برقراری عدالت اجتماعی میان ابنای بشر، همواره دغدغه انبیاء الهی و مصلحان بوده است. بشر گمشده ای دارد بنام عدالت که همیشه به دنبال آن بوده است. عدالت با آنکه لازمه تکوینی جهان هستی و ستون فقرات حیات فردی و اجتماعی انسانها می باشد، اما به دلیل دقیق و سخت بودنش، برای بسیاری از انسانهای گذشته و حال و آینده، قابل پذیرش و هضم نیست و در یک قضاوت عجولانه، بسیاری از آنها آن را در جهت خلاف منافع شخصی و حتی جمعی خویش قلمداد می کنند.
عدالت بر رغم آنکه زیبا و لازمه هر هنجار و تناسب و در هر زمان و زمینه ای است، اما به دلیل همان دقت و سختی و صعوبتی که در آن وجود دارد، تعداد کمی از انسانها را می تواند جذب کند و بیشتر سعی می کنند تا فاصله خویش را با آن حفظ کنند. علی (ع) در زمانه خودش عادل بود و سعی می کرد تا بر اساس عدالتی که منظور نظر داشت، حکومت خویش و جامعه اسلامی آن روز را اداره و مدیریت کند.
اما جامعه آن روز مولی علی عدالت نمی خواست مانند بسیاری از جوامع کنونی که زمانی که از آنان در باره عدلت و برقراری آن پرسیده شود، همه یکصدا عدالت خواه هستند و برای آن هورا می کشند، اما زمانی که نوبت تطبیق عدالت بر آنان و بر گونه زندگی ظالمانه و ناهنجار شان می رسد، از هر چه عدالت و مظاهر آن است، بیزاری می جویند!.
در اساس، انسان عادل و عدالت گستر در هر زمان و مکان و شرایطی، تنها و بی کس و مظلوم است. تنها است؛ چرا که هیچ کسی مانند او فکر و عمل نمی کند. بی کس است؛ چون به دلیل عادل بودنش، حامی و پشتیبان ندارد و در نهایت مظلوم است؛ چرا که به دلیل درک نشدنش، به نوعی همه به او ظلم می کنند.
بنابراین، علی (ع) هر سه ویژگی را چه در زمان خودش و چه پس از شهادتش، و در طول اعصار و قرون طولانی، با خودش همراه دارد. یعنی امام، عدالت هم تنهاست و هم بی کس و هم مظلوم! البته این ویژگی را نمی توان به عنوان عیب و نقص در کارنامه افرادی چون علی (ع) تلقی و منظور کرد. بلکه بر عکس، این طبیعت و حقیقت انسانهای کامل و خارق العاده است که متفاوت از دیگران زندگی می کنند و در واقع این دیگرانند که بار عیب و نقص و شکست را بر دوش می کشند.
به اطراف و اکناف علی(ع) نگاه کنید؛ چه کسی باید علی را درک کند و اورا از تنهایی و غربت و مظلومیت نجات دهد، کسانی چون برادرش عقیل و صحابه سست عنصرش چون طلحه و زبیر و یا امثال آنان از اشباح الرجالی که با رفتار و افکار نامردانه شان، کاری جز خون کردن دل نازنین امیرالمومنین(ع) نداشتند؟!
ما انسانها و مدعیان امروزی دوستی امام علی(ع) هم توان درک و فهم آن یگانه و فرزانه دورانها را نداریم و در نتیجه نمی توانیم مولی را از غربت و تنهایی ای که لازمه ارواح بزرگ و عدالت گستر است، نجات داده و نگذاریم تا مولی دردهای بزرگ و انسانی خویش را با چاه بگوید.
زمزمه های شب هنگام مولای عدالت با چاه، مهر سرزنش و ملامت باری است که از همان زمان تا اکنون، بر پیشانی فرزندان ابوالبشر خورده و می خورد. در پیرامون کسی چون علی، انسان و مسلمان وجود داشته باشد و او دلضجه های روشن و آسمانی خودش را با چاه در مان بگذارد؟!
زمین و زمانها، همه چاهند که نجواهای بیدارگرانه مولای عدالت و انسانیت را در طول اعصار و قرون متوالی، در گوش سنگی انسانهای گذشته و حال و آینده، تکرار می کنند. اما دریغ از یک گوش شنوا و دیده زیرک و بینا که پیام علی را دریافته و چاهِ دل و روح خویش را ظرف کلام و پیام مولی قرار دهد.
در تقویم زندگی روشن مولی علی(ع) می خوانیم که علی غیر از آنکه در میادین جهاد و مبارزه با کفر و شرک، اسدالله الغالب بود، اما دربرابر مظلوم و انسان مستمند، چونان ابر بهار، رئوف و مهربان بود. در کنار سایر القاب، پدر یتیمان یکی دیگر از القاب آن تندیس عدالت و مهرورزی بود.
علی کسی نبود که به ستمِ ستمگر نگاه کند و در کنار مظلوم، کرخت و بی تفاوت بایستد. هیچ چیزی به اندازه اشک یتیم و ناله جانگداز مظلوم، دریای آرام روح علی ابن ابی طالب را متلاطم و خروشان نمی کرد. علی زنده باشد و کسی به زن یهودی در سرزمین اسلامی ستم کند و پازیب را به ناحق از پایش در آورد؟!
علی خلیفه ای نبود که بر مسند خلافت تکیه بزند و شکمی سیر بخوابد، در حالیکه در گوشه ای از سرزمین حکومتش در مصر یا یمامه، گرسنه ای سرِ بی شام بر زمین بگذارد. علی(ع) رهبری نبود که شاهد کجی و کاستی در امت پیامبرش محمد مصطفی باشد و دم در نیاورد، مگر آنکه دستانش را مصلحت بزرگتر بسته باشد و ۲۵ سال، خار در چشم و استخوان در گلو، صبر جمیل پیشه کند.
باری، امام علی(ع)، بعد از پیامبر رحمت، عدالت گری بود بی بدیل که زمانه خودش تاب و طاقت عدالت او را نداشتند و در سحرگاه ماه مبارک رمضان، به دلیل شدت عدلش، به دست شقاوت ستم و بی دادگری، به فیض عظیم شهادت رسید و رستگار شد.