تاریخ انتشار :شنبه ۷ دلو ۱۳۹۱ ساعت ۲۲:۳۱
کد مطلب : 57303
هر تجربه حسی در شعر قابل بازگو کردن است؟!
اگر شعر را هنر بدانیم مانند سایر هنرها، پای این پرسش همیشگی به میان می آید که رابطه آن با دین و آموزه های آن چگونه است و چگونه باید باشد؟ از قدیم ترها بحثی در میان ارباب هنر و اندیشه متداول بود و است زیر عنوان "هنر برای هنر و یا هنر برای دیگر" که منظور از دیگر در واقع همان دین و آموزه های آن است. 

واکاوی و درون پالی این عنوان به این پرسش منجر می شود که در اساس، هنر هدف است و یا وسیله ای برای اهداف دینی و آئینی؟ به عبارت ساده تر، آیا هنر رهیده و آزاد از هر قید و بندی ولو قیود و باید و نبایدهای دینی آفریده شده است و خدایِ انسان و جهان یک چنین امتیازی برای هنر و هنرمندان قایل شده است و یا نه در دیدگاه دین و باید و نبایدهای آن، هیچ تمایز و تفاوتی میان انسانها اعم از هنرمند و غیر آن ملحوظ نشده و همه در برابر قوانین و مقررات دینی، یکسان هستند؟. 

این پرسش، هنوز هم وجود دارد و با آنکه پاسخ بدان از ناحیه اندیشه وران و دانشمندان اسلامی به روشنی داده شده و آنان به اتفاق آرا، بر این باوراند که دین برای همه آمده و در تطبیق آن، فرقی میان شاعر و غیر آن نیست؛ اما با این حال و با ظهور و بروز نگرشهای اومانیستی غربی در جهان اسلام، این بحث شکل جدید و به اصطلاح مدرنی به خویش گرفته است. 

تعدادی از به اصطلاح روشنفکران گریزان از دین و تکالیف شرعی، چنانچه در باب سیاست، اقتصاد و اخلاق، از مدل تعالیم صاحب نظران غربی بهره برده و دین را از این حوزه ها بیرون کشیده اند، در حیطه هنر و شعر نیز متوسل به ایده های غرب شده و ترجیح می دهند تا هنر و هنرمند، تابع هیچیک از قوانین و مقررات دین و شریعت نباشد. 

از دید این عده از روشنفکران، شاعران و سایر هنرمندان، همان گونه که در هنر و نبوغ شان ممتاز از دیگران هستند، در عدم اطاعت از ظواهر دین و شریعت نیز باید با آنان متفاوت و ممتاز باشند!. با توجه به همین اندیشه وارداتی است که در قاموس این عده، هر هنرمندی، شاعر و غیر آن، آزادی و اختیار تام دارد تا از هر گونه تجارب ذهنی و حسی اش بهره برده و به خلق آثار و آرای شخصی اش همت گمارد. 

در این نگرش، شاعر و هنرمند از هفت دولت آزاد بوده و بدون ملاحظه چوکات و آموزه های دینی و اخلاقی، هر آنچه دل تنگش می خواهد می گوید و کسی هم حق ندارد تا مانع آزادی بیان و بازگوی تجربه های حسی و خلاقانه شاعر و هنرمند قرار گیرد. 

در این گونه نگرش، شاعر و هنرمند مطلق العنان است؛ افسارگسیخته و بی مهابا، بر هر چیزی که دلش بخواهد می تازد؛ هجو می کند؛ دشنام می دهد؛ باورهای دینی و مذهبی هر کسی را به توهین و اسهتزا می گیرد؛ از سکس دفاع و آن را ترویج می کند؛ و مَخلص کلام، چشمها را می بندد و هر آنچه به دهنش می آید، می گوید و می سراید و کسی هم حق ندارد تا مانع واگویی تجربه های حسی و مدرن او در عرصه زبان و بیان شود!.
چنانچه گفته شد در برابر این نگرش، بینشِ وسیله بودن شعر و هنر مطرح است. در این بینش نه تنها شعر و هنرهای دیگر انسانی که تمامی پدیده ها و گزینه های انسانی و بشری اعم از هنر، سیاست، اقتصاد و... همه و همه، وسیله هایی هستند که باید در خدمت دین و رشد همه جانبه اخلاق انسانی قرار گیرند. 

در بینش مذکور، ابداً به خوشامد و بدآمد غرب و فرهنگ اومانیستی آن کوچکترین توجه و اعتنایی نشده و آنچه در درجه بالایی از اهمیت و اعتنا قرار دارد، رای و نظر آفریده گار هستی و صد البته در قالب دین و آموزه های انسان ساز آن است که با توجه به شناخت دقیقی که از انسان و جهان دارد، در هر نسخه و دستورالعملی، صلاح و سعادت دو جهان انسان را مد توجه و نظر قرار داده است. 

صد البته که دین و بر اساس ضرورتِ تربیتِ انسان و جامعه بشری، قیودات و تکالیفی دارد که این قید و بندهای لازم و مقداری حوصله خواه، برای آنانی که در اساس از هر گونه قید و بندی ولو لازم و معقول فراری اند، در طول اعصار و زمانها، گران و سنگین تمام شده و به همین منظور تمام سعی و تلاش خود را کرده اند تا به گونه ای از کمند این قید و بند معقول و انسانی، فرار کنند. 

نگرش "انسان خدایی" غرب و فرار از گزینه های انسانی- اخلاقی، مفر و گریزگاه بسیار مناسبی شد برای آنانی که منتظر یک چنین فرصتی بودند و اما جرئت و شهامت بروز و اظهار باورهای منحط و ضد دینی شان را نداشتند.
فرهنگ غرب با استفاده از نگرش دین گریزی- دین شخصی- و اخلاق ستیزی- نسبیت در اخلاق-، سفره ای را برای تمامی فراریان از دین و اخلاق و در امتداد شرق و غرب و شمال و جنوب جهان، پهن کرد تا هر شاعر و هنرمندِ لاقید و پشت به آسمان و خدا ایستاده ای، با نشخوار ته مانده های افکار پریشان و بیمار روانی هایی بنام فیلسوف، هر چه از دهن های بی مسئولیت و یاوه سرای شان بر می آید، نثار انسانهای وارسته و دین و اخلاق کنند!! و سر آخر هم آن القاها و تلقین های شیطانی و شرم آور را، تجربه ها و احساسهای بکر و معاصر شاعرانه بنامند و سرایندگان آن اراجیف و خذعبلات سکسی را از قلل و ارتفاعات بلند شعر پارسی دانسته و به آنان افتخار کنند!. 

به رغم این نگرش وارداتی و پوشالی، هیچ گونه ملازمه ای میان یک اثرِ هنری خوب و بی دینی و لاقیدی دیده نمی شود؛ بیشترِ شاعران و هنرمندانی که توانسته اند تکانی به دنیای هنر و ادب بدهند و برای اعصار و قرون پی در پی، سکان رهبری شعور و اندیشه و شعر شاعران را به دست بگیرند، همگی از شاعران دین باور و اخلاق گرا بوده اند.
شاعرانی فرزانه و فرهیخته ای چون حافظ، مولانا، بیدل و هر شاعر صاحب نام دیگر، در کدام کته گوری جای می گیرند، دین و اخلاق گرا یا لاقید و همه جا رها؟! 

از این منظر، شعر و هنرهای دیگر از آنجا که وصل به مرکز ارزشها و زیبایی که ذات آفریدگار انسان و جهان است، می باشند، دارای قداست و ارزش ماورایی است که به هیچ عنوان نمی تواند جدای از دین و بیگانه با آن باشد. 

نویسنده: سید فاضل محجوب
مولف : سیدفاضل محجوب
https://avapress.net/vdchxxnm.23nqvdftt2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما