افغانستان سرزمین احیای خلافت
پس از جنگ جهانی اول در سال 1918 میلادی خلافت عثمانی از میان رفت و قلمرو وسیع آن به کشور های کوچک تقسیم شد. هر کدام از این کشور های تازه به میان آمده تحت استعمار کشور های اروپائی و بخصوص انگلیس ها درآمدند.
مسلمانان جهان سقوط خلافت عثمانی را مصیبتی بزرگ برای مسلمانان دانستند و این احساس در میان مسلمان هند که تحت استعمار انگلیس بسر می بردند شدیدتر بود. به همین دلیل (تحریک احیای خلافت) که یک حرکت ضد استعماری بود در هندوستان بمیان آمد. جمعی از رهبران این تحریک به این باور بودند که شاه آن وقت افغانستان امان الله خان می تواند رهبری خلافت جدید را بعهده بگیرد و افغانستان مرکز جدید خلافت باشد. بعضی از رهبران این تحریک به افغانستان آمدند تا شاه امان الله را به این کار تشویق نمایند اما امان الله خان به این خواست توجهی نکرد و احیای مجدد خلافت در حد یک آرزو باقی ماند.
می بینیم که تلاش برای ساختن خلافت اسلامی در افغانستان بی سابقه نیست و عجیب اینکه همیشه کسانی خارج از افغانستان به ساختن خلافت در افغانستان علاقمند بوده و تلاش کرده اند. در دوران جهاد تحریک مجدد احیای خلافت در افغانستان را نخست عبدالله عزام عنوان کرد و رسیدن به این هدف، هزاران مجاهد عرب را برای جهاد به افغانستان آورد.
آمادگی روسها برای امضای قرارداد ژنو و تحولات سریع در پاکستان پس از واقعهء بهاولپور که به تغییر رژیم در پاکستان منجر شد و شهادت عزام همه نشان از تغییرات بنیادی در وضع منطقه داشت. پس از شهادت عبدالله عزام، مجاهدین عرب احساس کردند که وضع در حال تغییر است. بزودی مشخص شد که برای آنها مشکل است تا جانشینی برای عبدالله عزام با خصوصیات وی بیابند و جای خالی او همچنان خالی باقی خواهد ماند. پیروانش پس از شهادتش او را مانند حسن البناء (امام شهید) لقب دادند.
نگرانی امریکا از وجود استینگرها در دست مجاهدین هنوز باقی بود. هرچند انبار بزرگ سلاح مجاهدین که در آن سلاحهای پیشرفته ای چون استینگر و میلان وجود داشت بشکل مرموزی آتش گرفت و از میان رفت اما قبلا تعداد زیادی از موشک های استینگر به مجاهدین توزیع شده بود که باید جمع آوری می شد. سازمان سیای امریکا بودجه ای را برای خرید راکت های استینگر از دست مجاهدین بدست آورد و کار خرید استینگر ها را بر بنیاد لیست های آی اس آی آغاز کرد. اسامه بن لادن هم به تلاش مشابه برای خرید استینگر آغاز نمود. روسها هم بوسیلهء دولت کابل به خرید استینگر پرداختند بدون اینکه امریکائی ها از این عمل روسها نگرانی داشته باشند. جنگ پنهان برای بدست آوردن استینگر ها در آغاز دههء نود میلادی به قتل های چندی در پشاور انجامید. سالها بعد خان عبدالولی خان رهبر نشنل عوامی پارتی در پاکستان در یک مصاحبه گفت که قتل عارف حسین الحسینی از رهبران تحریک نفاذ فقه جعفریه در پاکستان هم به ماجرای استینگر ها رابطه داشت زیرا الحسینی می خواست برای ایران استینگر بخرد در حالیکه سی آی ای نمی خواست دیگران به این کار دست بزنند.
در چنین حالتی لازم بود تا کشور های عربی اتباع خود را که در جهاد افغانستان سهم گرفته بودند، به کشور های خود فرا می خواندند اما رژیم های بسیاری از کشور های عرب از این مجاهدین هراس داشتند. تعدادی از جوان کم سن وسال عرب بوسیلهء سازمان ملل متحد از پاکستان به کشور های اروپائی فرستاده شدند اما جمع کثیری از آنان همچنان در پاکستان و افغانستان باقی ماندند.
منطقهء خیبر اجنسی در نزدیک سرحد افغانستان دره ای در میان کوههای بلند بوده بیشتر محل زندگی طایفه های مختلف از قوم افریدی است و مردم این منطقه مانند سایر مناطق قبایلی آنسوی دیورند قرنها آزاد زندگی کرده اند. معیشت این مردم بیشتر از قاچاق اموال با افغانستان تامین می شود.
ساختن خلافت نیاز به سرزمینی برای تاسیس داشت. جمعی از مجاهدین عرب تصمیم گرفتند تا با سران قبایل این مناطق در تماس شده و در صورت امکان در آنجا بنیاد خلافت اسلامی را بگذارند. تماس آنان با یکی از رهبران قبایلی به نتیجه رسید و او به جمعی از این عربها اجازه داد تا در منطقهء تحت کنترول عشیرهء وی زندگی کنند. مسئلهء تعیین خلیفه در قدم بعدی مطرح شد که به نظر می رسید زیاد مشکل نبود. آنها یک دکتور تبعهء اردن را که هاشمی نسب بود و در شفاخانهء الفوزان در پشاور به کار مشغول بود به عنوان امیر برگزیدند و در درهء خیبر نزدیک با مرز افغانستان این خلافت را تاسیس کردند.
مدت کوتاهی نگذشته بود که سایر سران قبایل به تحریک و پول سازمان سیا با ساختن یک لشکر قبایلی به جنگ این خلافت رفتند. رهبر قبایلی که به این عربها پناه داده بود، مطابق به اصول نظام قبیلوی به دفاع از کسانی که به آنها پناه داده بود پرداخت و کشته شد. عربهای ساکن در آن منطقه پس از مقاومت کوتاهی بخاطر تعداد کم شان با دادن تلفات مجبور به ترک منطقه و فرار به افغانستان شدند و در ننگرهار افغانستان تحت حمایت یک فرمانده اتحاد اسلامی بنام سازنور قرار گرفتند. رسانه های پاکستانی رهبر قبایلی حامی این خلافت را شخص نامطلوبی که قبلا با دولت کمونیستی در کابل رابطه داشت معرفی کردند. زیرا می خواستند این حرکت از همدردی مجاهدین افغان برخوردار نگردد.
اما بهرحال نخستین تلاش مجاهدین عرب برای ساختن یک خلافت اسلامی در مناطق قبایلی پاکستان، فرجامی توام با شکست داشت. اما این شکست هرگز به معنی پایان یافتن تلاش آنان برای دست یابی به این هدف نیست.
قتل عبدالله عزام هوشداری برای اسامه بن لادن بود. او ناچار پاکستان را ترک کرد و ابتدا به عربستان سعودی و سپس به سودان رفت. او می خواست در سودان به کار های ساختمانی که حرفهء خانواده گی وی بشمار می رفت بپردازد. اسامه در قدم اول تعدادی از عربهائی را در امور ساختمانی دسترسی داشتند به سودان فرا خواند و کار ساختن یک جادهء طولانی را در سودان آغاز کرد اما به نظر می رسید که غرب نمی خواست او را به حال خود بگذارد. فشار های امریکا بر دولت سودان برای اخراج اسامه روبه فزونی گذاشت. اینکه اسامه توانست تعدادی از مجاهدین عرب را به سودان ببرد به این دلیل بود که دولت سودان تنها کشور عرب بود که از موجودیت این مجاهدین هراسی نداشت. سودان درگیر جنگی در جنوب این کشور با یک نظامی شورشی مسیحی بنام جان گارنگ بود که غرب در برابر دولت اسلامی سودان از وی حمایت می کرد.
نویسنده:وحید مژده
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)