نشست «نقش نخبگان در بازسازی و نوسازی افغانستان و اولویتهای پیش رو» جمعه (۱۰ سرطان/تیر) با حضور دهها تن از شخصیتهای برجسته فرهنگی، اجتماعی، رسانهای، اقتصادی و سیاسی افغانستانی مقیم مشهد مقدس در حسینیه شهید مصباح (ره) برگزار گردید. حجتالاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری، رئیس عمومی مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان و خبرگزاری صدای افغان (آوا) در این نشست به ایراد سخنانی مهم پرداخت که مشروح سخنان ایشان را در این گزارش از نظر خواهید گذراند.
خبرگزاری صدای افغان (آوا) -مشهد مقدس: نشست «نقش نخبگان در بازسازی و نوسازی افغانستان و اولویتهای پیش رو» جمعه (۱۰ سرطان/تیر) از سوی مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان، دفتر مشهد مقدس با حضور دهها تن از شخصیتهای برجسته فرهنگی، اجتماعی، رسانهای، اقتصادی و سیاسی افغانستانی مقیم این شهر در حسینیه شهید مصباح (ره) برگزار گردید.
حجتالاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری، رئیس عمومی مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان و خبرگزاری صدای افغان (آوا) به ایراد سخنانی مهم در این نشست پرداخت که متن کامل سخنان ایشان را در این گزارش از نظر خواهید گذارند:
متن کامل سخنان حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری، در نشست «نقش نخبگان در بازسازی و نوسازی افغانستان و اولویتهای پیش رو» به شرح ذیل است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و به نستعین!
«وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ»
ابتدا عید سعید قربان به همه شما حاضرین و مهمانان بزرگوار تبریک و تهنیت باشد و سپس به همهی شما عزیزان خوشامد میگوییم و از اینکه به دعوت ما لبیک گفتید و تشریف آوردید تشکر میکنیم.
موضوع صحبت «نقش نخبگان در بازسازی و نوسازی افغانستان و اولویتهای پیش رو» است.
اما در ابتدای سخنان خود باید به بحث قرآنسوزی اشاره کنم که در این روزها جنجال بسیار زیادی به وجود آورده است. متاسفانه در این ایام یک تیمی از سویدنیها با اجازهی دولت سویدن اقدام به آتشزدن قرآن کریم کردند. خب این نشان میدهد که بقیهی توطئههای غرب نسبت به کشورهای اسلامی نقش بر آب شده و اگرچه توطئههای پشت سر هم کردند و سعی نمودند از راههای مختلف به جوامع اسلامی ضرباتی بزنند که خب در بعضی عرصهها ضرباتی هم زدند، ولی در نهایت زانو زدند و شکست خوردند و سعی کردند که با این کارِ خودشان از یک طرف عقدهی خودشان را باز کنند و از طرف دیگر جهان اسلام را به تمسخر بگیرند و از نظر درونی مشکل ناراحتی و روانی و ضعف ایجاد بکنند اما کور خواندهاند، طبعا هر مقداری که دشمنان ما به چنین حرکتهایی متوسل میشوند، تنفر و انزجار مسلمین نسبت به دشمن و انسجام و وحدتشان بیشتر میشود و آگاهی بیشتری به توطئههای دشمن پیدا میکنند و ان شاءالله این روند به اقتدار بیش از پیش جهان اسلام و مسلمین منتهی خواهد شد.
اما حول موضوع نشست، طبیعی است که قدرت پیشران یک جامعه نخبگان آن جامعه هستند؛ منتهی نخبگان -چه نخبگان حقیقی و یا نخبگان حقوقی- در صورتی میتوانند در بازسازی و نوسازی یک کشور به خصوص افغانستان نقش داشته باشند که هم تعهد و تخصص داشته باشند، هم به وظایفی که مطابق رشتهی تحصیلیشان است گمارده شوند و هم وظایف خودشان را به درستی انجام بدهند.
اگر نخبگان ما طی دهههای گذشته نتوانستند کاری بکنند و یا در مسیر ساختن نوسازی و بازسازی افغانستان در عرصههای مختلف تاثیرگذار نبودهاند، به این دلیل بوده که یا به وظایف خود عمل نکردهاند، یا به وظایف خود به درستی عمل نکردهاند و یا مسئولیتهایشان مسئولیتهای عوضی بوده است، یعنی کسی که در رشتهی فرهنگی تخصص داشت به وظیفهی نظامی گمارده شده بود و کسی که شغل و حرفهی او اقتصادی بود، در وظایف و مسئولیتهای فرهنگی فعالیت میکرد؛ یعنی مسئولیتهای اشتباهی که بر اساس رشتهی تحصیلی نخبگان نبود.
متاسفانه هر چه مشکل در طول بخصوص این چهار دهه در افغانستان داشتهایم از ناحیهی نخبگان بوده است. مردم افغانستان دنبالهرو نخبگان بخصوص نخبگان حوزوی بودهاند. هرچند نخبگان دانشگاهی هم تاثیرات خود را در عرصهی جهاد و مبارزات مردم افغانستان داشتند، اما متاسفانه نخبگان حوزوی در عرصهی افغانستان از پیامدهای عملی و کاری خوبی برخوردار نیستند و در مجموع نخبگان در افغانستان از کارنامهی مناسبی برخوردار نبودهاند و در حال حاضر هم نیستند.
بنابراین اگر نخبگان میخواهند در افغانستان تاثیرگذار باشند و جامعهی افغانستان را مانند سایر جوامع بسازند و با رشد و ارتقا و اقتدار مواجه کنند، در مرحلهی اول باید تعهد دینی داشته باشند و سپس تخصص داشته باشند و آنگاه به وظایف خود عمل کنند و به درستی هم عمل بکنند. در این صورت قطعا نخبگان میتوانند در افغانستان تاثیرگذار باشند. البته ما نخبگان متخصص و متعهد زیادی هم داشتهایم که نسبت به سرنوشت جامعه بیخیال بودهاند و سعی داشتند در رابطه با وضعیت کشور هیچ دخالتی نکنند و در کل احساس مسئولیتی نمیکردند.
شرایط فعلی افغانستان شرایط بسیار مناسب و فراهمی برای ورود نخبگان در عرصهی عمل و فعالیت است. امروز در کشور متاسفانه جای نخبگان خیلی خالی است؛ آنهایی که در داخل افغانستان هستند به صورت جدی دستاندرکار امور نیستند. حالا منظورمان هم حتما داشتن وظیفه در سمتها و بخشهای دولتی و حکومتی نیست، خارج از ساحهی حکومت هم میشود برای جامعه کارهای زیادی انجام داد. نخبگانی هم که در خارج به صورت مزدحم و فشرده حضور دارند و هیچ کاری هم نمیکنند کاملا ول معطل هستند و دست روی دست گذاشتهاند. حتی برخی از آنها به گفتهی یکی از دوستان که مطرح کرد، نگاهی به کشورهای خارجی دارند که کی امریکا و فرانسه و انگلیس فلان سیاست را اتخاذ میکنند و یا کی جمهوری اسلامی ایران سیاستش تغییر میکند و علیه امارت یک کارهایی میکند تا این نخبگان خارجنشین با حمایت کشورهای خارجی وارد عرصه شوند و پروژه و مسئولیت بگیرند و جنگ و جنجال و ناراحتی را در عرصهی افغانستان بیافرینند.
این فکر و اندیشه و اتخاذ این روند و روال از جانب نخبگان ما کاملا اشتباه و غلط است. ما در طول بیست سال نگاه و کمک و کارکرد خارجیها را در رابطه با افغانستان دیدیم! آنها چکار کردند؟ آیا سنگی روی سنگ و یا خشتی روی خشتی گذاشتند؟ و آیا خدمت دیگری به جامعهی افغانستان کردند؟ نخیر! از ابتدای حضور غربیها و نوچههای غربیها و تکنوکراتهایی که از غرب آمدند تا وقتی که افغانستان را ترک کردند و رفتند، جز خرابی، جز تخریب، جز تضعیف، جز ناامنی و جز ایجاد فشارهای مضاعف در لایههای مختلف اجتماعی مردم کار دیگری نکردند.
شما بازتاب حضور غربیها را فعلا در جامعهی افغانستان میتوانید ببینید. بعضی از دوستان در داخل هستند و کسانی هم که داخل نیستند از طریق رسانهها متوجه میشوند که وسعت خرابیهایی که غربیها و وابستگان افغانیِ آنها در افغانستان بوجود آوردند تا چه اندازه وسیع است. ما خرابیهایی را که غربیها در افغانستان بوجود آوردند بخصوص در عرصهی خانواده و بویژه در عرصهی زن، تا دهها سال دیگر هم نمیتوانیم جبران بکنیم. اینجا است که حضور نخبگان در جامعه برای کار در عرصههای مختلف خیلی ضروری است و نقش آنها بسیار سازنده خواهد بود.
منتها اولویتهایی که در فراروی ما بسیار مهم است و از آب خوردن هم ضروریتر به نظر میرسد دو اولویت است: اولویت اول و مهم اولویت فرهنگی است. این یعنی جامعهی افغانستان نیاز به کار فرهنگی دارد. همانطور که ما در گذشته گفته بودیم که افغانستان نیاز به کار فرهنگی دارد و اکثر مشکلات و معضلاتی که در جامعهی افغانستان است ناشی از ضعف فرهنگی و آگاهیهای عمومی مردم است، حالا هم بر این اعتقاد هستیم که اکثر مشکلات و معضلات جامعهی افغانستان ناشی از ضعف فرهنگ است.
بنابراین ما زمانی میتوانیم یک افغانستان قوی، قدرتمند، شکوفا و پویا داشته باشیم که فرهنگ عمومی و دینی مردم ما بالا برود. لذا نخبگان بایستی در این رابطه حضور پیدا نموده و نقش ایفا بکنند. چون اگر فرهگ قوی شود تبعیض رخت برمیبندد، چرا که وجود تبعیض ناشی از ناآگاهیهای مردم است. وجود برخی از تعصبات از روی ناآگاهی است. تعصب قومی، زبانی، تعصب منطقهای و تعصب نژادی و سایر تعصبات و همچنان بیعدالتیها و ضد عدالتها ناشی از ضعف فرهنگ و ضعف آگاهیها است.
امروز یک عده بحث قومیت را مطرح میکنند در حالی که ممکن است مثلاً روحانی و آیتالله و دکتر باشند. آیا شما فکر میکنید که این افراد شعور و فهم دینی و سیاسی بالایی دارند؟ نخیر! کسیکه روی مبحث قومیت تکیه میکند و در راستای ترویج روحیهی قومی در افغانستان کار میکند، او از نافهمترین آدمها است ولو اینکه عمامهی دهکیلویی به سر خود بسته باشد و ولو اینکه دکتر و پروفیسور باشد. چنین افرادی نافهماند. جنگهای داخلی که توسط رهبران و پروفیسورها در افغانستان بوجود آمد، آیا از روی فهم و آگاهی آنان بود؟ نخیر! این کارها از روی ناآگاهیشان بود. اگر آنان میدانستند و مردم فهیم و آگاه میبودند، اولاً بعنوان رهبری این کارها را نمیکردند و ثانیا مردم قطعا به دنبال چنین آدمهای جنگافروز و متعصبی که بر اساس تعصبات حزبی و قومی و سمتی و نژادی و زبانی اصطکاک ایجاد میکردند، نمیرفتند.
از آنجا که فهم و فرهنگ عمومی و دینی مردم پایین و ضعیف است بنابراین چنین مشکلات و معضلاتی بوجود میآید. اگر فرهنگ اسلامی در جامعهی ما تقویت شود گناه رخت برمیبندد. بسیاری از معضلاتی که امروز ما درگیر آن هستیم پیامد گناهان و معصیتهایی است که در خفا و آشکار انجام میدهیم. وقتی فهم و فرهنگ دینی بالا برود قطعا گناه رخت برمیبندد. اگر بسیاری از دسیسههای دشمن در افغانستان به مرحلهی اجرا میرسد و محقق میشود بخاطر ضعف ناآگاهی ملی و مردمی است. اگر مردم بفهمند که آمریکا و انگلیس و فرانسه و سایر کشورهای غربی به هیچ وجه دوست ما نخواهند شد و اگر بر فرض قرار است با آنان تعامل داشته باشیم تعاملی شرافتمندانه و بر اساس دستورات اسلام داشته باشیم، آنگاه میتوانیم در برابر دسایس دشمن با جدیت عمل بکنیم.
اگر فرهنگ اسلامی قوی شود معروفها اقامه میشود، اگر فرهنگ اسلامی تقویت شود روند سیاسی رشد پیدا نموده و روند اقتصادی ارتقا پیدا میکند و ما در عرصهی فرهنگ و اجتماع پیشرفت خواهیم داشت و در عرصهی امنیت و نظام هم مقتدر خواهیم شد؛ هیچ نیازی هم به سایر اولویتها نیست و کافی است که تنها فرهنگ مردم در ابعاد مختلف زندگی ارتقا پیدا بکند.
اینجاست برادران که ما موظفیم در رابطه با تقویت فرهنگ و کار فرهنگی در عرصههای مختلف، بخصوص فرهنگ دینی و اسلامی و بالا بردن معارف دینی در سطح جامعهی افغانستان کار بکنیم. حالا فرقی هم نمیکند که سیاسی، نظامی و یا اقتصادی باشیم. شخصیتهای نخبهی ما هر شغل و حرفهای که داشته باشند باز باید نگاهشان را به عرصهی فرهنگ و اولویت فرهنگی متمرکز بکنند و از تشکلهایی که در عرصهی فرهنگی کار میکنند مانند مرکز تبیان حمایت بکنند. مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان ۳۲ سال است که در عرصهی فرهنگ کار میکند و با توجه به امکانات خودش کار خیلی زیادی هم انجام داده و برای انجام این کار بها هم داده است؛ ما دهها نفر شهید و دهها نفر مجروح دادیم چون کار، کار مهمی است.
بنابراین تمام نخبگان دست در دست هم بدهند. آنهایی که توان ورود در عرصهی کار فرهنگی دارند، بستر مرکز تبیان برایشان فراهم است. اگر بستر مرکز تبیان را قبول ندارند، با هر بستر دیگری که خودشان تعریف یا ایجاد میکنند بیایند وارد عرصهی افغانستان شوند و در عرصهی کار فرهنگی ورود پیدا بکنند. کسانی هم که رشته و تخصص آنها کار فرهنگی نیست، حداقل از عناصر فرهنگی حمایت بکنند.
اولویت دوم ما اقتصاد است، هرچند رشد اقتصاد در متن کار فرهنگی است. اگر فرهنگ جامعهی افغانستان رشد پیدا بکند مردم نیز از نظر اقتصاد خود به خود تعالی پیدا خواهند کرد؛ اما چون اقتصاد مهم است، ما به عنوان اولویت جداگانه و دوم مد نظر قرار دادیم. دو تا اولویتی که مرکز تبیان از مدتها به این طرف روی آنها انگشت گذاشته و کار میکند بحث فرهنگ و اقتصاد است. اقتصاد در کنار فرهنگ کمککنندهی آن است در راستای ایجاد و همچنان رفع موضوعاتی که مطرح شد.
متاسفانه در طول دهههای گذشته در رابطه با اقتصاد ملی کاری نشده است. حالا دولتیها و شخصیتهای احزاب و فرماندهان و رهبران شاید برای خودشان یک سری کارهای اقتصادی انجام داده باشند، اما در سطح ملی کار اقتصادی سازمانیافته وجود ندارد. امروز بالای ۹۰ درصد مردم ما زیر خط فقر هستند. اگر در داخل افغانستان حضور داشته باشید باور بکنید که حتی برخی از شخصیتهای محترم برای مثال افرادی که قبلا مشاور امور اجرائیه بوده و یا مشاور کرزی یا اشرف غنی بوده و یا فلان مسئولیت بزرگ را داشته است میآید در دفتر مرکز تبیان از نداشتن خرج یک هفتهای زندگی خود اظهار عجز میکند. حتی مثلا یکی از شخصیتها آمده بود نزد ما و بعد از ملاقات با بنده به نزد آقای احمدی رفته و گفته بود من همین الان ۲۰ روپیه دارم که نمیدانم با آن چطور به خانه بروم و امشب را بگذرانم. این وضعیت در داخل افغانستان وجود دارد.
برادران! ما با وجود این ضعف اقتصادی چطور میتوانیم اقتدار داشته باشیم؟ ما چطور میتوانیم به حق و حقوق اجتماعی خود نائل شویم؟ ما چطور میتوانیم عزت داشته باشیم، شوکت داشته باشیم، حرمت داشته باشیم و دیگران به ما حق بدهند و با دیدهی احترام به ما نگاه بکنند؟ وقتی این اندازه ضعف اقتصادی وجود داشته باشد، چنین خبری نخواهد بود.
امروز در کابل بخصوص در سمت دشت برچی فقر بیداد میکند. زمستان در یکی از محلههای آنجا مهمان دوستان بودم، ظهر بود، از کوچهها و پسکوچهها گذشتیم و وقتی آنجا را دیدم تعجب کردم که اینجا در این قرن زندگی مردم اینچنین است! اصلا وضعیت زندگی مردم در خود غرب کابل غیر قابل باور است، در بامیان نه! در آنجا که مردم مغارهنشین هستند و مشکلات مختلفی دارند، در دایکندی و ولایات دیگر هم نه بلکه در خود کابل! پس در آن ولایات که زندگی مردم قطعا یک زندگی قرون وسطایی خواهد بود.
بنابراین نخبگانی که چه در ایران و سایر کشورها زندگی میکنند و چه در داخل افغانستان هستند، همهی کارها را بگذارند اول بیایند به سمت رشد و ارتقای فرهنگ جامعه و بعد در رابطه با بحث اقتصادی ورود پیدا بکنند. حتی اگر هر فرد نخبه بتواند یک خانواده را تامین و حمایت بکند باز کار بزرگی انجام داده است. ما بایستی کارآفرینی بکنیم و ایجاد شغل بکنیم. ما بایستی مطابق با ظرفیتهایی که در جامعه وجود دارد کار و شغل ایجاد بکنیم و برنامههای اقتصادی را سازماندهی بکنیم تا اینکه مشکلات مردم رفع شود.
این دو اولویت در خدمت نخبگان جامعه است و نیازی هم به تحلیل و به اصطلاح کارهای کشدار نیست که ما بنشینیم طرح و بستهی فرهنگی ایجاد بکنیم! این دو تا اولیت بسمالله! مرکز تبیان هم در خدمت همهی عزیزان و دوستانی که در این رابطه آمادگی کار دارند ما در خدمتشان هستیم. حداقلش کسانی که دستشان میرسد کمک مالی بکنند و بیایند از پروژههای زراعتی و ساخت و ساز و زیربنایی که ما در داخل افغانستان ایجاد میکنیم حمایت بکنند.
اگر اشخاص و شخصیتهای رهبری و حزبی ما در طول بیست سال گذشته میتوانستند دایکندی را با ایجاد راه از دایکندی تا کابل، از دایکندی تا قندهار و از دایکندی تا هرات، از محاصرهی کوهها و بیابانها رها می نمودند، این ولایت و ولایت اطرافش بامیان و سایر ولسوالیهای شیعهنشین و اطراف آن رو به توسعه میرفتند و رشد پیدا میکردند و از نظر اقتصادی وضعیتشان بهبود پیدا میکرد.
اما متاسفانه شما میبینید، دولت که بماند شخصیتهای حزبی و جهادی هم کاری نکردند، در حالی که فلسفهی ذاتیِ وجودی هر حزب کار برای مردم است. اگر حزبی نتواند برای مردم کاری انجام بدهد غلط میکند حزب تاسیس میکند! تاسیس حزب جز خدمت به مردم معنایی ندارد. حزب برای خدمت به مردم و کار برای مردم است؛ دیگر کاری وجود ندارد که حزب بخواهد به وجود بیاید و سازمان پیدا بکند.
بیش از این وقت عزیزان را نمیگیریم و امیدوار هستیم که انشاءالله مجموع دوستانی که در اینجا حضور دارند و کسانی که صحبت ما را از طریق رسانهها میشنوند در این رابطه ورود پیدا بکنند و در بحث فرهنگ و اقتصاد توجه ویژهای به مسائل افغانستان داشته باشند.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته!