در فبروری 1993 انفجاری در مرکز تجارت جهانی در نیویارک به کشته و مجروح شدن عده ای انجامید. انفجار در پارکینگ که در زیرزمین ساختمان مذکور قرار داشت صورت گرفت ئ تحقیقات نشان داد که شخصی بنام رمزی یوسف که ظاهرا یک بلوچ پاکستانی است در این کار دست داشته است.
این ماجرا به دستگیری رمزی یوسف و شیخ عمر عبدالرحمن روحانی نابینای مصری انجامید که گفته شد سخنرانی هایش در تحریک احساسات کسانی که دست به این اقدام زدند موثر بوده است. ریشهء این ماجرا به افغانستان کشیده شد زیرا شک ایجاد شدکه رمزی یوسف مدتی را با اسامه بن لادن در افغانستان گذشتانده باشد و نیز شیخ عمر عبدالرحمن نیز در دوران جهاد از حامیان مجاهدین بود.
در این تحقیقات ابتدا نام گلبدین حکمتیار نیز در شمار افراد مظنون برده شد اما بخاطر نبود شواهد کافی این مسئله پیگیری نشد. هرچند در افغانستان جنگ های تنظیمی در جریان بود اما حادثهء مرکز تجارت جهانی در نیویارک نشان داد که تاثیرات ناامنی های افغانستان می تواند خیلی دور تر از مرزهای این کشور نیز تاثیر گذار وخطر آفرین باشد.
جنگ های تنظیمی مصیبت های بزرگی بر مردم افغانستان تحمیل کرد. دولت مرکزی عملا از قدرت افتاد و در هر گوشه ای تفنگ سالاری برخوردار از قدرت و مصدر امر ونهی گردید و در نتیجه از میان زبانه های آتش این جنگ گروه جدیدی سربلند کرد که در ابتدا جدی گرفته نشد. طالبان در سال 1995 پس از حمله به سپین بولدک و اشغال این ولسوالی سرحدی در 14 می 2005 بعنوان قدرت جدید نظامی در منازعهء افغانستان مطرح شدند و چند روز بعد قندهار در اشغال آنان درآمد. جنگجویان طالب بسرعت در مناطق پشتون نشین جنوب کشور پیشروی نمودند و هرات را در غرب نیز تسخیر کردند و در پیشقدمی بسوی کابل پایتخت، به میدان شهر رسیدند. شعار آنان تطبیق شریعت، تضمین امنیت و تامین وحدت جغرافیائی افغانستان بود که برای مردم درگیر جنگ و ناامنی اهدافی ایدآل بشمار می آمد.
دولت مجاهدین برهبری برهان الدین ربانی در ابتدای ظهور طالبان آنها را یک قدرت جدید پشتون که می توانست مخالف عمده دولت یعنی حکمتیار را از صحنه براند به نفع خود ارزیابی کرد اما با فتح هرات مشخص شد که طالبان به چیزی کمتر از همهء افغانستان راضی نخواهند شد.
نگرانی از قدرت این نیروی جدید موجب گردید تا عناصر تشکیل دهندهء دولت مجاهدین در جستجوی راههای جدیدی برای حل این معضله برآیند. امریکا که با فروپاشی اتحاد شوروی دیگر علاقه ای به افغانستان نداشت و با بی اعتنائی شاهد کشتار، ناامنی ویرانی و مرگ در افغانستان بود.
اسامه بن لادن در این زمان در سودان زندگی می کرد و امریکا وی را به دست داشتن در تمویل شبکه های تروریستی در جهان متهم می دانست و دولت سودان تحت فشار فزاینده از جانب امریکا قرار داشت تا وی را به امریکا تسلیم نماید.
در شرایطی که دولت مجاهدین در تحت فشار مخالفین داخلی و بی اعتنائی خارجی از رمق افتاده بود، عناصری در داخل این دولت به این باور رسیدند که برای بیرون رفت از این حالت و وساطت میان طالبان و مجاهدین باید از اسامه بن لادن کمک بخواهند. این سخنی است که کسانی که برای دعوت از اسامه برای بازگشت به افغانستان در سال 1996 به سودان رفتند مطرح می کنند اما به نظر می رسد که در این دعوت به منظور دیگری صورت گرفت وگرنه رهبران حکومت مجاهدین می دانستند که اسامه و مجاهدین عرب فاقد نفوذ بر طالبان اند وقادر به ترغیب آنان برای صلح با مجاهدین نیستند.
تصمیم کمک به بازگشت اسامه توسط حکومت مجاهدین یک قدم بسیار ماهرانه و (استادانه) بود. گردانندگان این حکومت که از حمایت پاکستان و امریکا از طالبان سخت ناراضی بودند، دشمن سرسخت امریکا را به افغانستان آوردند تا بعد از سرنگونی حکومت مجاهدین، این مسئله بعنوان یک مشکل میان طالبان و امریکا باقی بماند و امریکا راضی به نابودی کامل مخالفین طالبان نگردد.
در سالروز جشن پیروزی انقلاب سودان در سال 1996 جمعی از مجاهدین افغانستان نیز دعوت شده بودند. از کسانی که برای شرکت در این جشن به سودان رفتند، امروز تعدادی در قید حیات نیستند از آن جمله قوماندان فضل الحق مجاهد از حزب اسلامی حکمتیار که در حیات آباد پشاور ترور شد و فرمانده سازنور از اتحاد اسلامی استاد سیاف، انجنیز محمود از حزب اسلامی مولوی خالص که در آستانهء سقوط جلال آباد بدست طالبان، طی یک کمین انتقام گیرانه در راه رسیدن به مرز پاکستان توسط یکی از برادران قوماندان شمالی خان کشته شدند.
به روایت یکی از کسانی که در این جشن شرکت کرده بود، جانب افغانی در دیدارهای مفصلی با اسامه بن لادن از وی خواستار بازگشت به افغانستان شدند. کاری که دولت سودان نیز خواهان آن بود. اسامه در ابتدا به بازگشت به افغانستان به این دلیل ابراز بی میلی نمود که رهبران مجاهدین مردمانی بد عهد وقول اند. بنابراین تلاش برای بمیان آوردن صلح میان چنین گروهی هرگز نمی تواند قرین موفقیت باشد. آنها سوگند می خورند و بعد آنر می شکنند و در پشت لبخندهای به ظاهر دوستانهء شان به همدیگر، کینه و دشمنی پنهان است. اما سرانجام این تلاش به موفقیت انجامید و اسامه برای بازگشت به افغانستان ابراز آمادگی نمود. سودان در آستانهء حل این مشکل قرار داشت و اکنون نوبت دولت افغانستان بود تا زمینهء بازگشت اسامه به افغانستان را مهیا سازد.
نویسنده:وحید مژده
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)کابل