مروری به تاریخ سیاسی کشورها، فتنه انگیزی، بزرگترین حربه استعمارگران خرد و کلان جهان برای سلطه برملت ها و یا تضعیف آنها بوده و هست. بسته به ظرفیت جوامع، آنان از فتنه های ناسیونالیستی، قومی، مذهبی، منطقوی وسیاسی بهره گرفته و می گیرند. خط دیورند، تقسیم منطقه کرد نشین، میان چهار کشور ترکیه، سوریه، ایران و عراق، تقسیمات تبعیض آمیز اداری و مبهم و مهمل گذاشتن نظام حقوقی برخی مسایل سرزمینی کشورهای تحت سلطه، نطفه بسیاری از فتنه های آینده است. آگاهان به خوبی میدانند که کشورما را چه سنخی از فتنه های استعمار غربی از پای در آورده است و اکنون نیز شواهد نشان میدهد که فتنه های کوچک و بزرگی چون خط انگلیسی دیورند، و بر پایه فتنه سیاسی- قومی و مذهبی فراروی ما قرار دارد. استعمار و پرورده گانش می خواهند، اختلافات داخلی را تشدید کنند و مثل گذشته به بی ثباتی افغانستان دامن بزنند و آنرا عرصه جولان منطقه ای خود ساخته، بازار دلالی خود را رونق ببخشند.تعهدهای دلخواه از ما بگیرند و کشور را به هارتلند منافع خویش تبدیل کنند. آنان برای نیل به مقاصد فوق از فتنه به عنوان یکی از راهبرد های کارآمد سود می برند که حوادث اخیر از دیورند تا طرح ترور رهبران اپوزیسیون، نشانه های از آن است.
برپایه اعلامیه منتشره ۱۸ ثورریاست عمومی امنیت ملی: "نیروهای امنیت ملی در یک اقدام خاص و به موقع، فردی را که قصد داشته به "عبدالله عبدالله" رهبر ائتلاف ملی و احمد ضیا مسعود رئیس جبهه ملی، حمله کند، دستگیر کرده اند." فردی که در پیشاور آموزش انتحاری دیده و طبق دستور شورای کویته، برای انجام این عملیات ماموریت یافته بود. طبیعی می نماید که این تمام سناریو آینده آنان نیست و در شرایط حساس کنونی جنس های متفاوت تر از فتنه سیاسی- قومی می تواند داشته باشد و چهره های دیگری از اپوزیسیون را نیز هدف قرار دهد. حال پرسشی که مطرح می گردد این است که چرا باید مخالفان مسلح، چهره های شاخص اپوزیسیون را هدف قرار دهد؟ همان ابهامی که در ترور شهید سید مصطفی کاظمی هم وجود داشت و طالبان هم مسئولیت آنرا به عهده نگرفتند و عقلانی هم نبود که آنها حد اقل در این مقطع دست به چنین کاری بزنند؛ اکنون نیز چنین است. اگرچه رسانه های استعماری چون بی بی سی تلاش می کند تا جنس توطئه را طالبان در برابر ائتلاف شمال معرفی کند و اینگونه اصل فتنه را پنهان سازند:
"رهبران اپوزیسیون دولت افغانستان که شماری از آنها در زمان طالبان از اعضای برجسته ائتلاف ضد طالبان موسوم به ائتلاف شمال بودند، پیش از این نیز در اظهارات خود گفته بودند که نام آنها در فهرست کسانی قرار دارد که گروه های شورشی مخالف دولت افغانستان در پی از بین بردن شان هستند". پرسش این است که چنین اقداماتی چه سود سیاسی برای آنها دارد و آیا برخلاف ادعای آنها بستر حضور بلند مدت نظامیان خارجی نمی شود و شرایط امضای موافقتنامه امنیتی دلخواه آنها را فراهم نمی سازد؟
اما به اعتقاد برخی کارشناسان، سنخ ترور شهید ربانی و هم چنین داوود داوود فراتر از توان طالبان است و جز از سازمان های قدرتمند برنمی آید. به هر روی، هرقدر حساسیت های سیاسی در کشور بیشتر شود، سناریوهای های شیطانی از این دست نیز بیشتر خواهد شد و تنش های قومی، زبانی و ... با ابزارها و ترفند های گوناگون تشدید و گسترش پیدا خواهد کرد و رسالت حکومت افغانستان و نیروهای متعهد امنیت ملی را سنگین تر می سازد. زیرا، با توجه به اینکه طی سه دهه گذشته نگرش های قومی و زبانی و در کشور از سوی استعمار تقویت شده و هویت یکپارچه ملی تضعیف گردیده و افزون براین، هم اکنون اختلافات سیاسی با جان مایه های فوق در سطح نگران کننده ی وجود دارد و بستر مناسب طراحی فتنه های از این جنس می تواند باشد و بی ثباتی و تبعات ویرانگر آنرا در گسترده ترین سطح، به دولت و ملت افغانستان تحمیل کند. از اینرو، باید بیدار بود که سناریوی بعدی، ترورها و انتحارهای هدفمندی است که ظرفیت حد اکثری ایجاد فتنه داخلی را دارد و طرح ترور عبدالله عبدالله و احمد ضیاءمسعود، تنها نشانه و کد این سنخ از بازی های آینده است که احتمالا به کار بسته خواهد شد.
براین اساس، تا زبان نگشوده نای فتنه را باید برید و مانع از سر کشیدن آن به هر سامان کشور شد. این مهم، هوشیاری سیاسی و رفتار صادقانه و تعهد و مسئولیت پذیری همه گروه های سیاسی کشور را می طلبد تا برای تامین منافع راهبردی کشور که همانا تثبیت امنیت، تقویت هویت ملی، انتخابات شفاف و بسط عدالت سیاسی- اجتماعی و پرهیزاز نگرش های محدود و منافع زود گذر، و نگریستن به افق های وسیع تر است، تا بتوان چشم های فتنه را در حدقه کور کرد و کشتی حادثه دیده کشور را به ساحل نجات رساند.
برپایه اعلامیه منتشره ۱۸ ثورریاست عمومی امنیت ملی: "نیروهای امنیت ملی در یک اقدام خاص و به موقع، فردی را که قصد داشته به "عبدالله عبدالله" رهبر ائتلاف ملی و احمد ضیا مسعود رئیس جبهه ملی، حمله کند، دستگیر کرده اند." فردی که در پیشاور آموزش انتحاری دیده و طبق دستور شورای کویته، برای انجام این عملیات ماموریت یافته بود. طبیعی می نماید که این تمام سناریو آینده آنان نیست و در شرایط حساس کنونی جنس های متفاوت تر از فتنه سیاسی- قومی می تواند داشته باشد و چهره های دیگری از اپوزیسیون را نیز هدف قرار دهد. حال پرسشی که مطرح می گردد این است که چرا باید مخالفان مسلح، چهره های شاخص اپوزیسیون را هدف قرار دهد؟ همان ابهامی که در ترور شهید سید مصطفی کاظمی هم وجود داشت و طالبان هم مسئولیت آنرا به عهده نگرفتند و عقلانی هم نبود که آنها حد اقل در این مقطع دست به چنین کاری بزنند؛ اکنون نیز چنین است. اگرچه رسانه های استعماری چون بی بی سی تلاش می کند تا جنس توطئه را طالبان در برابر ائتلاف شمال معرفی کند و اینگونه اصل فتنه را پنهان سازند:
"رهبران اپوزیسیون دولت افغانستان که شماری از آنها در زمان طالبان از اعضای برجسته ائتلاف ضد طالبان موسوم به ائتلاف شمال بودند، پیش از این نیز در اظهارات خود گفته بودند که نام آنها در فهرست کسانی قرار دارد که گروه های شورشی مخالف دولت افغانستان در پی از بین بردن شان هستند". پرسش این است که چنین اقداماتی چه سود سیاسی برای آنها دارد و آیا برخلاف ادعای آنها بستر حضور بلند مدت نظامیان خارجی نمی شود و شرایط امضای موافقتنامه امنیتی دلخواه آنها را فراهم نمی سازد؟
اما به اعتقاد برخی کارشناسان، سنخ ترور شهید ربانی و هم چنین داوود داوود فراتر از توان طالبان است و جز از سازمان های قدرتمند برنمی آید. به هر روی، هرقدر حساسیت های سیاسی در کشور بیشتر شود، سناریوهای های شیطانی از این دست نیز بیشتر خواهد شد و تنش های قومی، زبانی و ... با ابزارها و ترفند های گوناگون تشدید و گسترش پیدا خواهد کرد و رسالت حکومت افغانستان و نیروهای متعهد امنیت ملی را سنگین تر می سازد. زیرا، با توجه به اینکه طی سه دهه گذشته نگرش های قومی و زبانی و در کشور از سوی استعمار تقویت شده و هویت یکپارچه ملی تضعیف گردیده و افزون براین، هم اکنون اختلافات سیاسی با جان مایه های فوق در سطح نگران کننده ی وجود دارد و بستر مناسب طراحی فتنه های از این جنس می تواند باشد و بی ثباتی و تبعات ویرانگر آنرا در گسترده ترین سطح، به دولت و ملت افغانستان تحمیل کند. از اینرو، باید بیدار بود که سناریوی بعدی، ترورها و انتحارهای هدفمندی است که ظرفیت حد اکثری ایجاد فتنه داخلی را دارد و طرح ترور عبدالله عبدالله و احمد ضیاءمسعود، تنها نشانه و کد این سنخ از بازی های آینده است که احتمالا به کار بسته خواهد شد.
براین اساس، تا زبان نگشوده نای فتنه را باید برید و مانع از سر کشیدن آن به هر سامان کشور شد. این مهم، هوشیاری سیاسی و رفتار صادقانه و تعهد و مسئولیت پذیری همه گروه های سیاسی کشور را می طلبد تا برای تامین منافع راهبردی کشور که همانا تثبیت امنیت، تقویت هویت ملی، انتخابات شفاف و بسط عدالت سیاسی- اجتماعی و پرهیزاز نگرش های محدود و منافع زود گذر، و نگریستن به افق های وسیع تر است، تا بتوان چشم های فتنه را در حدقه کور کرد و کشتی حادثه دیده کشور را به ساحل نجات رساند.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد