با یورش امریکا و متحدین غربی آن به افغانستان و سقوط طالبان و ایجاد حکومت جدید، بیشتر مردم و جامعه جهانی به این باور بودند که افغانستان به صلح نسبی رسیده و به ثبات پایدار نزدیک شده است؛ بناء با حمایت غرب در مسیر درست گام گذاشته و دیگر چالش جدی متوجه جامعه متکثر افغانستان نخواهد بود.
اما با گذشت 18 سال، نه تنها از صلح و آرامش پایدار خبری نیست، بلکه در سالهای اخیر اوضاع خیلی وخیم و بحرانی گردیده؛ چنانکه روزانه دهها نظامی و غیر نظامی در کشور کشته و زخمی میشوند.
خوشبینانهترین فرد نسبت به سیاستهای امریکا در افغانستان امروزه به این اقناع رسیده که امریکا برای تأمین صلح و ثبات دایمی در اینجا گام نگذاشته و هدف این کشور، آوردن ثبات سیاسی و اجتماعی نبوده و نیست؛ بلکه حضور و وجود نیروهای خارجی و در رأس آن امریکا در افغانستان؛ جنگ شیطانی و حضور برای چالشزایی در جامعه و بالاخره آتشافروزی نزاعها برای حضور درازمدت، تأمین منافع سیاسی و اقتصادی و کنترول منطقهای است، نه خدمت خداپسندانه که بسیاریها سادهلوحانه آنرا باور کرده بودند.
البته این سخن بارها به صورت صریح و روشن از جانب مقامات بلندپایه نظامی و غیرنظامی امریکا بیان گردیده که «ما برای امنیت کشورمان، با تروریسم در افغانستان میجنگیم»، در حالی که همین حرف غیرمنطقیشان هم دروغی بیش نیست. امروزه آنچه از قراین هویداست و بیش از پیش بر عامی و سیاستمدار مبرهن است، این است که ادعای مبارزه با تروریسم و مقابله با گروههای جنگجو، بهانهای برای حضور درازمدت امریکا در افغانستان است و خود امریکا در جنگافروزیها و خلق چالشهای موجود اجتماعی، کماکان سکاندار امور بوده و نقش محوری دارد.
نکته مهمتر اینکه امروزه اکثریت اقشار جامعه به این نکته پی بردهاند؛ تا زمانی که نیروهای خارجی و در رأس آن امریکا در افغانستان حضور داشته باشد و در روندهای مختلف ملی، اجتماعی و سیاسی مداخلات پیدا و پنهان نماید، بدون شک صلح پایدار و ثبات سیاسی دایمی به این زودیها در این جامعه جنگزده و خسته از نبرد ما، متصور و امکانپذیر نیست؛ چون پروسه صلح و جنگ هر دو برای تأمین منافع امریکا و حضور استراتژیک غرب مدیریت میشود.
از جانبی هم فرستاده امریکا در منطقه که خود را قهرمان "نبرد تراوا یونان" در پیشبرد معادلات و معاملات منطقهای میداند، با صد حیله و نیرنگ پروسه صلح افغانستان را که از طول و عرض آن مردم عادی که هیچ، حتی بسیاری از افراد به نام درون و بیرون حکومتی خبر نیستند، مدیریت میکند. حالا اینکه خلیلزاد به چه قیمتی گروهی را در جنگ نگه داشته و گروهی را در صلح سهیم میسازد و میدان نبرد جنگ شیطانی و صلح پنهانی را در افغانستان برای خوشخدمتی امریکا گرم نگاه کرده، جامعه و فضای افغانستان را مخدوش، سبوتاژ و نابود میکند، زمان پاسخ خواهد داد! بدون شک مردم عادی افغانستان مثل همیشه قربانی سیاستهای کثیف استعماری و استکباری امریکا بوده و خواهند بود و با چنین وضعیتی، اگر نشود و نتوان کاری در زمینه خروج و پایان اشغال کرد، میبایست برای پایان نامعلوم این جنگ و حضور امریکا، با چالشهای موجود اجتماعی و قتل و قربانی کنار آمده، همه روزه برای منافع امریکا و غرب قربانی شده و منتظر معجزه ممکن و غیرممکن و یا هم فرج ایدهآل باشیم!
نویسنده: غلامرضا سادات
اما با گذشت 18 سال، نه تنها از صلح و آرامش پایدار خبری نیست، بلکه در سالهای اخیر اوضاع خیلی وخیم و بحرانی گردیده؛ چنانکه روزانه دهها نظامی و غیر نظامی در کشور کشته و زخمی میشوند.
خوشبینانهترین فرد نسبت به سیاستهای امریکا در افغانستان امروزه به این اقناع رسیده که امریکا برای تأمین صلح و ثبات دایمی در اینجا گام نگذاشته و هدف این کشور، آوردن ثبات سیاسی و اجتماعی نبوده و نیست؛ بلکه حضور و وجود نیروهای خارجی و در رأس آن امریکا در افغانستان؛ جنگ شیطانی و حضور برای چالشزایی در جامعه و بالاخره آتشافروزی نزاعها برای حضور درازمدت، تأمین منافع سیاسی و اقتصادی و کنترول منطقهای است، نه خدمت خداپسندانه که بسیاریها سادهلوحانه آنرا باور کرده بودند.
البته این سخن بارها به صورت صریح و روشن از جانب مقامات بلندپایه نظامی و غیرنظامی امریکا بیان گردیده که «ما برای امنیت کشورمان، با تروریسم در افغانستان میجنگیم»، در حالی که همین حرف غیرمنطقیشان هم دروغی بیش نیست. امروزه آنچه از قراین هویداست و بیش از پیش بر عامی و سیاستمدار مبرهن است، این است که ادعای مبارزه با تروریسم و مقابله با گروههای جنگجو، بهانهای برای حضور درازمدت امریکا در افغانستان است و خود امریکا در جنگافروزیها و خلق چالشهای موجود اجتماعی، کماکان سکاندار امور بوده و نقش محوری دارد.
نکته مهمتر اینکه امروزه اکثریت اقشار جامعه به این نکته پی بردهاند؛ تا زمانی که نیروهای خارجی و در رأس آن امریکا در افغانستان حضور داشته باشد و در روندهای مختلف ملی، اجتماعی و سیاسی مداخلات پیدا و پنهان نماید، بدون شک صلح پایدار و ثبات سیاسی دایمی به این زودیها در این جامعه جنگزده و خسته از نبرد ما، متصور و امکانپذیر نیست؛ چون پروسه صلح و جنگ هر دو برای تأمین منافع امریکا و حضور استراتژیک غرب مدیریت میشود.
از جانبی هم فرستاده امریکا در منطقه که خود را قهرمان "نبرد تراوا یونان" در پیشبرد معادلات و معاملات منطقهای میداند، با صد حیله و نیرنگ پروسه صلح افغانستان را که از طول و عرض آن مردم عادی که هیچ، حتی بسیاری از افراد به نام درون و بیرون حکومتی خبر نیستند، مدیریت میکند. حالا اینکه خلیلزاد به چه قیمتی گروهی را در جنگ نگه داشته و گروهی را در صلح سهیم میسازد و میدان نبرد جنگ شیطانی و صلح پنهانی را در افغانستان برای خوشخدمتی امریکا گرم نگاه کرده، جامعه و فضای افغانستان را مخدوش، سبوتاژ و نابود میکند، زمان پاسخ خواهد داد! بدون شک مردم عادی افغانستان مثل همیشه قربانی سیاستهای کثیف استعماری و استکباری امریکا بوده و خواهند بود و با چنین وضعیتی، اگر نشود و نتوان کاری در زمینه خروج و پایان اشغال کرد، میبایست برای پایان نامعلوم این جنگ و حضور امریکا، با چالشهای موجود اجتماعی و قتل و قربانی کنار آمده، همه روزه برای منافع امریکا و غرب قربانی شده و منتظر معجزه ممکن و غیرممکن و یا هم فرج ایدهآل باشیم!
نویسنده: غلامرضا سادات