شبها و روزهای اخیر، کابل و سایر شهرهای افغانستان شاهد حملات پی در پی و خونبار تروریستی است. حملات دهشتبار و غیر انسانی روزهای اخیر در کابل به گونه ای انجام می شود که موجبات نگرانی های جدی دولت و ملت افغانستان را فراهم کرده است.
در میان آگاهان به عوامل متفاوتی در زمینه وفور حملات انتحاری و تروریستی اخیر در افغانستان، اشاره شده که به دلیل اختصار و پرهیز از تکرار، به عمده عامل آن از زبان رئیس جمهور حامد کرزی بسنده می شود.
حامد کرزی؛ رئیس جمهور بعد از ظهر روز شنبه با جان کری؛ وزیر خارجه امریکا تلیفونی گفتگو کرد.
رئیس جمهور کرزی در ارتباط به عدم پیشرفت پروسه صلح به وزیر امور خارجه امریکا گفت:” موانعی بصورت عمدی بر سر راه صلح افغانستان از جانب کشور های متحد امریکا در منطقه ایجاد میشود.
از چندی بدینسو کابل شاهد حملات پیوسته و پیچیده تروریستی بوده که در حقیقت در عقب این حملات دستگاه های استخباراتی خارجی دست دارند.
مردم افغانستان شک دارند که امریکا بالای کشورهای حامی تروریزم و مخالفین پروسه صلح افغانستان در منطقه تاثیرگذار نباشد و یا هم اینکه در قبال آنها اراده اعمال نفوذ را ندارد.
مردم افغانستان از جانب امریکا خواهان بوجود آوردن وضاحت در این زمینه می باشند.
انجام حملات تروریستی در کشور به هیچ صورت در اراده مردم افغانستان برای ساختن یک آینده روشن و با ثبات خلل وارد نمی کند و نه هم ادامه چنین حملات تروریستی به سود روابط استراتیژیک میان افغانستان و ایالات متحده امریکا می باشد.”
این اظهارات حامد کرزی به روشنی ثابت می کند که وی مقامات کاخ سفید را اگر نه به صورت مستقیم؛ اما به گونه تلویحی و غیر مستقیم در وقوع حملات اخیر در افغانستان مقصر می داند؛ چرا که به باور وی، امریکایی ها بر رغم نفوذی که بر روی دولتهای حامی تروریزم دارد، از فشار آوردن بر آنان بنا بر دلائلی، خود داری می کنند!.
برای رئیس جمهور افغانستان جای سوال دارد که امریکا با آنکه قدرت اعمال نفوذ و فشار آوردن بر روی دولتهای حامی تروریزم را دارد؛ اما چرا تا کنون از این قدرت استفاده نکرده و به دولتمردان اسلام آباد فشار لازم را نمیاورد؟!.
از نظر دولت و ملت افغانستان، دولت امریکا و پاکستان بازی خطرناک و پایان ناپذیری را با سرنوشت مردم افغانستان آغاز کرده اند که ادامه آن، قطعاً به روابط استراتیژیک میان افغانستان و ایالات متحده امریکا، لطمه های جبران ناپذیری را وارد می کند.
اما از منظر دیگر، وفور حملات تروریستی در افغانستان و آنهم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی، می تواند با اشاره مقامات واشنگتن و با هدف فشار آوردن به دولت افغانستان به دلیل امتناع آن از امضای پیمان امنیتی با امریکا طرح و هندسه شده باشد تا دولت وملت افغانستان را ناچار به امضای پیمانی کنند که صد البته به سود ایالات متحده امریکا و شرکای جهانی و منطقه ای آن تمام خواهد شد.
چنانچه رئیس جمهور افغانستان بارها گفته و سایر آگاهان نیز بدان مهر تائید گذاشته اند، این یک واقعیت آشکار است که کلید صلح افغانستان با تاسف نه در دستان دولت و ملت این کشور، بلکه در چنگ سران اسلام آباد و واشنگتن قرار دارد که اگر این دو کشور اراده کنند، صلح و ثبات بطور اتوماتیک در افغانستان بر قرار خواهد شد.
اما به نظر می رسد که عمده نقص و ایراد موضوع هم در همین نکته نهفته باشد. ما دولت و ملت افغانستان باید تکانی به خویش داده و از خود بپرسیم که چرا و تا به کی باید در چنین وضعیت رقتبار و ننگ آوری غوطه ور باشیم که رشته و افسار سر نوشت دولت و ملت و کشور ما به دست دیگران بوده و آنان به گونه دل بخواه و بر اساس منافع نامشروع و استعماری خود شان برای ما و سرنوشت ما تصمیم گیری کنند؟!.
همه می دانیم که دولتها و کشورهای دیگر اعم از همسایه و غیر آن، هیچگاه دل شان به حال دولت و ملتی نسوخته و نخواهد سوخت و اگر کمکی هم می کنند، در بدل آن قطعاً چشمداشتی داشته و چیزی با ارزش تری از ما را از آن خود می سازند و یا لااقل سیاستهای استعماری خویش را بر دولت و ملت ما دیکته و تحمیل می کنند که این بد ترین شکل استعمار و خطرناک تر از سایر انواع آن برای هر دولت و ملتی می تواند قلمداد شود.
در قضیه برقراری امنیت و ثبات در افغانستان و یا هر نقطه دیگر از کشورهای استعمار زده، مطلب از همین قرار است که اگر امنیت و صلح به نفع قدرتهای استعماری باشد و آنان در گرو صلح و ثبات بهتر و سریعتر بتوانند به اهداف نامشروع و استعماری شان نائل آیند، در برقراری آن قطعاً تلاش خواهند کرد. چنانچه در جاپان و کوریای جنوبی و برخی از کشورهای دیگر، این کار را کرده اند.
اما اگر هم احساس کنند که در پرتو صلح و برقراری امنیت و ثبات در کشوری مانند افغانستان و امثال آن، نمی توانند به اهداف از پیش تعریف شده دست یازند، قطعاً سعی خواهند کرد تا بحران را طبق میل خویش و بر اساس اهداف نامشروعِ استعماری شان، تنظیم و مهندسی کنند.
بنائن، برای کشورهایی مانند افغانستان، یگانه راه برون رفت از بحران و ناامنی های دوامدار و همیشگی این خواهد بود که با قطع هر نوع امید از بیگانگان و با اتکال به آفریدگار و اتکا به مردم و توانایی های بومی خویش، شالوده یک نظام الهی و مردمی را پی ریزی کرده و در پرتو آن، به آبادانی کشور و رفاه همه جانبه مردم خویش، همت گمارند.
در میان آگاهان به عوامل متفاوتی در زمینه وفور حملات انتحاری و تروریستی اخیر در افغانستان، اشاره شده که به دلیل اختصار و پرهیز از تکرار، به عمده عامل آن از زبان رئیس جمهور حامد کرزی بسنده می شود.
حامد کرزی؛ رئیس جمهور بعد از ظهر روز شنبه با جان کری؛ وزیر خارجه امریکا تلیفونی گفتگو کرد.
رئیس جمهور کرزی در ارتباط به عدم پیشرفت پروسه صلح به وزیر امور خارجه امریکا گفت:” موانعی بصورت عمدی بر سر راه صلح افغانستان از جانب کشور های متحد امریکا در منطقه ایجاد میشود.
از چندی بدینسو کابل شاهد حملات پیوسته و پیچیده تروریستی بوده که در حقیقت در عقب این حملات دستگاه های استخباراتی خارجی دست دارند.
مردم افغانستان شک دارند که امریکا بالای کشورهای حامی تروریزم و مخالفین پروسه صلح افغانستان در منطقه تاثیرگذار نباشد و یا هم اینکه در قبال آنها اراده اعمال نفوذ را ندارد.
مردم افغانستان از جانب امریکا خواهان بوجود آوردن وضاحت در این زمینه می باشند.
انجام حملات تروریستی در کشور به هیچ صورت در اراده مردم افغانستان برای ساختن یک آینده روشن و با ثبات خلل وارد نمی کند و نه هم ادامه چنین حملات تروریستی به سود روابط استراتیژیک میان افغانستان و ایالات متحده امریکا می باشد.”
این اظهارات حامد کرزی به روشنی ثابت می کند که وی مقامات کاخ سفید را اگر نه به صورت مستقیم؛ اما به گونه تلویحی و غیر مستقیم در وقوع حملات اخیر در افغانستان مقصر می داند؛ چرا که به باور وی، امریکایی ها بر رغم نفوذی که بر روی دولتهای حامی تروریزم دارد، از فشار آوردن بر آنان بنا بر دلائلی، خود داری می کنند!.
برای رئیس جمهور افغانستان جای سوال دارد که امریکا با آنکه قدرت اعمال نفوذ و فشار آوردن بر روی دولتهای حامی تروریزم را دارد؛ اما چرا تا کنون از این قدرت استفاده نکرده و به دولتمردان اسلام آباد فشار لازم را نمیاورد؟!.
از نظر دولت و ملت افغانستان، دولت امریکا و پاکستان بازی خطرناک و پایان ناپذیری را با سرنوشت مردم افغانستان آغاز کرده اند که ادامه آن، قطعاً به روابط استراتیژیک میان افغانستان و ایالات متحده امریکا، لطمه های جبران ناپذیری را وارد می کند.
اما از منظر دیگر، وفور حملات تروریستی در افغانستان و آنهم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی، می تواند با اشاره مقامات واشنگتن و با هدف فشار آوردن به دولت افغانستان به دلیل امتناع آن از امضای پیمان امنیتی با امریکا طرح و هندسه شده باشد تا دولت وملت افغانستان را ناچار به امضای پیمانی کنند که صد البته به سود ایالات متحده امریکا و شرکای جهانی و منطقه ای آن تمام خواهد شد.
چنانچه رئیس جمهور افغانستان بارها گفته و سایر آگاهان نیز بدان مهر تائید گذاشته اند، این یک واقعیت آشکار است که کلید صلح افغانستان با تاسف نه در دستان دولت و ملت این کشور، بلکه در چنگ سران اسلام آباد و واشنگتن قرار دارد که اگر این دو کشور اراده کنند، صلح و ثبات بطور اتوماتیک در افغانستان بر قرار خواهد شد.
اما به نظر می رسد که عمده نقص و ایراد موضوع هم در همین نکته نهفته باشد. ما دولت و ملت افغانستان باید تکانی به خویش داده و از خود بپرسیم که چرا و تا به کی باید در چنین وضعیت رقتبار و ننگ آوری غوطه ور باشیم که رشته و افسار سر نوشت دولت و ملت و کشور ما به دست دیگران بوده و آنان به گونه دل بخواه و بر اساس منافع نامشروع و استعماری خود شان برای ما و سرنوشت ما تصمیم گیری کنند؟!.
همه می دانیم که دولتها و کشورهای دیگر اعم از همسایه و غیر آن، هیچگاه دل شان به حال دولت و ملتی نسوخته و نخواهد سوخت و اگر کمکی هم می کنند، در بدل آن قطعاً چشمداشتی داشته و چیزی با ارزش تری از ما را از آن خود می سازند و یا لااقل سیاستهای استعماری خویش را بر دولت و ملت ما دیکته و تحمیل می کنند که این بد ترین شکل استعمار و خطرناک تر از سایر انواع آن برای هر دولت و ملتی می تواند قلمداد شود.
در قضیه برقراری امنیت و ثبات در افغانستان و یا هر نقطه دیگر از کشورهای استعمار زده، مطلب از همین قرار است که اگر امنیت و صلح به نفع قدرتهای استعماری باشد و آنان در گرو صلح و ثبات بهتر و سریعتر بتوانند به اهداف نامشروع و استعماری شان نائل آیند، در برقراری آن قطعاً تلاش خواهند کرد. چنانچه در جاپان و کوریای جنوبی و برخی از کشورهای دیگر، این کار را کرده اند.
اما اگر هم احساس کنند که در پرتو صلح و برقراری امنیت و ثبات در کشوری مانند افغانستان و امثال آن، نمی توانند به اهداف از پیش تعریف شده دست یازند، قطعاً سعی خواهند کرد تا بحران را طبق میل خویش و بر اساس اهداف نامشروعِ استعماری شان، تنظیم و مهندسی کنند.
بنائن، برای کشورهایی مانند افغانستان، یگانه راه برون رفت از بحران و ناامنی های دوامدار و همیشگی این خواهد بود که با قطع هر نوع امید از بیگانگان و با اتکال به آفریدگار و اتکا به مردم و توانایی های بومی خویش، شالوده یک نظام الهی و مردمی را پی ریزی کرده و در پرتو آن، به آبادانی کشور و رفاه همه جانبه مردم خویش، همت گمارند.
مولف : سیدفاضل محجوب