تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۷ عقرب ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۱۶
کد مطلب : 32580

اوصاف زمامداران در نگاه امام علي (ع)

( نگاهی به نامة امام علي (ع) به مالك اشتر نخعی)
اوصاف زمامداران در نگاه امام علي (ع)
امام تأكيد مي كند كه محبت و رحمت و لطف نسبت به رعيت بايد از صميم قلب باشد و هدف از اين امر نبايد رسيدن به منافع و يا استثمار مردم باشد.
نامه امام علی (ع) به مالک اشتر نخعی پنجاه و سومين نامه از هفتاد و نه نامه در نهج البلاغه است که در سال 38 هجري قمري زماني كه مالک را به سِمَت والی مصر منصوب نمود، نوشته شده است. این نامه در واقع مانیفست سیاسی – اخلاقی امام علی (ع) محسوب می‌شود و مضامین آن که عمدتاٌ سیاسی – اجتماعی است چنان حکیمانه و ژرف‌اندیشانه و عمیق و دقیق بیان شده که واقعاً انسان را متحیر می‌کند. درس‌ها و تذکراتی که حضرت امیر (ع) در این نامه به مالک می‌دهد تنها برای آن زمان و شخص مالک نیست که برای همه‌ی زمانها و مکان‌ها کارساز و درس‌آموز است.
از آنجائي كه پرداختن به همه‌ی محورها و فرازهای این نامه نیازمند تحقیقی جامع و مفصل می‌باشد که از عهده‌ی این نوشته خارج است، فقط به دو محور و فراز كلي و اساسي در اين نامه مي پردازيم. اين فرازها عبارتند از:
الف) رابطة رهبر و زمامدار اسلامي با مردم
ب) اوصاف مديران و كارگزاران جامعه
الف- رابطة رهبر و زمامدار اسلامي با مردم
در يك جامعه، اقشار گوناگوني از مردم زندگي مي كنند. زمامدار جامعه بايد با هر قشر و گروهي از مردم رفتار و تعاملي مخصوص داشته باشد. در نامه امام علي (ع) به مالك اشتر به اين مطلب توجه شده است. در اين نامه نحوة تعامل زمامدار جامعه با خواص و نزديكان، رعيت و تودة مردم، طبقات محروم و مستضعف، كارگزاران دولت، نظاميان و ... بيان شده است.
1- رحمت، محبت و لطف به رعيت
«مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان درنده اي باشي كه خوردن آنان را غنيمت داني؛ زيرا مردم دو دسته اند: دسته اي برادر ديني تو و دستة ديگر همانند تو در آفرينش مي باشند.»
نكتة قابل توجه در اين عبارت اين است كه امام تأكيد مي كند كه محبت و رحمت و لطف نسبت به رعيت بايد از صميم قلب باشد و هدف از اين امر نبايد رسيدن به منافع و يا استثمار مردم باشد.
نكتة ديگر اينكه زمامدار اسلامي در لطف و محبت به رعيت نبايد تفاوت و تبعيضي بين شهروندان قائل شود. چون مردم يا از لحاظ ديني با او همسان هستند (أخ لك في الدين) يا از لحاظ اينكه انسان هستند با او همسان هستند (نظير لك في الخلق). بنابراين بايد به همه به يك اندازه لطف و رحمت و محبت داشته باشد.
2- عفو و گذشت نسبت به رعيت
«اگر گناهي از آنان (مردم) سر مي زند يا علت هائي بر آنان عارض مي شود، يا خواسته و ناخواسته، اشتباهي مرتكب مي گردند، آنان را ببخشاي و بر آنان آسان گير، آنگونه كه دوست داري خدا تورا ببخشايد و بر تو آسان گيرد.»
زمامدار اسلامي بايد از خطاهاي مردم چشم پوشي نمايد اما اين بخشش و گذشت بايد در مواردي باشد كه در اختيار زمامدار است و البته در موضوعاتي كه مربوط به حق الناس است مانند قتل نفس كه رضايت اولياي مقتول شرط است، زمامدار حق گذشت و عفو ندارد.
3- عدم تبعيض ميان خويشاوندان و عموم مردم
«همانا زمامداران را خواص و نزديكاني است كه خودخواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند. مادة پيوند دهندة آنان را با خودت قطع كن، و به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن، و به گونه اي با آنان رفتار كن كه قراردادي به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند...»
4 - برآوردن احتياجات مردم در اسرع وقت
«بخشي از كارها به گونه ايست كه خود بايد انجام دهي مانند ... برآوردن نياز مردم در همان روزي كه به تو عرضه مي دارند... كار هر روز را در همان روز انجام ده، زيرا هر روزي، كاري مخصوص به خود دارد.»
5- عدم يكسان نگري بين انسانهاي نيكوكار و بدكار
«هرگز نيكوكار و بدكار در نظرت يكسان نباشند، زيرا نيكوكاران در نيكوكاري بي رغبت، و بدكاران در بدكاري تشويق مي شوند، پس هركدام از آنان را بر اساس كردارشان پاداش ده.»
6- ايجاد حسن ظن به رعيت
«بدان اي مالك! هيچ وسيله اي براي جلب اعتماد والي به رعيت بهتر از نيكوكاري به مردم، و تخفيف ماليات و عدم اجبار مردم به كاري كه دوست ندارند، نمي باشد؛ پس در اين راه آنقدر بكوش تا به وفاداري رعيت خوشبين شوي، كه اين خوشبيني، رنج طولاني مشكلات را از تو بر مي دارد. پس به آنان كه بيشتر احسان كردي بيشتر خوشبين باش و به آنان كه بدرفتاري كردي بدگمان تر باش.»
7- عدم تصديق سريع سخن چين
«در تصديق سخن چين شتاب مكن، زيرا سخن چين گرچه در لباس اندرز دهنده ظاهر مي شود، اما خيانتكار است.»
8- رازداري و پوشاندن عيوب رعيت:
«از رعيت، آنان را كه به دنبال عيوب ديگران بيشتر جست و جو مي كنند، از خود دور كن، و دشمن بدار، زيرا مردم عيوبي دارند كه رهبر امت در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است. پس مبادا آنچه بر تو پنهان است آشكار گرداني، و آنچه كه هويداست بپوشاني، كه داوري در آنچه از تو پنهان است با خداي جهان مي باشد، پس چندان كه مي تواني زشتي ها را بپوشان، تا آن را كه دوست داري بر رعيت پوشيده ماند خدا بر تو بپوشاند.»

ب- اوصاف مديران و كارگزاران جامعه

اوصاف مثبت
1- تقوي
أمَرَهُ بِتَقوي الله
اولين صفت يك مدير و كارگزار شايسته اين است كه داراي تقوي و خداترسي باشد لذا اولين دستور امام علي به مالك تقوا و خودسازي است. علاوه بر آن در سراسر نامه حدود پانزده بار، مالك را به تقوي يا مختصات آن دستور مي دهد.
2- ورع و پارسايي
«وألصِق بأهلِ الوَرَع»
مرحله ورع يك درجه بر مقام تقوي برتري دارد. متقي كسي است كه واجبات را به جاي مي آورد و از محرمات قطعي دوري مي گزيند حال آنكه اهل ورع علاوه بر محرمات قطعي از مشتبهات و مشكوكات نيز پرهيز مي كنند و امام (ع) مالك را براي تصدي پستهاي كليدي و حساس موظف به بهره برداري از اين گونه افراد مي نمايد.
3- صداقت و راستي
صداقت و درستي در انسان از مهمترين عوامل موفقيت در كار و حافظ آبرو و برآورنده ي وجاهت اجتماعي است. لذا امام دستور پيوستن به اهل صدق مي دهد: « وألصِق بأهلِ الوَرَع و الصّدق»
4- پاك دامني و پاك دستي
«وَ أنقاهُم جيباً: ... ودامن او پاك تر باشد...»
كارگزار نظام مخصوصاً در پستهاي كليدي بايد دست و دل و دامني پاك داشته باشد و از مقام و مسئوليت خود سوء استفاده نكند. زيرا كارگزار و مسئول يك نظام كه خود، پاسدار مال و ناموس مردم است بايد پاك چشم و پاك دست باشد.
5- سعة صدر
«وَ أفضلهم حِلماً، ممّن يُبطيءُ عن الغَضَب: ... شكيبايي او برتر باشد، از كساني كه دير به خشم مي آيد.»
مسئول عالي رتبة نظام بايد فردي بردبار و آرام باشد. چرا كه اگر او نتواند بر اعصابش مسلط شود و زود خشمگين شود مطمئناً در كارهايش ناموفق خواهد بود.
6- اصالت خانوادگي
«ثُمَّ الصِق بِذَوي الاحساب: ... با خانواده هاي ريشه دار بپيوند»
اصولاً چنانچه كارگزاران (بويژه در مسئوليت هاي بالا) از خانواده هاي اصيل و ريشه دار باشند به لحاظ اهميتي كه به آبرو و حيثيت خانوادگيشان مي دهند، سعي مي كنند از ارتكاب تخلفاتي كه موجب بي آبرويي آنان مي شود خودداري نمايند.
7- حسن سابقه
ثُمَّ الصق بِذَوي ...... السّوابِقِ الحَسَنة
حسن پيشينه در كارگزار مخصوصاً در پستهاي كليدي، از مسائل بسيار مهم و ضروري است. و بايد به سوابق او عميقاً نظر انداخت. آنچه كه امروزه نيز در نظام هاي مختلف جهاني يكي از شرايط استخدام به شمار مي رود.
8- شجاعت و دليري
ثُمَّ الصق بِذَوي ...... الشجاعة
شجاعت يكي از عوامل مهم در موفقيت انسانها و رسيدن به اهداف است همچنانكه ترس يكي از موجبات عقب افتادگي و بي توفيقي است.
اوصاف منفي
1- داشتن مسئوليت در نظام طاغوت
«ان شر وزرائك من كان للاشرار قبلك وزيراً»
2- مستي و غرور
«ممن لا تبطره الكرامة، فيجتريء بها عليك»
3- نا آگاهي نسبت به شخصيت خود
«ولايجهل مبلغ قدر نفسه في الامور»
4- چاپلوسي
«ثم رضهم علي الأيطروك »
5- غفلت زدگي و بي توجهي
« ولاتقصر به الغفلة عن ايراد مكاتبات عمالك»
6- ضعف و نا تواني
«ولا يضعف عقداً اعتقده لك»
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل
https://avapress.net/vdchvmnx.23ni6dftt2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما