عظمت، ابهت و معنویت بی بدیل و منحصر به فرد سالار شهیدان امام حسین(ع)، موجب شده تا به اصحاب و یاران باوفا و بزرگوار آن حضرت و نقش عمده و اساسی آنها، کمتر توجه و پرداخته شود. در اینکه شخصیت و جایگاه اباعبدالله الحسین(ع) در بارگاه ایزد متعال و نیز در میان امت اسلامی، از اهمیت و اعتبار ویژه و خاصی برخوردار بوده، جای هیچ گونه شک وتردیدی نیست.
اگر یاران و اصحاب اباعبدالله هر کدام را به مثابه ستاره هایی بدانیم که در طول اعصار و قرون، بر شبهای دراز و تاریک بشریت، همچنان نورافشانی می کنند، امام حسین(علیه السلام) را باید خورشیدی بدانیم تابنده و فروزان که علاوه بر نور بخشی بر تمامی زوایای این کره خاکی، یاران وفادار او نیز نور و روشنایی خویش را از آن بزرگوار می گیرند.
امام حسین(ع) در مقایسه با اصحاب و یارانش، حکم شمعی فروزانی را دارد که پروانه های شیدا و دلسوخته، او را در میان گرفته اند. یارانی که به تعبیر شخصِ امام حسین، بهترین است و او(ع) با وفاتر از آنان سراغ ندارد.
اما با تمام اینها و بر رغم ارزش و جایگاهی که یاران سالار شهیدان داشته و دارند، اما جامعه اسلامی هیچگاهی حق آنان را به آنان نداده و به اندازه شان و مقام و جایگاه آنان از آن بزرگواران تجلیل و تکریم نکرده اند.
روح امام حسین(ع) آنقدر بزرگ و منیع بود که اگر هیچیک از اصحاب و یارانش هم او را یاری نمی کردند و هر کسی راهش را گرفته و امام را تنها رها می کردند، باز هم امام یکه و تنها در برابر یزید و یزیدیان در صحرای تفتیده و بی رحم کربلا می ایستاد و مبارزه می کرد. چنانکه خودش بارها به این واقعیت اشاره کرده و توجه داده بود.
اما چیزی که یاران اباعبدالله الحسین را از سایر مردم ممتاز کرده و موجب شده تا آنان در عرض و طول اعصار و قرون، چند سر و گردن از همه بالاتر قرار بگیرند، ماندن و پاییدن آنان در کنار امامی است که همه می دانستند جز شهادت و اسارت در راه خدا(ج) دستآورد دیگری برای آنان ندارد.
این موضوع در عرصه حرف و سخن بسیار سهل و آسان می نماید و هر کسی به خود جرئت می دهد تا لافی بزند و ادعا کند که اگر او هم در سال ۶۱ هجری در حجاز و عراق زندگی می کرد، قطعاً در رکاب اباعبدالله و جزء یاران باوفای آن حضرت می بود.
اما آیا در واقع نیز این چنین است و یار حسین ابن علی شدن به این آسانی ها و راحتی هاست؟ واقعیت آنست که حتی تصور پیوستن به امام حسین(ع) آنهم در اختناق و خفقانی که در عراق و حجاز آن روز حاکم بود و ترس از یزید و دستگاه جائر و ستم پیشه او، تمامی نفسها را در سینه ها، حبس کرده بود، پشت هر مسلمانی را می لرزاند تا چه رسد جریح شدن در برابر قدرت یزید و شوریدن علیه حکومت فاسد و ستم باره او.
اصحاب و یاران امام حسین(ع) این جرئت و جسارت را داشتند که در اوج تنهایی آن امام مظلوم، طلسم ترس و خمودی را بشکنند و با شنای قهرمانانه و حیران کننده بر خلاف جریان آب، در برابر یزید و لشکر ۳۰ هزار نفری او(ل) قرار بگیرند!.
چنانچه می دانیم در زمان امام حسین (علیه السلام)، بسیار بودند ریش درازان و مقدس مآبانی که پیشانی های شان در اثر سجده های طولانی با زانوی شتران دشت حجاز و عراق، نسبت می رساند و در پاره ای از مواقع نیز به امام حسین(ع) درس تقیه و تحمل در برابر دستگاه فاسد یزید را می دادند! حتی بسیاری از آنان نه تنها امام بر حق را یاری نکردند که او و یاران آن بزرگوار را از رفتن به کوفه و مخالفت با یزید، شدیداً بر حذر می داشتند!.
تاسفبارتر آنکه برخی از این مسلمانان سست عنصرِ لاف زن، علاوه بر تنها گذاشتن امام و خانواده و یارانش، بوی درهم و دینار زاده معاویه آنها را چنان گیج و مست کرد که به ناگاه خود را در صف لشکریان یزید و در مقابل اهل بیت رسول خدا(ع)، و در آستانه سقوط در جهنم، احساس کردند.
لذا و با توجه به حقایقی که گفته آمد یادآوری چند نکته به عزداران سالار شهیدان و اهل بیت رسول خدا(ص)، لازم و بایسته می نماید: ۱- لازم است در سوگواری ها برای امام حسین و اهل بیت آن بزرگوار، به یاران بی نظیر و با وفای آن یگانه دوران نیز باید توجه شود.
۲- مبلغان و سخنرانان در تکایا و مساجد، سعی کنند تا در کنار و در سایه توضیح و تشریح امام و اهل بیت آن بزرگوار، بخشهایی از سخنان خویش را نیز به صحبت در باره شخصیت و بازگویی فضایل یاران اباعبدالله(ع) اختصاص دهند تا امت اسلام بداند که یاران آن بزرگوار نیز رنگ و بویی از امام حماسه و آزادگی را به گونه غبطه بر انگیزی با خود به همراه داشته و دارند.
۳- صد البته که محوریت و مرکزیت سوگواری و عذاداری در محرم و عاشورا با امام حسین و اهل بیت آن بزرگوار است؛ اما سعی شود تا با پرداختن به خورشید، از نورافشانی ستاره های درخشان و وفاداری که با خون رگهای خویش از حریم اهل بیت رسول خدا(ص) تا پای جان و اسارت اهل و عیال خویش، جانانه و عاشقانه پاسداری کردند، غفلت و سهل انگاری نشود که قطعاً یک چنین روشی، مرضی خداوند متعال، رسول معظم اسلام و شخصِ امام حسین(ع) خواهد بود.
اگر یاران و اصحاب اباعبدالله هر کدام را به مثابه ستاره هایی بدانیم که در طول اعصار و قرون، بر شبهای دراز و تاریک بشریت، همچنان نورافشانی می کنند، امام حسین(علیه السلام) را باید خورشیدی بدانیم تابنده و فروزان که علاوه بر نور بخشی بر تمامی زوایای این کره خاکی، یاران وفادار او نیز نور و روشنایی خویش را از آن بزرگوار می گیرند.
امام حسین(ع) در مقایسه با اصحاب و یارانش، حکم شمعی فروزانی را دارد که پروانه های شیدا و دلسوخته، او را در میان گرفته اند. یارانی که به تعبیر شخصِ امام حسین، بهترین است و او(ع) با وفاتر از آنان سراغ ندارد.
اما با تمام اینها و بر رغم ارزش و جایگاهی که یاران سالار شهیدان داشته و دارند، اما جامعه اسلامی هیچگاهی حق آنان را به آنان نداده و به اندازه شان و مقام و جایگاه آنان از آن بزرگواران تجلیل و تکریم نکرده اند.
روح امام حسین(ع) آنقدر بزرگ و منیع بود که اگر هیچیک از اصحاب و یارانش هم او را یاری نمی کردند و هر کسی راهش را گرفته و امام را تنها رها می کردند، باز هم امام یکه و تنها در برابر یزید و یزیدیان در صحرای تفتیده و بی رحم کربلا می ایستاد و مبارزه می کرد. چنانکه خودش بارها به این واقعیت اشاره کرده و توجه داده بود.
اما چیزی که یاران اباعبدالله الحسین را از سایر مردم ممتاز کرده و موجب شده تا آنان در عرض و طول اعصار و قرون، چند سر و گردن از همه بالاتر قرار بگیرند، ماندن و پاییدن آنان در کنار امامی است که همه می دانستند جز شهادت و اسارت در راه خدا(ج) دستآورد دیگری برای آنان ندارد.
این موضوع در عرصه حرف و سخن بسیار سهل و آسان می نماید و هر کسی به خود جرئت می دهد تا لافی بزند و ادعا کند که اگر او هم در سال ۶۱ هجری در حجاز و عراق زندگی می کرد، قطعاً در رکاب اباعبدالله و جزء یاران باوفای آن حضرت می بود.
اما آیا در واقع نیز این چنین است و یار حسین ابن علی شدن به این آسانی ها و راحتی هاست؟ واقعیت آنست که حتی تصور پیوستن به امام حسین(ع) آنهم در اختناق و خفقانی که در عراق و حجاز آن روز حاکم بود و ترس از یزید و دستگاه جائر و ستم پیشه او، تمامی نفسها را در سینه ها، حبس کرده بود، پشت هر مسلمانی را می لرزاند تا چه رسد جریح شدن در برابر قدرت یزید و شوریدن علیه حکومت فاسد و ستم باره او.
اصحاب و یاران امام حسین(ع) این جرئت و جسارت را داشتند که در اوج تنهایی آن امام مظلوم، طلسم ترس و خمودی را بشکنند و با شنای قهرمانانه و حیران کننده بر خلاف جریان آب، در برابر یزید و لشکر ۳۰ هزار نفری او(ل) قرار بگیرند!.
چنانچه می دانیم در زمان امام حسین (علیه السلام)، بسیار بودند ریش درازان و مقدس مآبانی که پیشانی های شان در اثر سجده های طولانی با زانوی شتران دشت حجاز و عراق، نسبت می رساند و در پاره ای از مواقع نیز به امام حسین(ع) درس تقیه و تحمل در برابر دستگاه فاسد یزید را می دادند! حتی بسیاری از آنان نه تنها امام بر حق را یاری نکردند که او و یاران آن بزرگوار را از رفتن به کوفه و مخالفت با یزید، شدیداً بر حذر می داشتند!.
تاسفبارتر آنکه برخی از این مسلمانان سست عنصرِ لاف زن، علاوه بر تنها گذاشتن امام و خانواده و یارانش، بوی درهم و دینار زاده معاویه آنها را چنان گیج و مست کرد که به ناگاه خود را در صف لشکریان یزید و در مقابل اهل بیت رسول خدا(ع)، و در آستانه سقوط در جهنم، احساس کردند.
لذا و با توجه به حقایقی که گفته آمد یادآوری چند نکته به عزداران سالار شهیدان و اهل بیت رسول خدا(ص)، لازم و بایسته می نماید: ۱- لازم است در سوگواری ها برای امام حسین و اهل بیت آن بزرگوار، به یاران بی نظیر و با وفای آن یگانه دوران نیز باید توجه شود.
۲- مبلغان و سخنرانان در تکایا و مساجد، سعی کنند تا در کنار و در سایه توضیح و تشریح امام و اهل بیت آن بزرگوار، بخشهایی از سخنان خویش را نیز به صحبت در باره شخصیت و بازگویی فضایل یاران اباعبدالله(ع) اختصاص دهند تا امت اسلام بداند که یاران آن بزرگوار نیز رنگ و بویی از امام حماسه و آزادگی را به گونه غبطه بر انگیزی با خود به همراه داشته و دارند.
۳- صد البته که محوریت و مرکزیت سوگواری و عذاداری در محرم و عاشورا با امام حسین و اهل بیت آن بزرگوار است؛ اما سعی شود تا با پرداختن به خورشید، از نورافشانی ستاره های درخشان و وفاداری که با خون رگهای خویش از حریم اهل بیت رسول خدا(ص) تا پای جان و اسارت اهل و عیال خویش، جانانه و عاشقانه پاسداری کردند، غفلت و سهل انگاری نشود که قطعاً یک چنین روشی، مرضی خداوند متعال، رسول معظم اسلام و شخصِ امام حسین(ع) خواهد بود.
مولف : سیدفاضل محجوب