سلامت باشید. جناب آقای مزاری گفتیم که همیشه سیاست و بحثهای رسمی بوده، اینبار جناب شما را دعوت بکنیم تا یک چهرهی دیگر و یا متفاوت زندگی تان را به تصویر بکشیم. بدانیم کسانی که استادها هستند و در عرصه های علمی، فرهنگی و سیاسی فعال اند، به جز از فعالیت های سیاسی، زندگی اجتماعی و عادی هم با مردم خودشان دارند.
آقای مزاری شروع میکنیم صحبتها را با شما، من تاجایی که اطلاع دارم از سن ۱۷ سالگی شروع به پیکار و جهاد و فعالیتهای سیاسی کردید، بیایید یک قصه بکنیم که این شورو شوق و اشتیاق از سن ۱۷ سالگی چگونه پیدا شد؟!
حسینی مزاری: شورو شوق مبارزه و جهاد متاثر از فضایی بود که در سطح خانواده ما وجود داشت. پدرم در آن زمان یکی از مبارزین بود، و به خصوص همزمان با کودتای ۷ ثور سال ۱۳۵۷ ایشان در سطح شهر فعالیتهای چریکی داشت و برخی جلسات تیمی هم در منزل ما برگزار میشد که من شاهد بودم، صحبتهایی که داشتند و دیدگاههایی که مطرح میکردند، خب طبیعی است که ما هم متاثر بودیم.
مجری: نوجوانی بود دیگر!
حسینی مزاری: بله، تقریبا در نوجوانی شورو شوق مبارزه ما را هم فراگرفت و حتی در همان اوایل به صورت غیررسمی در سطح مکتب و کوچه و بازار مشغول کارهای مبارزاتی شدیم، حتی یک بار یادم است که در کوچه ما، که آن وقت کوچه حیات علی چوپان بود، یک پوسته دولتی بود، من در یک ورق کاغذی، متنی علیه کمونیستها نوشته کردم، بعد یک سنگی را داخلش گذاشتم و پیچاندم و انداختم سر پایگاه، که آن اولین کار عملی من بود.
مجری: خیلی خوب! جناب آقای مزاری یک تعدادی در این فکر هستند که با این پیکارهای سیاسی و یا مبارزاتی، از اوایل سن کم و یا نوجوانی، به موقف بسیار بلند برسند، به طور مثال رهبر شوند، ریس جمهور شوند، اینگونه اندیشه ها هم در آن زمان در ذهن شما بود؟!
حسینی مزاری: نخیر! ما معتقد بودیم که کشور توسط عوامل وابسته به شوروی آن زمان مصادره شده و افکار و ایدههای غیری اسلامی و بلکه ضد اسلامی را ترویج و تعمیق میکنند، لذا ما باید در برابر این افکار و اندیشه ها مبارزه بکنیم و ممکن است که در این مسیر جان خود را هم از دست بدهیم، چنانکه در آن زمان در عملیاتهایی که در داخل شهر انجام میشد، از بچههای هم صنفی ما که در این جریان بودند، توسط انفجار بمب، یا عملیاتهای تروریستی که خود دولت آن زمان انجام می داد، شهید میشدند. خیلی حال و هوای این را نداشتیم که مثلا ما عمر زیادی بکنیم، به خصوص وقتی که ما وارد جبهه نظامی شدیم، خیلی علاقه داشتیم که فوری وارد گروپهای نظامی شویم و آموزش ببینیم، و بعد بیایم در شهر با عوامل دولت بجنگیم و شهید شویم.
مجری: در همان سن و سال کم؟!
حسینی مزاری: بله! ما در همان زمان یک همچون تفکری داشتیم.
مجری: خیلی خوب! جناب آقای مزاری به نظر شما سن شما در آن زمان به خاطر این گونه اندیشهها و فکرها کم نبود، به خصوص بعد از این که یک آدم نظامی شوید و سیاست بکنید، چون در آن زمان شما در درس و مکتب بودید و باید به درس و تعلیم و دانش توجه می شد، یا اینکه به فکر مبارزه سیاسی و جهاد میبودید؟!
حسینی مزاری: اتفاقا اول تا صنف ۸ در مکتب سلطان غیاث الدین بودم، از صنف ۸ به بعد به لیسه باختر رفتم. در هر دو مکتب من گاهی دوم و گاهی اول بودم. آخرین سالی که از لیسه باختر بیرون شدم و به جبهه رفتم، اول نمره کل لیسه باختر در سطح سه هزار نفر بودم، یعنی درس من خیلی خوب بود؛ هم در مکتب از استعداد خوبی برخوردار بودم و هم در مکتب خانگی و قرآن، چون تجوید و فعالیتهای مذهبی دیگر، با وصف این هم مشغول فعالیتهای مبارزاتی بودیم و کار خود را به درستی پیش میبردیم.
مجری: خیلی خوب! چند سال از آن فعالیتها تا به امروز گذشته که هنوز هم فعالیت سیاسی و پیکار می کنید؟!
حسینی مزاری: از سال ۵۷، ۴۰ تا ۴۵ سال میشود.
مجری: خسته نشدید از ۴۵ سال فعالیت سیاسی؟!
حسینی مزاری: بعضی دوستان گاهی میگویند که خسته نباشید، من می گویم مسلمان خسته نمی شود.
مجری: هیچ احساس خستگی وجود نداشته و فعالیت ها هنوز هم ادامه دارد؟!
حسینی مزاری: گاهی بعضی از همکاران میگویند که فکر میکنیم که دیگر شور و نشاط جوانی که داشتید، نمانده است؟!.
مجری: بله.
حسینی مزاری: نه اتفاقا در شرایط فعلی کار ما گستردهتر نیز شده و همچنین نسبت به گذشته پختهتر شدیم. تحت هیچ شرایطی فعالیتهای ما از گذشته کمتر نشده، بلکه بیشتر شده.
مجری: شما در آن زمان ایام نوجوانی که فعالیتهای سیاسی و جهادی را شروع کردید، برخورد مردم با شما چگونه بود؟! به طور مثال هم صنفیهایی که با شما بودند، و یا اساتید و معلمهایی که با شما در مکتب بودند؟!.
حسینی مزاری: اکثرا آن زمان میفهمیدند که ما دارای چه روحیهای هستیم، ولیکن به صورت علنی همراهی نداشتند. مثلا در بین ۳۰، ۳۵ نفر، ما ۷،۶ نفر بیشتر همراز نبودیم که از همین تعداد، وقتی من وارد مبارزه شدم، از شهر بیرون شدم و به جبهه نظامی رفتم، حتی یکنفر هم که خیلی همراز و همفکر بود، نتوانست بماند.
مجری: همراه تان نیامدند؟!
حسینی مزاری: نخیر!
مجری: ترسیدند؟!
حسینی مزاری: دیگر بالاخره.
مجری: خیلی خوب! در مورد اهداف تان تا امروز با شما صحبت میکنم، از همان ایام تا به امروز به اهدافی که واقعا میخواستید، رسیدید؟!
حسینی مزاری: وقتی وارد مبارزه شدم، اولا هیچ وقت فکر نمیکردم که ۴۵ سال طول بکشد و ثانیا به این گسترهای که ما فعلا کار میکنیم، برسیم.
مجری: بله.
حسینی مزاری: و به هر حال شهید میشویم، بعد اتفاقات و فشارهای مختلفی وجود دارد، حقیقتا در طول این ۴۵ سال آن قدر سختیها، دشواریها و فشارهای گوناگون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی دیدیم که حالا فقط میتوانم بگویم که کمک خدای متعال و توفیق الهی بوده که تا حالا در صحنه مانده، و همان مسیر را آن گونه که روز اول به تصویر کشیده، و انتخاب کرده بودیم، همان مسیر را تا حالا داریم ادامه می دهیم.
مجری: و دستآوردهای بسیار زیادی دارید، آقای مزاری و فعالیتهای تان زیاد است. یک تعریف دیگر از سیاست، حیله و فریب و نیرنگ است، آیا میتوانیم بگوییم که یک قسمت از فعالیتهای سیاسی شما میتواند حیله، فریب و نیرنگ بوده باشد، که شما دستآوردی داشته باشید یا نه؟!
حسینی مزاری: هیچ وقت، به هیچ وجه! شما اگر از روز اول کارهای ما را بررسی کرده باشید، تا حالا هر آنچه که دل ما از نظر فکری می خواست و خطی را که انتخاب کرده بودیم، خیلی صریح داریم همان مسیر را دنبال میکنیم و حرف ما، مطابق همان انتخاب فکری ماست.
مجری: خوب!
حسینی مزاری: ما تا هنوز هیچ وقت بر اساس شرایط روز و فشارها، بر اساس مطامع مالی یا مادی، ترس از این و آن، از شرق و غرب حرف نزدیم و موضع نگرفتیم، بلکه موضع ما مبتنی بر طرز تفکر دینی و مکتبی مان بوده، که تا حالا هم روی همان روند استوار هستیم.
مجری: یک ضربالمثل است که می گه، کسی که نان دهد، فرمان دهد.
حسینی مزاری: بله!.
مجری: حالا اگر به طور مثال نهادی، کشوری، جایی از شما حمایت مالی بکند و بودجهای به شما داده باشد، بازهم شما گپ آنها را قبول ندارید؟!
حسینی مزاری: قطعا اگر ما از نظر مالی وابسته می بودیم، تا حالا مثل بقیه احزاب و سازمانها سقوط کرده بودیم.
مجری: خوب.
حسینی مزاری: عامل سقوط هر حزب و جریان و هر مسیری، وابستگی اقتصادی شان است و اگر وابستگی اقتصادی بود، قطعا جریان یا شخص مبارز نمیتواند حرف خود را بزند، بلکه مجبور است حرف تمویل کننده خود را بگوید. یک چنین چیزی برای ما اصلا متصور نبوده است. در زمان جمهوریت فرصتهای بسیار زیادی پیش آمد که از منابع مختلف پول بگیریم، حتی آماده شد، گفت پوروپزل بنویسید، ما نوشتیم و از دفتر هم پایین شدیم که طرف آنها برویم، تا فهمیدیم که مثلا این پول، پول آمریکایی است، گفتیم که نمیگیریم.
مجری: خوب.
حسینی مزاری: ما وقتی که دارای یک تفکر دینی سالم هستیم، چطور میشود که پول از آمریکا بگیریم؟! بعد بیایم حرف از خدا بزنیم؟! حرف از مظلوم بزنیم؟! حرف از دفاع از دین و مذهب و مکتب بزنیم؟! اصلا آن کسی که واسطه ما بود، حتی من را سوگند داد که آقای مزاری این پول یک هزار، دو هزار و ده هزار دالر نیست، پول میلیون میلیون دالر است!
مجری: نگرفتید؟!
حسینی مزاری: نه نه! هرگز!.
مجری: آقای مزاری شما در حکومت پیشین بودید، در دوره جمهوریت، کسانی که در رهبری حکومت بودند، حتی مقامات و ریاست جمهوری و دیگران، با همان پول آمریکایی نفس میکشیدند و زنده بودند.
حسینی مزاری: بله، ما الحمدالله در طول بیست سال جمهوریت حتی بکیار نه به دنبال مقام و مسئولیت بوده ام، با آنکه پیشنهاد و توصیه شده بود که بیا، چه در زمان دولت انتقالی که دوستان ظاهر خان در کابل بودند و با آنها در ارتباط بودیم، و چه بقیه خیلی علاقه داشتند که من وارد چهارچوب حکومت شوم، ولیکن به هیچ وجه علاقه نگرفتم. خودم هم که به هیچ وجه پیشنهاد ندادم و در بحث به اصطلاح پول گرفتن هم ما هیچ علاقه نشان ندادیم، فقط یکبار با آقای رهین، وزیر اطلاعات و فرهنگ وقت صحبت داشتیم، گفتیم که بالاخره در هر کشور رسم است که دولت به رسانههای خودش یک سوبساید می دهد، یک کمک میکند، به مراکز فرهنگی کمک میکند، بعد ایشان خیلی با محبت گفت که من هم در خدمت شما هستم، منتهی شما را به یک جای خیلی مهم معرفی میکنم! گفتم به کجا معرفی میکنید؟ بعد گفت که انترنیوز را معرفی می کنم، بعد وقتی که انترنیوز را تعقیب کردیم که چه کاره است، دیدیم که یک نهاد آمریکایی است و خیلی از رادیوهایی که در افغانستان تاسیس شده، توسط این موسسه بوده است. ما اصلا دیگر سراغ آقای رهین نرفتیم و دیگر پیگیری نکردیم که ما را به این جا معرفی کنید.
مجری: خیلی خوب! یعنی آقای مزاری میتوانیم بگوییم که شما تنها از کشورهای غیر مسلمان و آمریکا پول نمی گیرید و اگر کشورهای مسلمان و اسلامی به شما پیشنهاد بدهند، قبول میکنید.
حسینی مزاری: قطعا اگر پیشنهاد می دادند، ما میگرفتیم، ولی متاسفانه از همان کشورهای اسلامی هم تا هنوز یک جریانی یا یک خطی که آمده و پیشنهاد کرده باشد، ما چنین پیشنهادی ندیدیم.
مجری: خوب(با خنده).
حسینی مزاری: اگر شما بلد بودید، معرفی کنید(با خنده).
مجری: (با خنده)، از جایی پول نمیگیرید، خیلی خوب! ممنون! وقفه کوتاهی میگیریم و دوباره خدمت شما برمی گردیم. صحبتهای ما با جناب مهمان بسیار عزیز و خوب مان همچنان ادامه دارد.
مجری: درود مجدد و ممنون از شما که بیننده هستید. جناب محترم آقای سید عیسی حسینی مزاری، ریس کل مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان با ما در برنامه امشب هستند و ممنون از این که حضور پیدا کردند. جناب استاد شما در سال ۱۳۷۵ یک روز پس از سقوط کابل به دست طالبان در آن زمان از کشور بیرون شدید و رفتید، و در آنجا فعالیتها و پیکارهای تان را شروع کردید، اما این بار در کشور هستید و با آمدن امارت اسلامی چه تفاوتی میان آن رفتن و این ماندن وجود دارد؟
حسینی مزاری: خوب! تغییر زیادی بین مجموعه طالبان آن زمان و این زمان وجود دارد؛ از یک طرف ما هم شناخت زیادی با افراد و اشخاص طالبان در آن زمان نداشتیم، و نگاه ما، نگاه کلا مخالف بود، مثلا من به عنوان یک شخص کاملا مخالف حکومت طالبان در آن زمان بودم و تا شب سقوط هم فعالیتهای رسانهای ما معمولا مخالف طالبان بود. تا شب سقوط هم ما در تلویزیون حضور داشتیم و صحبت و تحلیل می کردیم. فکر می کنم روز جمعه بود که کابل سقوط کرد، و ما از کابل بیرون شدیم و به مشهد مقدس رفتیم و کارها آنجا مستقر شد و فعالیت های ما در سطح ایران، اروپا و آمریکا و خلاصه کشورهای مختلف ادامه یافت و از طریق مهاجرین حضور فرهنگی داشتیم. همچنین حضور رسانهای نیز داشتیم. آن زمان هم خود «مرکز تبیان» بود و هم هفته نامهای به نام «فریاد عاشورا» داشتیم که به سه زبان پشتو، دری و انگلیسی چاپ می شد و در پانزده کشور دنیا، و در برخی از کشورها در سه یا چهار شهر توزیع می شد. خوب! قطعا این روند ایجاب می کرد که ما نتوانیم وارد کشور شویم، ولی اینبار اگرچه تا قبل از سقوط بازهم مخالف طالبان بودم و...
مجری: در این دوره؟
حسینی مزاری: در همین دوره تا قبل از سقوط، شما خبرگزاری ما را بررسی بکنید، صحبت ها و سخنرانی های را ببینید، ما نگاه منفی داشتیم. بخشی از نگاه های ما به خاطر عدم اطلاع از روند کاری و سیاستهای اینها بود، و بخشی دیگر هم تبلیغاتی بود که در سطح داخل و خارج صورت میگرفت. بعد، برخی اشتباهات هم در سطح عملکرد اینها بود که همه دست به دست هم داده بود تا ما یک نگاه منفی داشته باشیم، اما بعد از اینکه ولایات سقوط کرد، من آن وقت مشهد بودم که هرات سقوط کرد، همکاران گفتند که چه کار کنیم؟ دفتر را ببندیم؟ نبنیدم؟ گفتم خیر! نبندید! در حالی که هرات سقوط کرد، دفاتر ما(تبیان و خبرگزاری) باز بود. نوبت که به مزارشریف رسید، بچههای مزار پیشنهاد کردند که چهکار کنیم؟ دفتر را ببندیم؟ گفتم: نبندید، باز باشد! در آنجا هم باز بود و دیدیم که خیلی برخورد محترمانه و صمیمانه صورت گرفت و همکاریهای طالبان هم با دفتر هرات و هم دفتر مزارشریف ما خیلی خوب بود. وقتی نوبت به کابل رسید، باز همکاران گفتند که کابل در حال سقوط است، چهکار کنیم؟ گفتم باید دفتر باز باشد! در نهایت کابل هم سقوط کرد و باز دفتر ما در کابل فعال ماند و همکاران فعال بودند! بعد دیدیم که موج مهاجرت شروع شد؛ مهاجرت بسیار سرسام آور و سنگین، بعد ما حساب کردیم که از یکطرف روند برخورد طالبان انگار معقول به نظر میرسد، و از طرف دیگر، اگر ما هم وارد افغانستان نشویم، همه نخبگان رفته اند، بقیه هم میآیند و کشور کاملا خالی میشود؛ لذا تصمیم گرفتیم که به کابل برگردیم و آمدیم کابل و فعالیتهای فکری، فرهنگی و رسانهی را با شدت بیشتری دنبال کردیم و کسانیرا که میشناختیم، مانع مهاجرت مجدد آنها شدیم و خیلیها هم بخاطر حضور ما در کشور ماندند. تا آخر سال ۱۴۰۰ از هیچ نهاد امارت اسلامی نه با ما تماسی گرفته شد، و نه ارتباط، صحبت و گپ خاصی داشتیم. بعد، در ۲۴ حمل ۱۴۰۱ بحث سفارت ایران پیش آمد و بچههای ما آنجا تظاهرات کردند و این سفارت را گلباران نمودند. پس از آن متاسفانه دفاتر ما شش ماه به خاطر این حرکت بسته شد، ولی ما بازهم فعالیت را متوقف نکردیم، و دفاتر ما به خصوص دفتر کابل پلمپ شد، اما ما سریع ساختمان دیگری گرفتیم و کار خود را شروع کردیم.
از سوی دیگر، لابیگری و ارتباطات خود را ادامه دادیم، نشستهایی داشته و صحبت کردیم، تا اینکه بعد از شش ماه تقریبا ۳۱ سنبله بود که دفتر کابل ما باز شد. بعد از آن، ارتباطات ما با امارت بیشتر شد و در عین این که ما در سال ۱۴۰۰ هیچگونه ارتباط سازمانی و تشکیلاتی با امارت نداشتیم، ولی همان زمان اولین تشکیلات و فردی بودیم که در کابل و قندهار، همزمان با افتتاح دفتر، سخنرانی کردم و خواهان به رسمیت شناختن امارت اسلامی شدم. باز در کابل در ۲۴ حوت ۱۴۰۰، به مناسبت سالگرد تاسیس خبرگزاری، مراسم خیلی بزرگ گرفتیم که آنجا هم این موضوع را تکرار کردیم. باز در شهر اصفهان ایران دعوت بودیم، آنجا یک جلسه بزرگ بود، آنجا هم این موضوع را تکرار کردیم و از آن زمان تا حالا تقریبا تنها تشکیلات غیر حکومتی هستیم که معتقدیم این ساختار باید حمایت شود، و به رسمیت شناخته شود. باتوجه به اینکه، وقتی نزدیک به سه سال گذشته را بررسی میکنیم، میبینیم کارهای خیلی مثبت و اثرگذاری انجام شده است.
مجری: خیلی خوب! انشاءالله! در مورد این کارهای مثبت صحبت میکنیم، در مورد انگیزههایی که شما برای ادامه پیکارهای فرهنگی و سیاسی در افغانستان داشتید و به کشور آمدید، شاید یک تعداد بگویند آقای مزاری به خاطر حفظ جایدادها و سرمایههای خود آمده است؟!
حسینی مزاری: اتفاقا شاید در بین تمام شخصیتهای سیاسی و فرهنگی افغانستان تنها فردی هستم که خانه شخصی ندارم، موتر شخصی ندارم، پول شخصی در بانکهای داخل و خارج به هیچوجه ندارم، حتی لباسهای تنم هم را اگر شما میبینید، خدا شاهد است که از بیت المال است و مال شخصی خودم نیست.
مجری: اینقدر پیسه را چه کردید آقای مزاری؟(با خنده).
حسینی مزاری: خب بالاخره ما داریم کار میکنیم، اگر پول در می آوریم، و اگر خرج نکنیم، اینقدر کاری را که این خبرگزاری می کند، ما فعلا تقریبا می شود گفت که
خبرگزاری صدای افغان(آوا) تنها سازمان مستقلی است که از ۱۳۸۰/۱۲/۲۶ تا حالا نه تنها عقبگرد نداشته، بلکه هر روز که پیش می رود، کارش پختهتر، گستردهتر و حرفهایتر میشود. بیش از ۱۲۰ کشور از ما خبر میگیرند و ما در داخل و خارج کار رسانهای و فرهنگی میکنیم، خب اگر قرار باشد که پولی از این طرف و آن طرف گیر بیاریم، اگر برای خود خرج کنم، خانه بخرم، و زندگی ... دیگر این کارها نمیشود.
مجری: (با خنده) یگان زره به فکر خانه و زندگی هم باشید آقای مزاری. سلامت باشید. آقای مزاری چند تصویر برای شما نشان میدهم و نظرات خود پیرامون این تصاویر را خیلی کوتاه داشته باشید. بحث جنگ حماس و اسرائیل خیلی داغ است.
حسینی مزاری: بله.
مجری: و هنوز هم این وضعیت ادامه دارد و صدها تن از فلسطینی ها متاسفانه جانهای خود را از دست می دهند. شما منحیث یک مسلمان، یک روحانی و کسیکه کارهای فرهنگی سیاسی میکنید، نظرشما پیرامون این وضیعت چیست؟
حسینی مزاری: بحث قدس تقریبا از مبناهای اصلی کار و مبارزه ماست که باید در جهت آزادی قدس شریف کار بکنیم. همزمان با حادثه هفت اکتوبر ما اولین کسی بودیم که از افغانستان به حماس نامه نوشتیم که برای جنگیدن در کنار شما حاضر هستیم که بیاییم و در کنار ما هزاران فرد افغانستانی دیگر نیز لازم است خدمت شما بیایند.
مجری: در کنار شما؟!
حسینی مزاری: بله
مجری: خو چه جواب دادند؟!
حسینی مزاری: آقای قدومی، از رهبران حماس از ما تشکر و تقدیر کردند و نامهی ما را رسانهای کردند و بعد گفتند، ما با بزرگان مشوره میکنیم که اگر نیازبود، در خدمت شما هستیم. الحمدالله مطمئن هستم که نیازی نیست؛ هم عراقیها نزدیک شان است، هم اردنیها، مسلمانهای زیاد آنجا حضور دارند.
مجری: اما وضعیت را میبینید که چگونه است؟!
حسینی مزاری: بله.
مجری: در کنار این که هم عراقیها، هم اردنیها و هم دیگر مسلمانها هستند.
حسینی مزاری: بله، هستند! ولی به هر حال الحمدالله خود فلسطینیها تا هنوز از نظر مقاومت و مبارزه شاهکار به خرج دادند و به عنوان یک الگوی تمام عیار در سطح جهان بشریت حضور دارند.
مجری: خیلی خوب.
حسینی مزاری: مطرح هستند.
مجری: ممنون شما. تصویر بعدی با این چهره آشنا هستید آقای مزاری.
حسینی مزاری: فیض محمد کاتب یکی از تاریخ نویسان مطرح و مشهور کشور ما و شماست.
مجری: اندیشههایی را که اینها دنبال میکردند، آیا می تواند با اندیشههای شما مطابقت داشته باشد؟!
حسینی مزاری: فکر نکنم، به هر حال ایشان یک تاریخ نویس است و آن مبناهای فکری که ما داریم، ایشان مطمئنا نداشته، ولی ما او را به عنوان یک شخصیت مسلمان و سالم میشناسیم و قابل تایید ما است.
مجری: چند وقتی است که در مورد یکی از منطقههای شهر کابل بیشتر بحث صورت گرفته و در صفحات اجتماعی زیاد دست به دست می شود، دشت برچی! دشت برچی را چگونه میبینید؟ آقای مزاری چه تحولات و تغییراتی از آن زمان تا به امروز آمده؟!
حسینی مزاری: دشت برچی یکی از نقاط مهم شهر کابل است که مجموعی از مومنین در آنجا حضور دارند، مساجد خیلی مهمی، حوزه های علمیه خیلی مهم و روحانیت خیلی مهم و برجستهای در آنجا حضور دارند. به صورت کلی یک تفکر و جریان دینی و اسلامی ناب در آنجا در جریان بوده و حالا هم است، به همین دلیل هم این نقطه از کابل مورد توجه شیطان بزرگ آمریکا بوده و سعی داشته که در آنجا برنامه ریزی کند و اهداف و امیال شوم خود را پیاده بکند.
مجری: انشاءالله من در مورد این اهداف و پلانهای آمریکا گپ میزنم که چه پلانها و اهدافی داشتند. خوب است در اینجا هم یک کمی بحث شود در مورد آثار تاریخی. چند بار به بامیان رفته اید و بت های آن را چگونه میبینید؟!
حسینی مزاری: فقط یکبار رفته ام، ولی از نظر آثار باستانی به نظر ما مهم است، باید بازسازی و مرمت شود و از چنین آثاری در کشور، در هرجایی که است، محافظت و نگهداری شود و به عنوان مرکز رفت و آمد توریسم مورد بهره برداری قرار بگیرد.
مجری: ممنون شما. تشکر. تصویرهای ما تمام شد. آقای مزاری خیلی ممنون از لطف شما. ادامه می دهیم. بعد از این که وقفه گرفتیم، در مورد آن اهداف آمریکا که شما گپ زدید، صحبت می کنیم. انشاءالله دوباره برمیگردیم و صحبت میکنیم.
مجری: شما تحصیلات تان را در ایران ادامه داده اید، چرا ایران را انتخاب کردید؟!
حسینی مزاری: ما تا سطح صنف دوازده در لیسه باختر بودیم، بعد رفتیم به جبهه و مدتی هم در جبهه ماندیم، که البته همانطوری که پیشتر گفتم، من با یک شورو شوق نظامی وارد جبهه شدم و علاقه هم داشتم که فوری من را به آموزش نظامی بفرستند و بعد اسلحه به دست بگیریم و برگردیم به شهر مزارشریف، ولی در اولین ملاقات، شهید مصباح، که آن زمان رهبر سازمان فدائیان اسلام بود، به من گفت که شما بروید کار فرهنگی، آنجا دیگر من خیلی اعصابم خراب شد که با چه اشتیاقی آمدم، اما این آقا من را به کار فرهنگی سفارش می کند! آنزمان ما از کار فرهنگی هم چیزی زیادی سر در نمیآوردیم، که فرهنگی یعنی چه کاری؟! بعد رفتیم پایگاه شولگر، یک مدتی آنجا بودیم، بعضی از آموزش های فرهنگی را فرا گرفتیم و بعد آمدیم پایگاه البرز، مربوط ولسوالی چمتال، و در کنار آموزشهای فکری فرهنگی، ما کار مطبوعاتی را از آنجا شروع کردیم، یعنی اولین ورود من در فعالیتهای رسانهای و مطبوعاتی، از سال ۶۱ شمسی است که هفته نامهای به نام «فریاد ملت» داشتیم که توسط دست چاپ میشد. آنزمانها کاغذ استنسل بود که وقتی تایپ می کردیم، کاغذ استنسل سوراخ میشد، بعد آن را روی یک چیزی مثل لوله بخاری مانند که به اصطلاح از آهن چادر ساخته میشد، پارچهای را روی آن می بستی، بعد روی پارچه رنگ میزدیم، بعد روی رنگ کاغذ را میبستیم بعد با دست خود به اصطلاح «لول» می دادیم تا مثلا یک هفتهنامه شصت هفتاد صفحهای چاپ میشد! بعد آن را منگنه میکردیم و در پایگاه بین نیروها توزیع میکردیم. از آنجا بالاخره کار فرهنگی ما شروع شد و خدمت شما عرض شود که تا هنوز هم در همان مسیر هستیم.
مجری: تشکر از شما، همکار ما اشاره میکند که باید وقفه بگیریم و پس از وقفه دوباره برمیگردیم. مهمان بسیار خوب و عزیزی با ما هستند و صحبتهای ما در رابطه با موضوعات بسیار مهم دیگر باقی مانده است.
مجری: درود مجدد و ممنونم از شما که هستید. پیش از وقفه آقای مزاری در مورد دشت برچی کابل صحبت کردند و گفتند که در آن زمان آمریکاییها پلانها و برنامه هایی داشتند که بتوانند عملی بکنند، حالا از آن پلانها و برنامهها صحبت بکنیم، پلانشان در دشت برچی چه بود؟!
حسینی مزاری: غربیها کلا در افغانستان برنامه های متفاوتی داشتند و در کنار کشتن انسانها و تخریب زیر ساختهای کشور، در بحث ترویج فساد نیز جدا برنامه داشتند و فسادهای اخلاقی، سیاسی، فرهنگی، اداری، اقتصادی و حتی در بحث امنیت، فساد امنیتی و نظامی را ترویج می کردند. در بحث اخلاقی هم وقتی ما فساد میگویبم، تنها بحث فحشا نیست که البته بحث فحشا در راس برنامه های فساد اخلاقی غرب به خصوص آمریکاییها قرار داشت، تا از این طریق مردم ما را از درون فروبپاشانند، تضعیف کنند، و زمینه های به اسارت درآوردن مردم را فراهم کنند. اما خب سایر رذایل اخلاقی هم در دستور کار غربیها بود، اعم از دروغ و تهمت، نیرنگ و فریب و دهها و صدها ناهنجاریهای اخلاقی دیگر. متاسفانه در بحث فحشا غربیها در سرتاسر افغانستان کارهای بسیار گسترده و تاثیرگذاری کردند، به خصوص در سطح شهر کابل که پایتخت کشور بود و محل تمرکز نیرویهای خارجی بود. موسسات مختلف غربی در اینجا بود که مهمترین و بزرگترین پروژه اینها هم روی بحث زن بود. موسسات مختلفی روی زنها به صورت متمرکز کار می کردند و طبیعی است که دشت برچی هم یک تکه از این کابل است، اینطوری نیست که من بگویم آقا در کل افغانستان تنها دشت برچی مورد توجه دشمن قرار داشت، نه، کابل بود، تمام نقاط کابل، دشت برچی هم، همین طور بخشی از پروژه بود.
مجری: خیلی خوب. آقای مزاری حالا همان مردمان دشت برچی بیشتر از شما ناراحت و غصه دارند و غمگین هستند، آیا نیاز نیست که شما خود را مستحق یک معذرت خواهی از مردمان دشت برچی بدانید؟
حسینی مزاری: اولا به اصطلاح کل مردم دشت برچی یک چنین دیدگاهی ندارند، یک عده معدودی است که دنبال یک پروژه سیاسی هستند.
مجری: هنوز هم؟!
حسینی مزاری: بله نگاه سیاسی در برابر ما وجود دارد، چون من در سخنرانی که در مشهد داشتیم، به هیچ وجه توهینی به مردم دشت برچی نکردم، مخاطب من مردم دشت برچی نبوده، بلکه من آمدم استراتژی آمریکایی ها را بیان کردم. گفتم آمریکاییها یک چنین برنامه ای در سطح مردم کل افغانستان، در سطح کابل و از جمله دشت برچی که محل زندگی خودم است، داشتند.
مجری: یعنی از هزاران فاحشه خانه که در افغانستان وجود داشته، ۹۶۰ تای آن در دشت برچی بوده؟!
حسینی مزاری: ببینید بالاخره دشت برچی یا غرب کابل به عنوان تکه ی از کابل، مبراء از تحقق و اجرای اهداف آمریکاییها نبوده، این منطقه به عنوان یک بخشی از کابل، بستری برای اجرای سیاستهای آمریکاییها بوده است. من در سخنرانی خود کاملا تاکید کردم که این سیاست آمریکاییها بوده که حتی آنها برای مزدوران خود سوبساید می دادند و مزدورانش در مناطق مختلف برای ایجاد مراکز فساد و فحشا سازماندهی می کردند و متاسفانه دشت برچی هم از این قاعده مستثنی نبوده.
مجری: خیلی خوب، یعنی آن کسانی که حالا ناراحت هستند، کسانی اند که اهداف سیاسی دارند؟!
حسینی مزاری: قطعا اهداف سیاسی دارند، چون خودشان قطعا بیش از من میدانند، چون آنهایی که دنبال این مسایل هستند، بیش از من در دشت برچی زندگی کرده اند، متولد آنجا بوده و میدانند که در زمان جمهوریت چه فاجعه ای در افغانستان و به خصوص در کابل وجود داشت! من در آن سخنرانی در رابطه با استراتژی غربیها صحبت کردم. قبل از آن نیز در چندین سخنرانی دیگر در کابل این موضوع را مطرح کرده بودم. این موضوع تنها یک پروژه بسیار کوچکی از فاجعه است.
مجری: خیلی خوب، شما این ۹۶۰ فاحشه خانه را چگونه ارزیابی کردید؟! چگونه شناسایی کردید؟!
حسینی مزاری: بله بالاخره منابعی داشتیم که اینها کاملا در ارتباط بودند. من که گفته ام ۹۶۰ فاحشه خانه ثبت شده، یعنی ثبت شده در حوزات پولیس و امنیت ملی، ما چند حوزه در دشت برچی داریم؟ حوزه استخبارات شش است، حوزه پولیس شش است، حوزه سیزده و حوزه هجده است، سه حوزه از پولیس و سه حوزه از استخبارات داریم. متاسفانه اینها و سایر حوزات که در سطح کابل بودند، ماهانه از عناصر فاسد پول میگرفتند، و این مراکز پیش آنها مشخص بودند.
مجری: خب آقای مزاری شما مخالفین تان را وابستگان صهیونیسم میخوانید، آیا اسرائیل با شما مشکل شخصی دارد که اجنت تعیین کند برای شما؟!
حسینی مزاری: من نگفته ام که مخالفین من وابسته به صهیونیسم جهانی است، بلکه این را گفته ام، موجی که چهار ماه پیش علیه ما شروع شد، یک موج و یک حرکت صهیونیستی بود و افغانستان انترنشنل، یک رسانه صهیونیستی است و این رسانه آمد تکهای از صحبت من را برش زد، قبل و بعدش را برداشت و آن را برجسته و رسانهای کرد، بعد یک فضایی را ایجاد کرد و برخی از عوامل صهیونیستی هم، چه در داخل و چه در خارج، برای ترویج آن کار کردند. منتهی صحبت من این بوده که از این فضا و از این بستر، تعدادی از عناصر و جریان ها هم سوء استفاده کردند. بعضیها مثلا بازمانده های جمهوریت بودند، بعضیها رقبا بودند، بعضی ها آدمهای حسود بودند، بعضیها آدمهای ناآگاه بودند که تحت تاثیر تبلغات قرار گرفتند و عدهای هم آدمهای فهمیده و آگاه بودند، اما سطحی نگر.
مجری: چرا این طیف گسترده از مردم با شما مشکل دارند آقای مزاری؟!
حسینی مزاری: نه، طیف گسترده نیست، من در شرایط موجود فضای مجازی را که نگاه میکنم، در مجموع با بیش از ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر مواجه نیستم، یعنی عناصر فراری جمهوریت که از افغانستان رفتند و بعضی از آدمهای شان هم که اینجا هستند، با آنها همراه و همکار اند، و الا طیف گسترده ای از مردم، مسلمان اند که ما آنها را دوست داریم، تنها طیف بسیار خاصی است که من فعلا نمیخواهم از این طیف و فرد که فعلا در راس است، نام بگیرم، حقیقتا وقت برنامه تان را هم می گیرد و من دیگر نمیخواهم در شان خود بدانم که مرتب این موضوعات را تذکر بدهم.
مجری: حالا در مورد همان یک تعداد رسانه که شما نام میگیرید، و یک تعداد از همان چهره هایی که نمیخواهید نام ببرید، اگر سری بزنیم به صفحات اجتماعی، خبر توقیف و یا دستگیر شدن شما را اعلان میکنند، ما می خواهیم بدانیم که آیا وقعا شما دستگیر هم شده اید؟!
حسینی مزاری: شما اگر از بیست روز به این طرف پستها و بیانیه های اینها را پیگیری کنید، و میزهای گردی که در افغانستان انترنشنال برگزار شد، پیگیری بکنید، اینها تا هنوز من را ۵۰ دفعه برده زندان، ۵۰ دفعه حکم جلبم آمده و دستگیر شدم، عکسهای من را چاپ کرده پشت میلههای زندان، ولی نیازی هم نیست که من به شما بگویم که نه، من دستگیر نشده ام. شما در همینجا هستید، حوزه هایی که در مثلا حوزه شش در منطقه ماست، به او زنگ بزنید، بگویید شما آقای مزاری را دستگیر کردید؟! ریاست تحقیقات جنایی اینجا بیخ گوش تان است، از ایشان خبر بگیرید که شما آقای مزاری را دستگیر کردید؟ حتی ده دقیقه شما بازداشت کردید؟!
مجری: یعنی تمام این گپ ها دروغ است؟!
حسینی مزاری: تمامش از بیخ و ریشه دروغ است، هیچگونه صحت ندارد! همین الان هم بالاخره راستی آزمایی که دیگر کار سختی نیست، شما از یک تلویزیون معتبر جهانی هستید، کافی است که یک زنگ بزنید و بگویید آقا بالاخره شما همین آقای مزاری را بازداشت کردید، یا نکردید؟!.
مجری: از برای خدا این رقم دروغ گفتن دیگر؟!
حسینی مزاری: حالا میگویم دروغهای شاخداری را من شنیدم، که بقیه هیچ! حالا من از همین افغانستان انترنشنال تعجب می کنیم که ادعا میکند که یک تلویزیون مثلا جهانی است، چطور حاضر میشود که خبرهای دروغ به این بزرگی را منعکس و منتشر کند.
مجری: ممنون. یک گپ شما هم زیاد دست به دست می شود و مورد بحث قرار میگیرد که آقای استاد محمد محقق را قاتل صدها جوان شیعه و سنی دیگر دانسته بودید، خیلی کوتاه اگر در این مورد صحبت کنید.
حسینی مزاری: من نمیخواهم فعلا در این رابطه نسبت به آقای محقق حرفی بزنم، هرچه در گذشته گفتیم، تمام شده و رفته است. فعلا من تصمیم ندارم که در این عرصه گپی بزنم.
مجری: خیلی خوب در آینده چه پلان دارید آقای مزاری؟! میمانید؟! هستید؟! می روید؟! فعالتها ادامه پیدا میکند؟!
حسینی مزاری: با حول و قوه الهی قطعا هستیم و تا زنده هستیم مبارزه را ادامه میدهیم و برای ساختن کشور در افغانستان میمانیم، به خصوص ما دو اولویت اساسی داریم؛ یکی اولویت فرهنگی، و دیگری اقتصادی. چون ما فقط در همین دو عرصه اگر برای افغانستان کار بکنیم، در سایر عرصه ها، افغانستان رشد میکند و قوی و قدرتمند می شود. ما باید در کنار این ساختار که فعلا است، بمانیم و هم حمایت و کمک بکنیم در رستای رفع نواقص مدیریت کلان جامعه.
مجری: و مردم هم شما را میخواهد؟!
حسینی مزاری: اگر نمیخواست، خب ما نبودیم. شما هر روز جلسات و محافل ما را می بینید. حضور رسانه ها در جلسات ما را می بینید. رسانه ها در جلسات ما به اندازه ای می آیند که تا هنوز در طول ۲۳ سال این اندازه رسانه در جلسات هیچکس حضور پیدا نکرده است.
مجری: حالا اگر بگویم این مردمان که تا حالا مانده و هستند، از معاش خوران و پیسه خوران شما نیستند؟!
حسینی مزاری: کی مثلا؟!
مجری: کسانیکه از شما به نوعی حمایت کرده اند!
حسینی مزاری: نه بابا، ما آنقدر پول گسترده داریم که مثلا به اینهمه جمعیت، که همه هم از عناصر مومن و مخلص، تبعه کشور و هفکر و همسوی ماست، و ما در خدمت شان هستیم، پول بدهیم؟!
مجری: خیلی ممنون جناب محترم آقای سید عیسی حسینی مزاری، رییس مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان. ممنون از اینکه دعوت ما را پذیرفتید و آمدید.