براساس خبر رسانه ها در حال حاضر جنگ شدید در ۱۸ منطقه حساس از کشور در جریان است و در همه ی این درگیری ها نیز وضعیت به گونه ای است که غالب و مغلوب و برنده و بازنده نبرد چندان معلوم نیست؛ چرا که منطقه یا مناطقی در شب توسط مخالفان مسلح اشغال می شود و هنوز شب به سحر نرسیده که نیروهای دولتی سر می رسند و با پس گرفتن آن ساحه یا ساحات از دست طالبان، عیش آنان را تباه می کنند.
البته این تباهی عیش تنها مربوط طالبان و نیروهای دولتی درگیر نبرد نمی شود و ساکنان مناطق درگیری و جنگ به مراتب بیشتر و بدتر از دو طرف درگیر، لطمه و ضربه می بینند و هستی و دارایی و سلامتی و حیات شان به یغما می رود و در یک حادثه ناخواسته و تحمیلی، دار و ندار و خانه و کاشانه خویش را از دست می دهند.
عمق فاجعه جاری در کشور زمانی بیشتر برجسته می شود و چهره کریه خویش را نمایان می کند که نبرد با مخالفان مسلح در سطح کشور با جنگ لفظی و تیمی دو مقام عالی رتبه در ارگ ریاست جمهوری گره می خورد و ملت افغانستان شاهد و نظاره گر دو نبرد سنگین لفظی و فیزیکی در درون و بیرون از ارگ ریاست جمهوری می شوند.
جنگ فیزیکی ای که هیچ دلیلی برای توجیه ندارد و دشمن با استفاده از همین خلاء بزرگ و راهبردی توانسته به پیروزی های قابل توجهی دست پیدا کند و از این رهگذر فرزندان رشید بیشتری از ما افغانها را به شهادت برساند و از ما بگیرد.
از دید آگاهان و مردم سران حکومتی نامناسب ترین زمان ممکن را برای دعواهای درون خانگی خود انتخاب کرده اند و این انتخاب زشت و نامناسب، خود بیانگر بی اعتنائی دولتمردان ما در قبال سرنوشت مردم و کشور است و حکایت از آن دارد که سران حکومت وحدت ملی، چنانچه در طول ۲ سال نشان داده اند، کوچکترین دغدغه و نگرانی در قبال سرنوشت کشور و ملت خویش نداشته و به تنها گزینه ای که ابداً نمی اندیشند، سامان یابی و رفاه و آرامش کشور و مردم شان است.
در هر حال و در سایه بی تفاوتی سران حکومتی، جنگهای بی سرانجام و نافرجام در کشور همچنان ادامه دارد و بیشترین سرمایه این دولت و ملت فقیر و نادار صرف هزینه های سرسام آور و بواقع گزاف نبردهای کذایی می شود و در پرتو این جنگهای گنگ و مشکوک و پرسش برانگیز، بیشترین انرژی و توان نیروی جوان و مستعد کشور هدر می رود و با خاک یکسان می شود.
مردم از آغاز و ادامه و نتیجه یک چنین جنگهای دروغین و زرگری گونه به کلی ذله و درمانده شده اند. دستهای پیدا و پنهانی که آتش بیار و هیزم افروز تنور این جنگهای بنیان برانداز شده اند و آشکارا و یا پنهانی آب در آسیاب دشمن این آب و خاک می ریزند و مناطقی را بدون هیچ مقاومتی به دشمن واگذار می کنند، فریاد از نهاد مردم بلند کرده و طاقت و توان آنها را سوزانده است.
با همه ی این نابسامانی ها، یک پرسش هموراه ذهن مردم افغانستان را بخود مصروف داشته و آن اینکه قدرتهای عضو ناتو به سرکردگی ایالات متحده امریکا که به بهانه مبارزه با تروریزم و افراطیت وارد افغانستان شده و از طرفی نیز پیمان دفاع متقابل با دولت این کشور را به امضاء رسانده اند، به چه دلیل و با چه توجیهی وارد جنگ واقعی و نهایی با دشمنان دولت و ملت افغانستان نمی شوند؟!
و آیا این دولتها آمده اند تا شاهد انقراض نسل های متفاوت افغان در سرزمین آبایی و اجدادی خود شان باشند و در یک جنگ ناخواسته و تحمیلی و نابرابر فرامرزی و فرامنطقه ای، شاهد قربانی شدن فرزندان رشید افغان در میادین نبرد با ترور و دهشت و وحشت آفرینی در افغانستان باشند؟!
آگاهان در کشور به این باوراند که جنگ جاری در افغانستان بر رغم آنکه یک جنگ داخلی و محدود و منحصر به افغانها نبوده و ماهیت صد در صد منطقه ای و جهانی دارد؛ اما قدرتهای استعماری غربی و منطقه ای در این جنگ از دور دستی بر آتش دارند و از افغانها به عنوان سپر و کمربند امنیتی برای دولتها و کشورهای خود شان استفاده ابزاری می کنند و سعی دارند تا جنگ در مرزهای همین کشور باقی بماند و زبانه های آن دیگر کشورها را تهدید نکند.
با این رویکرد و تحلیل است که هیولای نفرت انگیز جنگ در این کشور نابسامان، قصد اتراق و ماندگاری دارد و نمای نزدیک صلح و ثبات در این کشور جنگ زده، به مراتب دور از ذهن و تصور می نماید.