تاریخ انتشار :چهارشنبه ۹ اسد ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۴۶
کد مطلب : 71458
علی(ع) بشر است اما چگونه بشر؟!
 برقراری عدالت اجتماعی میان ابنای بشر، همواره دغدغه انبیاء الهی و مصلحان بوده است. بشر گمشده ای دارد بنام عدالت که همیشه به دنبال آن بوده است. عدالت با آنکه لازمه تکوینی جهان هستی و ستون فقرات حیات فردی و اجتماعی انسانها می باشد، اما به دلیل دقیق و سخت بودنش، برای بسیاری از انسانهای گذشته و حال و آینده، قابل پذیرش و هضم نیست و در یک قضاوت عجولانه، بسیاری از آنها آن را در جهت خلاف منافع شخصی و حتی جمعی خویش قلمداد می کنند.
عدالت بر رغم آنکه زیبا و لازمه هر هنجار و تناسب و در هر زمان و زمینه ای است، اما به دلیل همان دقت و سختی و صعوبتی که در آن وجود دارد، تعداد کمی از انسانها را می تواند جذب کند و بیشتر سعی می کنند تا فاصله خویش را با آن حفظ کنند. علی (ع) در زمانه خودش عادل بود و سعی می کرد تا بر اساس عدالتی که منظور نظر داشت، حکومت خویش و جامعه اسلامی آن روز را اداره و مدیریت کند.
اما جامعه آن روز مولی علی عدالت نمی خواست مانند بسیاری از جوامع کنونی که زمانی که از آنان در باره عدلت و برقراری آن پرسیده شود، همه یکصدا عدالت خواه هستند و برای آن هورا می کشند، اما زمانی که نوبت تطبیق عدالت بر آنان و بر گونه زندگی ظالمانه و ناهنجار شان می رسد، از هر چه عدالت و مظاهر آن است، بیزاری می جویند!.
در اساس، انسان عادل و عدالت گستر در هر زمان و مکان و شرایطی، تنها و بی کس و مظلوم است. تنها است؛ چرا که هیچ کسی مانند او فکر و عمل نمی کند. بی کس است؛ چون به دلیل عادل بودنش، حامی و پشتیبان ندارد و در نهایت مظلوم است؛ چرا که به دلیل درک نشدنش، به نوعی همه به او ظلم می کنند.
بنابراین، علی (ع) هر سه ویژگی را چه در زمان خودش و چه پس از شهادتش، و در طول اعصار و قرون طولانی، با خودش همراه دارد. یعنی امام، عدالت هم تنهاست و هم بی کس و هم مظلوم! البته این ویژگی را نمی توان به عنوان عیب و نقص در کارنامه افرادی چون علی (ع) تلقی و منظور کرد. بلکه بر عکس، این طبیعت و حقیقت انسانهای کامل و خارق العاده است که متفاوت از دیگران زندگی می کنند و در واقع این دیگرانند که بار عیب و نقص و شکست را بر دوش می کشند.
به اطراف و اکناف علی(ع) نگاه کنید؛ چه کسی باید علی را درک کند و اورا از تنهایی و غربت و مظلومیت نجات دهد، کسانی چون برادرش عقیل و صحابه سست عنصرش چون طلحه و زبیر و یا امثال آنان از اشباح الرجالی که با رفتار و افکار نامردانه شان، کاری جز خون کردن دل نازنین امیرالمومنین(ع) نداشتند؟!
ما انسانها و مدعیان امروزی دوستی امام علی(ع) هم توان درک و فهم آن یگانه و فرزانه دورانها را نداریم و در نتیجه نمی توانیم مولی را از غربت و تنهایی ای که لازمه ارواح بزرگ و عدالت گستر است، نجات داده و نگذاریم تا مولی دردهای بزرگ و انسانی خویش را با چاه بگوید.
زمزمه های شب هنگام مولای عدالت با چاه، مهر سرزنش و ملامت باری است که از همان زمان تا اکنون، بر پیشانی فرزندان ابوالبشر خورده و می خورد. در پیرامون کسی چون علی، انسان و مسلمان وجود داشته باشد و او دلضجه های روشن و آسمانی خودش را با چاه در مان بگذارد؟!
زمین و زمانها، همه چاهند که نجواهای بیدارگرانه مولای عدالت و انسانیت را در طول اعصار و قرون متوالی، در گوش سنگی انسانهای گذشته و حال و آینده، تکرار می کنند. اما دریغ از یک گوش شنوا و دیده زیرک و بینا که پیام علی را دریافته و چاهِ دل و روح خویش را ظرف کلام و پیام مولی قرار دهد.
در تقویم زندگی روشن مولی علی(ع) می خوانیم که علی غیر از آنکه در میادین جهاد و مبارزه با کفر و شرک، اسدالله الغالب بود، اما دربرابر مظلوم و انسان مستمند، چونان ابر بهار، رئوف و مهربان بود. در کنار سایر القاب، پدر یتیمان یکی دیگر از القاب آن تندیس عدالت و مهرورزی بود.
علی کسی نبود که به ستمِ ستمگر نگاه کند و در کنار مظلوم، کرخت و بی تفاوت بایستد. هیچ چیزی به اندازه اشک یتیم و ناله جانگداز مظلوم، دریای آرام روح علی ابن ابی طالب را متلاطم و خروشان نمی کرد. علی زنده باشد و کسی به زن یهودی در سرزمین اسلامی ستم کند و پازیب را به ناحق از پایش در آورد؟!
علی خلیفه ای نبود که بر مسند خلافت تکیه بزند و شکمی سیر بخوابد، در حالیکه در گوشه ای از سرزمین حکومتش در مصر یا یمامه، گرسنه ای سرِ بی شام بر زمین بگذارد. علی(ع) رهبری نبود که شاهد کجی و کاستی در امت پیامبرش محمد مصطفی باشد و دم در نیاورد، مگر آنکه دستانش را مصلحت بزرگتر بسته باشد و ۲۵ سال، خار در چشم و استخوان در گلو، صبر جمیل پیشه کند.
باری، امام علی(ع)، بعد از پیامبر رحمت، عدالت گری بود بی بدیل که زمانه خودش تاب و طاقت عدالت او را نداشتند و در سحرگاه ماه مبارک رمضان، به دلیل شدت عدلش، به دست شقاوت ستم و بی دادگری، به فیض عظیم شهادت رسید و رستگار شد.

مولف : سیدفاضل محجوب
https://avapress.net/vdceve8f.jh8zni9bbj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خداحـافظ ای کوفه ای شهر غم
که در کام من کرده ای زهر غم
خداحـافظ ای سجده گـــاه علی
که چشم تو مـانده براه علی
خداحافظ ای بوریـــــا نان جو
کهن جـــامه و وصله نــو به نو
خداحافظ ای کوچه های خموش
نیاید علی نان و خرما به دوش
خداحافظ ای بیت الاحـزان او
خداحـــافظ ای قبــر پنهان او
خداحافظ ای نان خشک و نمک
خداحافظ ای ماجــــرای فـدک
خداحافظی میکـنم بـا همه
کشد انتظـار مــــرا فــاطمه
نشان تـا دهـم فرق بشکسته را
نشـانم دهد بازوی خسته را