بسوی سرزمین های دیگر
همانگونه که گفته آمدیم عبدالله عزام دفاع از مسلمانان تحت ستم در سراسر جهان را که خود توان کافی برای دفاع از خویشتن ندارند، مانند نماز بر سایر مسلمانان فریضه می دانست. برای مجاهدین عرب که در افغانستان و پاکستان تحت فشار بودند و امکان بازگشت مصئون به کشور های خود را نیز نداشتند، ناگهان فرصت جدیدی برای ادای فریضهء جهاد فراهم آمد.
در شرایطی که رژیم داکتر نجیب الله در کابل به ورطه زوال نزدیک می شد، اتحاد شوروی فروریخت. این واقعهء بسیار مهم در تاریخ قرن بیستم موجب گردید تا پانزده جمهوری از جمهوری های این ابرقدرت پیشین به استقلال برسند.
تمایل به جدائی طلبی از جمهوری های اسلاو نژاد تحت سیطرهء اتحاد شوروی آغاز شد. این جمهوری ها از نظر اقتصادی پیشرفته تر بودند و شباهت بیشتر به کشور های غربی داشتند اما برخلاف انتظار در جمهوری های مسلمان نشین تمایل کمتر به گریز از مرکز به مشاهده رسید که دلیل عمدهء آن وابستگی اقتصادی به مسکو بود.
روند استقلال طلبی در همه جمهوری های اتحاد شوروی سابق یکسان وصلح آمیز نبود. در بعضی از این جمهوری ها کمونیست های پیشین هنوز بر مسند قدرت بودند که اینک با تغییر اوضاع یک شبه از کمونیست های دو آتشه مبدل به ناسیونالیست های دوآتشه گردیدند.
تاجیکستان از جملهء جمهوری های هم مرز با افغانستان با تغییر اوضاع، دچار جنگ داخلی شد. اکثریت مردم این جمهوری خواهان به میان آمدن نظام اسلامی بودند اما امام علی رحمانوف رهبر حزب کمونیست این کشور که از منطقهء کولاب بود، به کمک نظامیان اکثرا کولابی بر مسند قدرت باقی ماند.
مردم در تظاهرات وسیع خیابانی با فریاد های (از خواب گران خیز) مردم را به حمایت از برقراری نظام اسلامی فرا می خواندند اما سرانجام جنگ آغاز شد و هزاران شهروند تاجیکستان مجبور به پناهنده شدن به کشورهای همسایه به خصوص افغانستان شدند. آنها در کمپ هائی در مزارشریف و قندز جا داده شدند.
جنگ در تاجکستان فرصت خوبی در اختیار عرب های افغان نهاد. آی اس آی پاکستان که با فروپاشی اتحاد شوروی می خواست در آسیای میانه وقفقاز نفوذ نماید، این جنگجویان را به رفتن به میدان جنگ جدید یاری کرد. خطاب، جنگجوی مشهور عرب در چچن از جملهء نخستین کسانی بود که در سال 1993 به تاجیکستان رفت.
عرب های افغان در جنگ با نیروهای هوادار اسلام کریموف سهم گرفتند. اما جنگ داخلی در افغانستان امکان کمک موثر به تاجیک ها را از افغان ها گرفت. حکمتیار که زمانی آرزو می کرد نیرو به آن سوی آمو برای جنگ با روس ها بفرستد، به خاطر درگیری در جنگ داخلی فقط تعداد اندکی از مجاهدینش را به تاجیکستان فرستاد اما تعداد زیادی از عرب ها در این جنگ شرکت کردند و کسانی از آنان هم کشته شدند. این افراد به کوشش محمد شریف همت زاده یکی از رهبران نهضت اسلامی تاجیکستان که در پاکستان بود به تاجیکستان فرستاده شدند. در این دوره تعداد زیادی از جوانان تاجیک و ازبک از آسیای میانه هم به پاکستان آمدند و در مدارس مذهبی مشغول آموزش شدند. طاهر یولداش، رهبر حرکت اسلامی ازبکستان از مخالفین سرسخت اسلام کریموف در اعزام این جوانان نقش مهم داشت.
جنگ تاجیکستان سرانجام با هوشیاری و انعطاف پذیری رهبران نهضت اسلامی به خصوص سیدعبدالله نوری با امضای یک سازشنامه به پایان رسید وآرامش به این جمهوری تازه به استقلال رسیده بازگشت. تجربهء جنگ افغانستان برای آنان درس خوبی بود. مهاجرین تاجیک به خانه های شان برگشتند اما عرب هائی که به تاجیکستان آمده بودند باید به میدان جنگ دیگری می رفتند.
جنگ تاجیکستان پای عرب ها را به آسیای میانه و از آن به بعد به قفقاز باز کرد. نخست ابوسیاف (فتحی) به جمهوری چچن رفت که تازه در آن جوهردودایف پرچم استقلال طلبی برافراشته بود.
ابوسیاف از دوستان عبدالله عزام بود که در کمپ پبی (مربوط استاد سیاف) یک آموزشگاه به نام معهد تکنالوجیا (آموزشگاه تکنالوژی) را سرپرستی می کرد. ابوسیاف در اصل انجنیر الکترونیک بود. پدر (ابوسیاف) از چچن و مادرش اردنی بود. او در اردن به دنیا آمد و در مصر تحصیل کرد. او به عزم کمک به جهاد افغانستان به پاکستان آمد و پس از فروپاشی اتحاد شوروی به چچنیا رفت و جوهردودایف او را به عنوان معاون نظامی خود برگزید.
جوهر دودایف رهبر چچن ها یکی از ژنرال های استراتژیست ارتش سرخ بود که در جنگ افغانستان سهم داشت. وی فرماندهی یکی از پایگاه های مهم لشکر چهل اتحاد شوروی در منطقهء کیله گی در شمال افغانستان را به عهده داشت و در این جنگ بود که دودایف تحت تاثیر جهاد افغان ها قرار گرفت. او در بازگشت به کشورش و در آستانهء فروپاشی اتحاد شوروی استقلال جمهوری چچن را اعلام نمود و با رهبران مجاهدین در پاکستان نیز رابطه برقرار کرد. به نظر می رسد که همین رابطه که آی اس آی نیز در جریان آن قرار داشت موجب رفتن تعداد بیشتری از عرب ها از پاکستان به چچنیا شد. در عین حال تعدادی از مجاهدین چچن نیز به پاکستان آمدند و بعد از آموزش های نظامی دوباره به چچنیا برگشتند.
ژوره در پکتیا که در دوران جهاد علیه ارتش سرخ پایگاه مستحکم مولوی جلال الدین حقانی بود به زودی مبدل به یک مرکز مهم آموزش نظامی برای جنگجویان آسیای میانه وقفقاز گردید. آی اس آی این مرکز را برای آن در خاک افغانستان به وجود آورده بود تا پاکستان از اتهام کمک به تروریسم در امان بماند.
ابوسیاف با رهبران مجاهدین چچن چون اصلان مسخدوف، شامیل بسایف، سلمان رادایوف و دیگران رابطهء نزدیک برقرار نمود.
به زودی جمعی از مجاهدین عرب با وی پیوستند و او یک حزب به نام جماعت الاسلامیه را در چچنیا اساس نهاد که اعضایش عرب ها و چچن ها بودند.
در جنگ اول چچنیا با روس ها اعضای جماعت الاسلامیه رشادت و دلیری بسیار از خود نشان دادند. خطاب که از تاجیکستان راهی داغستان شده بود، خود را به چچنیا رسانید و در جنگ گروزنی برضد روس ها شرکت کرد و در این جنگ رشادت وی مشوقی برای دیگر جنگجویان بود.
(خطاب) جوانی از عربستان سعودی در سال 1984 به دنبال دیداری با عبدالله عزام کار در شرکت نفتی آرامکو در سعودی را ترک گفت و به پاکستان آمد. خطاب مدت زیادی را در جبهات حزب اسلامی افغانستان در لوگر سپری کرد و در جنگی در این ولایت زخم برداشت.
در جنگ تاجیکستان در اثر انفجار بمب دستی در دستش انگشتان دست راستش از بین رفت اما چنین زخم ها مانعی برای ادامهء جهاد وی نبود.
رفتن عرب ها به چچنیا هرچند با استقبال مردم مواجه شد اما بدون مشکل نیز نبود. بیشتر مردم در قفقاز به مشرب شبیه به صوفیه بودند که در دوران اتحاد شوروی مورد حمایت دولت قرار داشت. افرادی از این گروه تبلیغات زیادی علیه مجاهدین عرب به نام وهابی به راه انداختند که در این شایعه پراکنی ها جاسوسان کا جی بی دست داشتند.
جنگ چچنیا در شرایطی صورت گرفت که سربازان روس به خاطر شکست در افغانستان و تاثیرات منفی بحران اقتصادی ناشی از فروپاشی اتحادشوروی در وضع روانی خوبی قرار نداشتند. طبق یک تخمین در طول سه سال جنگ در چچنیا تعداد کشته های سربازان روس از کشته های شان در طول ده سال جنگ در افغانستان بیشتر بود. تظاهرات مادران روسی برای پایان دادن به جنگ در چچن از وقایع رنج آور این دور بود. چچن ها هم در این جنگ ها تلفات زیادی را تحمل کردند. جوهر دودایف رهبر چچن ها در این جنگ به دست نیروهای روسی به قتل رسید.
نویسنده:وحید مژده
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)