نواز شریف از رهبران پاکستانیی است که در گذشته سیاسی خود، مخرب ترین نقش را در تحولات افغانستان و شعله ور سازی آتش جنگ های داخلی آن داشته است. به لحاظ فکری قرابت بسیار با تحجر و افراطی گری دارد و در زایش و ظهور طالبان شریک راهبردی کشورهای عربی و غربی به حساب می آید. آن کشور از بدو تاسیس تا کنون با رهبرانی از این جنس، همواره اتاق فکرِ بحران آفرینی در کشور ما بوده و تخریب زیرساخت های اقتصادی و نظامی افغانستان و تشدید خط کشی های قومی، افتخاراتی است که آنها و به خصوص نواز شریف، به عنوان "شاه بیت" عملکرد سیاسی خود در هر کوی و برزن، برجسته می سازد.
به هر روی نواز شریف در سخنانی طی ماه های اخیر و در جریان رقابت های انتخاباتی و یا همین چند روز پیش، در دیدار با نماینده ویژه امریکا بیان داشت، ویترین سیاست های آینده حکومت او یود و سیگنال های تداوم سیاست های خصمانه آن کشور در قبال افغانستان را فرستاد.
نوازشریف در آخرین همایش انتخاباتیاش در لاهور گفته بود: "اگر پیروز شود، پاکستان را از ایتلاف بینالمللی ضدترور بیرون میکند". زیرا به گفتۀ وي، طالبان پاکستانی و بحران امنیتی پاکستان، برایند عضویت پاکستان در ایتلاف بینالمللی ضد ترور است. عمران خان دیگر چهره پیروز و همسو با تفکر طالبانی که احتمالاً از شرکای سیاسی دولت آینده به رهبری نواز شریف است، راهبرد مشابهی دارد و می گوید: "در صورتیکه نخست وزير شود، اردو را از مناطق قبایلی فرامیخواند و داستان عضویت پاکستان در ایتلاف بینالمللی ضدتروريزم را برای همیشه خاتمه میدهد." به گفته رئیس جمهور کشورمان، این در حالی است که "نوازشريف خوب مي داند که خطر افراطيت وتروريزم به هر دو کشور(افغانستان وپاکستان) يکسان است"، اما با این وجود، مصر است تا افغانستان ضعیف همراه با تضاد های قومی زبانی را در پهلوی خود داشته باشد.
نخست وزیر احتمالی آینده پاکستان، در گفت و گو با نماینده ویژه دولت واشنگتن ( جیمز دابینز) از اقدامات آینده دولت پاكستان برای ارائه تسهیلات بیشتر برای خروج نیروهای نظامی خارجی در افغانستان به سرپرستی امریكا خبر داده و در ضمن آن تصریح کرده که 'سیاست حملات طیاره های بدون سرنشین در مناطق قبایلی پاكستان، باعث ایجاد مشكلات در مسیر ایفای نقش جدی اسلام آباد برای كمك به پایان موضوع مهم افغانستان و برقراری صلح در این كشور جنگ زده می شود'.
آنچه گفته آمد، تکه های پازل راهبرد پاکستان آینده به رهبری نواز شریف در قبال افغانستان و بازیگری آن کشور در پروژه معما گون "طالبان" است. حال با چیدن هر بخش از سخنان او در جایگاهش، ما را قادر می سازد تا به تصویر واقعی از سیمای سیاست آینده این کشور در قبال افغانستان، دست یازیده شود. اما پرسش هایی که ذهن ما را به خود مشغول داشته این است که چرا باید پاکستان از ائتلاف بین المللی کذایی مبارزه با تروریسم، خارج گردد و چرا حملات طیاره های بی سرنشین امریکا در خاک پاکستان، مانع پایان بحران افغانستان است و یا چرا خروج نیروهای خارجی برای پاکستانی اهمیت دارد که برای دیگران ایجاد مشکلات می کند اما اینک ارائه تسهیلات می کند تا خارجی ها از افغانستان خارج گردند؟
در پاسخ باید گفت؛ با توجه به کارنامه و سخنان کنونی نواز شریف در ارتباط افغانستان، چند اصل مهم سیاست خارجی گذشته، حال و آینده آن کشور روشن می شود. زیرا، سیاست خارجی کشورها به دلیل منافع و نگرش های راهبردی به محیط پیرامونی، ثابت است و کمتر دستخوش تغییر می گردد، لذا می توان اصل اول، سیاست خارجی آن کشور را بی ثبات سازی و نهایتاً تابع سازی افغانستان دانست.
اصل دوم، تعریف افغانستان به عنوان حیات خلوت پاکستان و استفاده ابزاری از جریان های تندرو پاکستانی یا افغانستانی است.
اصل سوم، سیاست تشدید اختلافات قومی و زبانی که برای تحقق دو اصل پیشین حیاتی است و زمینه حداکثری بهره برداری های پاکستان را فراهم می سازد، چیزی که با سفر حامد کرزی به هند و ارائه لیستی از امکانات نظامی مورد نیاز کشور، قوت و شدت بیشتر گرفته و به صورت بی سابقه ای به آن دامن زده می شود.
از این رو، بریدن ازائتلاف اسمی مبارزه با تروریسم و گفتگو با طالبان تندرو، معنایی جز سیاست طالبانی گری و تروریسم گستری ندارد اما اینکه نواز شریف وانمود می کند که فعالیت های طالبان پاکستانی بر ضد آن کشور بازتاب همین حضور در ائتلاف مبارزه با تروریسم است، نوعی فریب آشکار افکار عمومی و تبرئه پاکستان از تولید طالبان و حمایت از افراطی گری است. درحالی که طالبان پاکستانی فعال علیه دولت کشور، محصول بازی کثیف سیاسی غرب و از جنس همان بازی است که پاکستان با پیاده نظام طالبان در افغانستان کرده و اکنون غرب در پاکستان همان می کند که پاکستان تا کنون در افغانستان کرده است.
نکته ای دیگر، ارتباط میان عملیات طیاره های بی سرنشین امریکایی و ممانعت از ایفای نقش جدی پاکستان در صلح افغانستان است!؟ واقعیت این است که صلح مورد نظر همسایه جنوبی ما، صلحی است که کشور را تبدیل به حیات خلوت منافع آن کشور نماید و این هدف با حملات طیاره های امریکایی و اخلال در مطلق العنانی پاکستان محقق نمی گردد و از همین رو، مانع اهداف به اصطلاح صلح آن کشور در افغانستان عنوان می شود.
بنابراین، دولتمردان کشور باید بدانند که آنچه نواز شریف در این دوره از حیات سیاسی خود گفته، کدهای روشن سیاست های آینده دولت وی خواهد بود. زیرا نیک می دانیم که نواز شریف سهم سنگینی در نضج گرفتن نطفه طالبان و فلسفه وجودی آن گروه دارد، لذا از این پس شاهد همسویی بیشتر میان تحرک طالبان و اهداف پاکستان خواهیم بود و سیاست گفتگو با طالبان پاکستانی، چیزی جز تحقق ثبات داخلی پاکستان و تمرکز بر بی ثبات سازی افغانستان نیست. از این رو، "خروج از ائتلاف اسمی مبارزه با تروریسم" ، "تسهیل خروج خارجی ها" از افغانستان، خواستار شدن "توقف عملیات طیاره های بی سرنشین امریکایی" و "گفتگو با طالبان پاکستانی" همه و همه در یک چهارچوب مشخص و در جهت تامین امنیت بیشتر پاکستان و مثل گذشته، تبدیل افغانستان به حیات آن کشور دانست و در این دوره پاکستان تلاش می کند تا با این اقدامات، هر چه سریعتر موانع تحقق امنیت پاکستان و نا امن تر شدن افغانستان برداشته شود.
حال ما نباید لبخند های دیپلماتیک به مقامات پاکستانی را فراموش کنیم و از سوی دیگر نیز اسیر لبخند های آنان نشویم اما درمیدان عمل، انتخاب مسیر دهلی- مسکو و رایزنی و تفاهم با دیگر همسایگان، مهم ترین راه های مهار زیاده خواهی های پاکستان و امریکاست و جز با عقال های این چنین نمی توان مهارشان کرد.
به هر روی نواز شریف در سخنانی طی ماه های اخیر و در جریان رقابت های انتخاباتی و یا همین چند روز پیش، در دیدار با نماینده ویژه امریکا بیان داشت، ویترین سیاست های آینده حکومت او یود و سیگنال های تداوم سیاست های خصمانه آن کشور در قبال افغانستان را فرستاد.
نوازشریف در آخرین همایش انتخاباتیاش در لاهور گفته بود: "اگر پیروز شود، پاکستان را از ایتلاف بینالمللی ضدترور بیرون میکند". زیرا به گفتۀ وي، طالبان پاکستانی و بحران امنیتی پاکستان، برایند عضویت پاکستان در ایتلاف بینالمللی ضد ترور است. عمران خان دیگر چهره پیروز و همسو با تفکر طالبانی که احتمالاً از شرکای سیاسی دولت آینده به رهبری نواز شریف است، راهبرد مشابهی دارد و می گوید: "در صورتیکه نخست وزير شود، اردو را از مناطق قبایلی فرامیخواند و داستان عضویت پاکستان در ایتلاف بینالمللی ضدتروريزم را برای همیشه خاتمه میدهد." به گفته رئیس جمهور کشورمان، این در حالی است که "نوازشريف خوب مي داند که خطر افراطيت وتروريزم به هر دو کشور(افغانستان وپاکستان) يکسان است"، اما با این وجود، مصر است تا افغانستان ضعیف همراه با تضاد های قومی زبانی را در پهلوی خود داشته باشد.
نخست وزیر احتمالی آینده پاکستان، در گفت و گو با نماینده ویژه دولت واشنگتن ( جیمز دابینز) از اقدامات آینده دولت پاكستان برای ارائه تسهیلات بیشتر برای خروج نیروهای نظامی خارجی در افغانستان به سرپرستی امریكا خبر داده و در ضمن آن تصریح کرده که 'سیاست حملات طیاره های بدون سرنشین در مناطق قبایلی پاكستان، باعث ایجاد مشكلات در مسیر ایفای نقش جدی اسلام آباد برای كمك به پایان موضوع مهم افغانستان و برقراری صلح در این كشور جنگ زده می شود'.
آنچه گفته آمد، تکه های پازل راهبرد پاکستان آینده به رهبری نواز شریف در قبال افغانستان و بازیگری آن کشور در پروژه معما گون "طالبان" است. حال با چیدن هر بخش از سخنان او در جایگاهش، ما را قادر می سازد تا به تصویر واقعی از سیمای سیاست آینده این کشور در قبال افغانستان، دست یازیده شود. اما پرسش هایی که ذهن ما را به خود مشغول داشته این است که چرا باید پاکستان از ائتلاف بین المللی کذایی مبارزه با تروریسم، خارج گردد و چرا حملات طیاره های بی سرنشین امریکا در خاک پاکستان، مانع پایان بحران افغانستان است و یا چرا خروج نیروهای خارجی برای پاکستانی اهمیت دارد که برای دیگران ایجاد مشکلات می کند اما اینک ارائه تسهیلات می کند تا خارجی ها از افغانستان خارج گردند؟
در پاسخ باید گفت؛ با توجه به کارنامه و سخنان کنونی نواز شریف در ارتباط افغانستان، چند اصل مهم سیاست خارجی گذشته، حال و آینده آن کشور روشن می شود. زیرا، سیاست خارجی کشورها به دلیل منافع و نگرش های راهبردی به محیط پیرامونی، ثابت است و کمتر دستخوش تغییر می گردد، لذا می توان اصل اول، سیاست خارجی آن کشور را بی ثبات سازی و نهایتاً تابع سازی افغانستان دانست.
اصل دوم، تعریف افغانستان به عنوان حیات خلوت پاکستان و استفاده ابزاری از جریان های تندرو پاکستانی یا افغانستانی است.
اصل سوم، سیاست تشدید اختلافات قومی و زبانی که برای تحقق دو اصل پیشین حیاتی است و زمینه حداکثری بهره برداری های پاکستان را فراهم می سازد، چیزی که با سفر حامد کرزی به هند و ارائه لیستی از امکانات نظامی مورد نیاز کشور، قوت و شدت بیشتر گرفته و به صورت بی سابقه ای به آن دامن زده می شود.
از این رو، بریدن ازائتلاف اسمی مبارزه با تروریسم و گفتگو با طالبان تندرو، معنایی جز سیاست طالبانی گری و تروریسم گستری ندارد اما اینکه نواز شریف وانمود می کند که فعالیت های طالبان پاکستانی بر ضد آن کشور بازتاب همین حضور در ائتلاف مبارزه با تروریسم است، نوعی فریب آشکار افکار عمومی و تبرئه پاکستان از تولید طالبان و حمایت از افراطی گری است. درحالی که طالبان پاکستانی فعال علیه دولت کشور، محصول بازی کثیف سیاسی غرب و از جنس همان بازی است که پاکستان با پیاده نظام طالبان در افغانستان کرده و اکنون غرب در پاکستان همان می کند که پاکستان تا کنون در افغانستان کرده است.
نکته ای دیگر، ارتباط میان عملیات طیاره های بی سرنشین امریکایی و ممانعت از ایفای نقش جدی پاکستان در صلح افغانستان است!؟ واقعیت این است که صلح مورد نظر همسایه جنوبی ما، صلحی است که کشور را تبدیل به حیات خلوت منافع آن کشور نماید و این هدف با حملات طیاره های امریکایی و اخلال در مطلق العنانی پاکستان محقق نمی گردد و از همین رو، مانع اهداف به اصطلاح صلح آن کشور در افغانستان عنوان می شود.
بنابراین، دولتمردان کشور باید بدانند که آنچه نواز شریف در این دوره از حیات سیاسی خود گفته، کدهای روشن سیاست های آینده دولت وی خواهد بود. زیرا نیک می دانیم که نواز شریف سهم سنگینی در نضج گرفتن نطفه طالبان و فلسفه وجودی آن گروه دارد، لذا از این پس شاهد همسویی بیشتر میان تحرک طالبان و اهداف پاکستان خواهیم بود و سیاست گفتگو با طالبان پاکستانی، چیزی جز تحقق ثبات داخلی پاکستان و تمرکز بر بی ثبات سازی افغانستان نیست. از این رو، "خروج از ائتلاف اسمی مبارزه با تروریسم" ، "تسهیل خروج خارجی ها" از افغانستان، خواستار شدن "توقف عملیات طیاره های بی سرنشین امریکایی" و "گفتگو با طالبان پاکستانی" همه و همه در یک چهارچوب مشخص و در جهت تامین امنیت بیشتر پاکستان و مثل گذشته، تبدیل افغانستان به حیات آن کشور دانست و در این دوره پاکستان تلاش می کند تا با این اقدامات، هر چه سریعتر موانع تحقق امنیت پاکستان و نا امن تر شدن افغانستان برداشته شود.
حال ما نباید لبخند های دیپلماتیک به مقامات پاکستانی را فراموش کنیم و از سوی دیگر نیز اسیر لبخند های آنان نشویم اما درمیدان عمل، انتخاب مسیر دهلی- مسکو و رایزنی و تفاهم با دیگر همسایگان، مهم ترین راه های مهار زیاده خواهی های پاکستان و امریکاست و جز با عقال های این چنین نمی توان مهارشان کرد.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد