اینک باردیگر در آستانه فرارسیدن سالروز بعثت قرارگرفتیم. واقعه ای که در آن رسول گرامی اسلام برای هدایت بشر ماموریت عظیم پیدا می کند. فرصت را مغتنم شمردیم با شخصیت فرهیخته حوزه ودانشگاه، حضرت حجت الاسلام والمسلمین سیدحسین فاطمی، اوکه به تازگی اثر گرانسنگ" تفسیرروشنایی" را روی دست گرفته وجلد اول آن را به تشنگان معرفت تقدیم کرد، به گفتگو نشستیم.
حاصل این گفتگو در پیش روی شماست:
• جناب استاد! قبل از ورود به بحث، اگر ممكن است مقداري در رابطه با زمان پيش از بعثت صحبت كنيد.
زمان پيش از بعثت زماني است كه هرقدر در رابطه با آن صحبت شود، كم است. بگذاريد، من توصيف آن دوره را از زبان مولا علي (ع) بيان كنم كه هم به طور فشرده مطلب را ادا نموده است و هم تخيل خواننده را به فعاليت وا ميدارد كه: تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. مولا در اول خطبه 196خودش ميفرمايد: "خداوند پيامبرش را هنگامي بر انگيخت كه نه نشانهاي وجود داشت، نه نوري ميدرخشيد و نه راهي پيدا بود: بعثه حين لا علم قائم و لا منارا ساطع و لا منهج واضح."
اين سخن را اگر يك كم به زبان خودماني برگردانيم، روزگار پيش از بعثت تاريك تاريك تاریك است. تاريكي جهل، تاريكي ظلم و بيداد و تاريكي فساد عمومي. حنا الفاخوري ميگويد: بين قبيله عيس و ذبيان كه هردو در اصل از يك طائفه و پسر عموي هم هستند، يك مسابقه اسب دواني صورت گرفت. اين مسابقه منجر به جنگ شده به "حرب السباق" مشهور گرديد كه چهل سال طول ميكشد؛ چهل سال كشت و كشتار و خونريزي، تجاوز و غارت و چپاوول. اين سرگذشت دو قبيلهاي بود كه هم خون همديگرند. چه رسد به قبايلي كه يك مقدار از لحاظ خويشاوندي دورتر از هم بودند. بازهم يك تعبير بسيار زيبا مولا دارد كه از پارادوكس بسيار قدرتمندي برخوردار است. ميفرمايد: "آن زمان خواب قبايل بيداري بود و سرمه چشمشان اشك: نومهم سهود و كحلهم دموع..."
در اين تاريكستان ناگهان خورشيد بعثت ميدرخشد و جهان را از ظلمات ميرهاند. از مردم اينگونه، جامعهاي ساخته ميشود كه حاضر است لب تشنه بميرد، تا برادر مجاهدش سير آب از دنيا برود.
• پيامبر اكرم (ص) چه ويژگيهايي داشت كه ملتي اينچنين متشتت را متحدنمود؟
پيامبر اكرم داراي ويژگيهاي فراواني است. نميتوان انسانهاي اينگونه را محدود كرد اما با حساب سر انگشتي و به اصطلاح بدون گشتن اين طرف و آن طرف، چهار تا ويژگي را ميتوان بر شمرد: اولين ويژگي اين مرد با شكوه، اخلاق شگفت انگيز او است كه حتي خالق نفسهاي او هم از اين ويژگي ياد ميكند: انك لعلی خلق عظيم. عجيب اينجا است كه خالق هستي، اين حرف را در سورهاي ميگويد كه اوايل آن وعده اجر بي پايان پيامبر را ميبينيم و آخرش با "وَإِن يَكَادُ..." ختم ميشود. اگر مقدار ساختاري به آن سوره، يعني سوره "قلم" نگاه شود، به جاهاي جالبي ميرسيم كه مجالش در اينجا نيست. دوم گذشت اين مرد عظيم است كه واقعا تنها به خودش اختصاص دارد. من هر وقت فيلم وحشي، قاتل حضرت حمزه را ميبينم و يا مطلبي از آن در جايي ميخوانم، نميتوانم جلو لعن و نفرتم را بگيرم. اما اين مرد بزرگ وقتي بر او مسلط شد، به راحتي او را بخشيد؛ كسي را كه سينه سرباز دليرش را شكافته است و جگر خونينش را به دست هند ميدهد. سوم حرص شديد او نسبت به هدايت مردمي است كه براي آنها مبعوث شده است. او جهان غيب را به خوبي جهان محسوس ميشناسد، نميخواهد، هيچيك از امت او در آتش گدازان آنچناني قرار بگيرد، در اين باره تا آنجا پيش ميرود كه به او خطاب ميشود: خودت را از غم و اندوه هلاك ميكني، اگر آنها ايمان نياورند؟! چهارم قدرت و پايداري فوق العاده او در نبرد است. به درجهاي كه پرچمدار بزرگ اسلام حضرت علي (ع) اعتراف ميكند كه: "وقتي آتش جنگ به شدت شعلهور ميشد، ما به رسول خدا پناه ميبرديم: كنا إذا احمر البأس اتقينا برسول الله..."
شايد بگوييد، شهامت و پايداري پيامبر ذاتي او بود، تناسب آن با ويژگيهاي اينجا در چيست؟ تناسبش از اين لحاظ است كه انسان وقتي به طور واقعي به باوري پايبندي نشان دهد و هدفي به گستره تمام تاريخ داشته باشد، از مرگ نميهراسد. او نمونه انساني است كه جايگاه رهبر راستين را خط كشي نموده است.
• تمام پيامبران الهي معجزاتي داشتهاند، معجزات پيامبر اكرم (ص) كدامند؟
پيامبر اكرم (ص)، معجزات زيادي دارد. بيش از صدها مورد را سيره نويسان ثبت كردهاند. مثلا مولا علي در خطبه قاصعه، از جا به جا شدن درختي صحبت ميكند كه پيش چشم متقاضيان معجزه اتفاق ميافتد اما برجستهترين معجزات آن ارجمند، شق القمر، معراج و قرآن كريم است. اگر شق القمر و معراج را با ذهنهاي در تهاجم درگ نتوانيم، قرآن كريم كه پيش روي ما است. تنها آيات علمي آن را اگر به آدمهاي منصف نشان بدهيم، سر در گريبان تحير ميگذارند. آيا امكان دارد، در زماني كه هيات بطلیموس حاكم است، كسي مدرسه نرفته مطالبي بياورد كه آن قانون مسلم را نقض كند؟ من فكر ميكنم، دانشمندان اسلامي ما به آيات علمي قرآن توجه داشتهاند كه پر و بالي زدند و بخشي از تمدن اسلامي را به شكوفايي رساندند.
• نقش بعثت پیامبر (ص) را در تمدن اسلامی چگونه ميبينيد؟
اگر بعثت نميبود، تمدن اسلامي شكل نميگرفت. البته ما نسبت به تمدن اسلامي، دو نوع نگاه داريم: يكي همين تمدن اصطلاحي است كه بين جوامع انساني در چرخش است. در اين چرخش و گردش، اسلام هم يادگاري از خود به جا گذاشته است. اگر اين نقش ناديده گرفته شود، در سلسله تمدنهاي انساني با حلقه مفقوده رو به رو ميشويم اما به نظر من، تمدن واقعي كه پيامبر (ص) آن را پايهگذاري نمود، نيمه تمام مانده است و روزي كامل خواهد شد. آن اينكه اولا پيامبر اكرم (ص) و حكومتي كه در زمان او تشكيل شد، چيزي به نام زندان نداشت و در ثاني برخي از شهروندان اين حكومت به آن درجه از بيداري رسيده بودند كه در صورت ارتكاب جرمي، خودشان را معرفي كنند. اين آرزوي بشريت است كه روزي انسانها به آن درجه از كمال برسند كه زنداني وجود نداشته باشد و اگر كسي دچار لغزش و خطايي شد، پيش از ديگران در برابر حاكم وجدانش محاكمه شود.
• به نظر شما علت افول تمدن اسلامي چه ميتواند باشد؟
چنانكه به عرض رسيد، نميتوان تمدني را در يك جامعه دائمي كرد. همانطور كه فرد ميمرد، جامعه و تمدن يك جامعه هم با مرگ رو به رو ميشود. چنانكه در آموزههاي ديني ما هم وجود دارد: لكل أمة أجل. ميشود عمر تمدني را طولاني كرد اما به هيچ عنوان نميتوان جلو جان كندنش را گرفت. به دست و پا افتادن برخي از كشورها و رشد غير مترقبه كشورهاي ديگر، دليل بر اين است كه در جهان ما اتفاقهاي تازهاي خواهند افتاد.
با توجه به اين نكات، زودرس بودن افول تمدن اسلامي، روشن ميشود. گذشته از اين، از شرايط استواري يك تمدن اين است كه جامعه دچار هرج و مرج نباشد و مركزي بتواند سرمايهها را در يك جا متمركز كند. با فروپاشي صورت اوليه حكومت اسلامي، ما با نوعي هرج و مرج رو به رو شديم و دولتهايي پديد آمدند كه حفظ منافع ديگران براي آنها مهمتر بود. اين غافلگيري باعث شد كه سرمايهها در يك جا جمع نشود و پروژهاي به اتمام نرسد و در نتيجه شاهد خواري مسلمانان بوديم اما به اين معنا نيست كه تلاشي صورت نگيرد و عظمت اسلام و مسلمين از يادها رفته باشد. دسترسي برخي از كشورهاي اسلامي به دانش معاصر، دليلي بر این است كه روزي تولد ديگر تمدن اسلامي را جشن خواهيم گرفت.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) – مشهدمقدس