تاریخ انتشار :دوشنبه ۳۰ ثور ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۲۲
کد مطلب : 65809
پرهیز، سانسور نیست؛ تعهد است
یکی از گزینه هایی که در میان هنرمند جماعت از دیر و دور زمانی بدین سوی، متداول و مرسوم است، پرهیز از خودسانسوری و به عبارتی، رهیدگی همه جانبه از هر قید و بند است. همیشه در این وادی هنرمندان و منتقدانی بوده و هستند که عدم خودسانسوری و رهیدگی را به هنرمندان توصیه و تاکید می کنند و در واقع راه رسیدن به قله هنر را منحصر در همین رهیدگی و سانسور نشدن هنرمند می دانند.
این روند چند سالی هم می شود که در میان هنرمندان و به خصوص شاعران کشورهای اسلامی راه یافته و هر ماه و سال نیز در حال پیشرفت و بالندگی است. این روش و به قول طرفداران آن، دست شاعر را تا حتی فراتر از اعتقادات و باورهای دینی- مذهبی او باز می گذارد و به دلیل آنکه شاعر بتواند قوی و ملموس و طبیعی و زنده شعر بگوید، در حیطه شعر سرایی، همه چیز برای او حلال و روا شمرده می شود.
در اینجا شاعر مجاز است حتی از آفریدگار خویش نیز در جهت قوی و بارور شدن شعرش بهره برده و خالق خویش را قربانی هنرش بکند. در این بینش چون هدف هنر است؛ پس از همه چیز برای رشد و فربه شدن آن می توان بهره برد و استفاده کرد.
اینجا مرز میان اخلاق و غیر اخلاق برداشته می شود و شاعران می توانند بدل از اجزا و عناصر رئیسه انسان و سایر موجودات، اعضای سافله و شرمگاههای آنان را نیز مورد کند و کاو و مضمون تراشی های هنرمندانه شان قرار دهند.
در این روش، بر خلاف آداب و نزاکتهای پذیرفته شده در جوامع اسلامی و انسانی، شاعر و شاعره با آرامش خاطر و خیال، زوایای مختلف بدن خویش را با زبان مهیج و تحریک کننده هنر برای یکدیگر و دیگران به تصویر می کشند.
برای شاعر این وادی، هیچ گونه محدودیتی و در هیچ زمینه ای وجود ندارد. او فقط باید شعرش را بالنده و قوی بسازد تا دیگران را به، به به و چهچه وادارد!. اولین شاخصه این نوع هنر، تضاد و تنافی آن با دین، اخلاق و آموزه های انسان ساز ادیان الهی و آسمانی است.
این دسته از هنرمندان و شاعران، دقیقاً در برابر انبیاء و تعالیم انسان ساز آنان، قد آراسته اند. می دانیم که این سیره مستمره بوده و از دیر و دور زمانی تا کنون ادامه داشته است. یک تعداد از کسانیکه در هر عصر و زمانی با انبیاء و تعالیم الهی و انسانی آنان سر ناسازگاری و ستیز داشته اند، همین شاعران و هنرمندان هرزه گوی و هرزه پرور بوده اند.
در صدر اسلام نیز پیامبر بزرگوار اسلام- ص- بیشترین مشکل را با جاهلیت شعری جزیرة العرب داشت؛ شاعرانی که هم و غم شان، شعر و زن و شراب بود و هر چه می سرودند منحصراً در همین محدوده خلاصه می شد. جالب است یکی از دلایلی که مبتذل سرایان قدیم و جدید بدین گونه از شعرسرایی روی آورده اند، مانا و ماندگار شدن اثر آنان است.
این شاعران خیال می کنند که هرزه پویی و هرزه گویی، آن قدرت و توان را دارد که شعر و نام آنان را برای همیشه دورانها، در صفحه دلها و پیشانی محفل و منزلها، ماندگار و جاودان کند. اما سوالی که می شود از این خوش خیالان ساده اندش داشت، این است که چند تن از شاعران غوطه ور در رودخانه اسافل اجزای انسان و حیوان را در تاریخ سراغ دارید که توانسته باشند پا به پای اشعار مبتذل و مستهجن شان، دل و جان انسانهای پاک و ارزشمند را تسخیر کرده باشند و نام آنان طی قرنها و قرنها، همچنان بر تارک آسمان شعر و ادب درخشیده باشد؟!
همه می داند و حتی همین دسته از شاعران هرزه پوی که امروزه اگر نام و نشانی هم در عرصه شعر و شاعری باقی مانده و محلی نیز برای مانایی و درخشندگی ابدی دارد، نام و شعر و شعور شاعرانی است که پیش از آنکه هنرمند و شاعر باشند، مسلمانان وارسته و عارفی بوده اند که هنر و شعر را در خدمت دین، اخلاق و ارزشهای انسانی قرار داده اند نه آنکه ارزشها را زیر پا بگذارند تا به لاقیدی و پوچی برسند.
انصافاً امروزه در جهان شعر و ادب، چند نفر از شاعران قدیم و معاصر را می شناسید که اشعار و آثار بدون سانسور و رهیده شان، روح و جان و ذهن حتی انسانهای معمولی را تسخیر کرده باشد؛ حالانکه در همین لحظه کتابت این سطور، در کشورهای فارسی زبان، شاید کمتر خانه ای باشد که دیوان حافظ، بوستان سعدی، مثنوی معنوی، دیوان بیدل، شاهنامه و... در آن وجود نداشته باشد.
مردم حتی نام شاعران هرزه گوی و هرزه پوی را در خاطر ندارند و نمی خواهند داشته باشند. واقعیت آن است که شعر مبتذل، زمان تولد و مرگش یکی است؛ یعنی به محض پیدایش، مرده است و علت آن نیز بی ارزش بودن و ناسازگاری با طبیعت و فطرت آدمی است.
در پایان خوش دارم تا واقعیتی را به آن دسته از شاعران و طرفداران آنها گوشزد کنم که فکر می کنند شاعران متدین و متعهد، توان سرودن اشعاری را که آنان می سرایند، ندارند. نه این جا بحث نتوانستن نیست؛ بلکه موضوع نخواستن است. انسان متدین و متعهد از آنجا که دین و آموزه های آن برایش اصالت و موضوعیت دارد و هر چه غیر از دین و اخلاق است، باید در خدمت دین قرار بگیرد، اساساً خود و قلمش را برتر و بالاتر از آن می داند تا چشم از زیبا و با ارزش ترین گزینه های الهی و انسانی برداشته و شعر و شعور خدادادی اش را در تعفنگاه ابتذال و آلودگی، حبس کند.

https://avapress.net/vdchw6n-.23nmvdftt2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مطالب مرتبط