تاریخ انتشار :شنبه ۱۹ حوت ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۳۶
کد مطلب : 60221
جامعه شناسي قرآن كريم (قسمت سوم)
در اين آيات سيزده‌گانه پيش رو، بخشي از ويژگي‌هاي منافقين را مي‌خوانيم. براي درك بهتر اين ويژگي‌ها، خوب است كه شما يك ورق برگشته ويژگي‌هاي متقين را مرور نماييد. از قديم گفته اند: "تعرف الأشياء بأضداد ها."
از مقايسه اين دو ويژگي در مي‌يابيم كه بين اين دو گروه از آدم‌ها چقدر فاصله است: آنها اول خودسازي، خويشتن داري، تقوا، تأمل و تدبر را سرمشق‌شان قرار دادند تا به پاس اين تلاش و زحمت به صفات پنچ‌گانه ايمان دسترسي پيدا كردند. اينها بر اساس احساس بدون تأمل و تدبر، در حالي كه هنوز روي آيينه‌هاي فطرت‌شان زنگار نشسته‌است، ايمان مي‌آورند. اما ايماني كه همزمان، زبان در فشار سرزنش قلب قرار مي‌گيرد: وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ.
آنها با گشودن سجاده‌هاي نيايش و قلب‌هاي مطمئن ارتباط صادقانه بين خود و خالق هستي بر قرار مي‌كنند. اينها مي‌خواهند با آن آگاه به اسرار دروني هم از راه كلك و نيرنگ وارد شوند. و اين البته بازتاب قلب نامطمئن مريض است: يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ (۹) فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ (۱۰).
آنها زير پوشش انفاق كه چتر گسترده تعاون است از هر طريق: مالي، بدني، عرضي و فكري در صدد شكوفايي و اصلاح جامعه بودند، اينها با برداشتن تكيه‌گاه ايمان از ملتي تحت ستم، در پي فساد. هرچند كه شعار اصلاح را سر دهند: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (۱۱) أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـكِن لاَّ يَشْعُرُونَ (۱۲).
آنها ديگراني را كه در پي سرنوشت‌شان گره‌هاي بيداد را باز مي‌كردند، مي‌ستودند و شايسته احترام مي‌دانستند. اينها هركس به جز خودشان را مورد تمسخر و تحقير قرار مي‌دهند: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـكِن لاَّ يَعْلَمُونَ.
آنها با كافر و مؤمن بر خورد يگانه و توام با عزت نفس دارند. اينها برخورد ذليلانه و چاپلوسانه: وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (۱۴).
آنها راه را با يقين مي‌پيمايند. اينها با ترديد وتحير: اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ.
آنها در قبال ويژگي‌هاي پنج‌گانه‌شان دو پاداش ديگر هم مي‌گيرند: هدايت و فلاح. و به قولي مولا امام هادي (ع) از بازار دنيا سرفراز و سرمايه دار بيرون مي‌روند. اينها ورشكسته و گمراه: أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ.
توجه داشته باشيم، اگرچه در مقام مقايسه، صفات متقين با بياني كه ذكر كرديم، نيامده‌ است اما در كل فضاي آيات كريمه ما را به اين مفاهيم راهنمايي مي‌كند.
يكي از روش‌ها يا سبك به كار رفته در اين كتاب مدرن و آسماني اين است كه اگر مطلبي پر اهميت‌تر باشد، اول آن مطلب روايت مي‌شود و بعد چكيده آن مطلب به صورت يك يا چند تصوير زيبا مصور. طوري كه ذهن خواننده ناخودآگاه درگير آن تصوير مي‌گردد. هنوز به بخش زيبايي‌هاي آن نمي‌رسد كه مطلب روايت شده در اعماق ذهنش رسوب مي‌كند. در واقع هدف هم همين است كه خواننده مطلب را به بهترين وجه بفهمد. اين‌جا يكي از جاهايي است كه از همان روش استفاده شده‌است؛ يعني اين‌كه با شنيدن روايت منافقين، نماي كلي آنها را در قاب چهار تصوير شاعرانه و يك تلخيص هنرمندانه تماشا مي‌كنيم. البته اينها كه ياد آوري مي‌شود، از باب اين است كه زياد به چشم مي‌آيند و الا خريد و فروش هدايت و ضلالت خود دنيايي است كه اگر بخواهيم به تمام زيبايي‌هاي اين اثر هنري بپردازيم، تا ابد در همان باي بسم الله باقي خواهيم‌ ماند.
پيش از ديدن آن تصوير ها، ذكر اين مطلب ضروري است كه قرآن كريم علي رغم اين‌كه يك كتاب راهنما به سمت روشنايي است و در صدد بيان مطالب علمي، جامعه شناسي، روانشناسي، تربيتي و اخلاقي و... نيست اما درونمايه‌هاي قدرتمندي از تمام شاخه‌هاي دانش در آن وجود دارد. به طوري كه هر خواننده منصف را به شگفت مي‌آورد. تصور كنيد، در زماني كه هيئت بطلميوس حاكم است و خرق و التيام آسمان از محالات شمرده مي‌شود، اين كتاب مسايل اينگونه را مطرح مي‌كند: " وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لَّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (النحل/۱۲)/ ‏أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ (الأنبياء/۳۰)/ وَالسَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ (الذاريات/۴۷)/ اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ (الرعد/۲)/ لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (يس/۴۰)‏."
و من به اندازه فهم و درك خودم از اين آياتي كه به طور دقيق مراحل رشد انسان را نام مي‌برند، بار‌ها شگفت‌زده شده‌ام. نام بردن اين مراحل در شرايطي است كه نه علم پزشكي آنچنان پيشرفت كرده بود و نه دستگاه‌هاي عكس برداري دقيق امروزي وجود داشت. عجيب اين‌كه هيچ مركز علمي‌اي خلاف اين مراحل را ادعا نكرده‌است: "وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ (۱۲) ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ (۱۳) ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (۱۴)." [المؤمنون]
مطالب بالا در حيطه دانش امروز بررسي مي‌شود. فهم و درك اين مطالب در زمان نزول اين صحيفه آسماني قابل درك براي عموم نبود. اين گره‌گشايي‌ها در اثر پيشرفت دانش معاصر است كه ثابت مي‌كند معجزه اين كتاب آسماني فراگير‌تر از آن است كه تصور مي‌شود. اما در زمان خودش آنچه كه موجب شد اين كتاب به سرعت جايگاه ويژه‌اي پيدا كند، شيوايي و آبشار گونه واژگان آن است كه عرب تشنه بيابان شعر و هنر و ادبيات را سرمست مي‌كرد و نيز تصوير‌هاي قدرتمندي كه خيال را دست خوش امواج پر تلاطم مي‌گردانيد؛ امواج خيال‌هايي كه واقعيت‌هاي غير قابل انكاري پشت آنها رنگين كمال مي‌كشيدند. از اين رو ديري نپاييد كه شعر در دادگاه تاريخ به معجزه بودن قرآن شهادت داد و قرآن هم به پاس اين اعتراف، عمر تا رستاخيز به شعر بخشيد. از آن پس هرجا خواننده‌اي در ساختار واژه قرآن با سوالي رو به رو مي‌شد، يك مصرع شعر از شاعران پر تلاش شهادت مي‌داد كه اين واژه اصالت بي مانند در ريشه اين زبان دارد.
از لحاظ زيبايي شناسي اين كتاب شكوهمند چنان سرشار است كه خواننده در حين خواندن خيال مي‌كند، با يك شعر بلند و قدرتمند پر از تصوير رو به رو است. به گونه‌اي كه گاهي حتي يك سطر بدون به كار بردن تكنيك‌هاي زباني به پايان نرسيده است. از اين رو كسي كه واقعا بخواهد از اين كتاب هنري لذت ببرد، حد اقل با بخشي مهمي از اين تكنيك‌هاي زباني آشنا باشد: "۱- المجاز ۲- الاستعارة ۲- التشبيه، ۳ الكناية، ۴- الإرداف ۵- التمثيل، ۶- الايجاز، ۷- الاتساع ۸- الإشارة ۹- السماواة ۱۰- البسط، ۱۱- الإيغال ۱۲- التتميم ۱۴- التكميل ۱۵- الاحتراس ۱۶- الاستقصاء ۱۷- التذييل ۱۸- الزيادة ۱۹- الترديد ۲۰- التكرار ۲۱- التفسير ۲۲- الإيضاح ۲۳- نفي الشيء بايجابه ۲۴- المذهب الكلامي ۲۵- القول بالموجب ۲۶- المناقضة ۲۷- الانتقال ۲۸- الآجال ۲۹- التسليم ۳۰- التمكين ۳۱- التوشيح ۳۲- التسهيم ۳۴- رد العجز علي الصدر ۳۵- تشابه الاطراف ۳۶- لزوم ما لا يلزم ۳۷- التخبير ۳۸- التسجيع ۳۹- التسريع والإبهام و هو التورية ۴۰- الاستخدام ۴۱- الالتفات ۴۲- الاطراد ۴۳- الانسجام ۴۴- الإدماج ۴۵- الافتنان ۴۶- الاقتدار ۴۷- ائتلاف اللفظ مع اللفظ ۴۸- ائتلاف اللفظ مع المعني ۴۹- الاستدراك ۵۰– الاستثناء ۵۱- تأكيد المدح بما يشبه الذم ۵۲- التفويت ۵۳- التغاير ۵۴- التقسيم ۵۵- التدبيح ۵۶- التنكيت ۵۷- التجريد ۵۸- التعديد ۵۹- الترتيب ۶۰- التضمين ۶۱- الجناس ۶۲- جمع المؤتلف والمختلف ۶۳- حسن النسق ۶۴- عتاب المرء نفسه ۶۵- العكس ۶۶- العنوان ۶۷- الفرائد ۶۸- القسم ۶۹- اللف والنشر ۷۰- المشاكلة ۷۱- المزاوجة ۷۲- المبالغة ۷۳- المطابقة ۷۴-- المقابلة والمواربة ۷۵- المراجعة ۷۶- النزاهة ۷۷- الإبداع ۷۸- المقارنة ۷۹- حسن الابتداء ۸۰- حسن الختام ۸۱- حسن التخلص و الاستطراد."
اينها ابزار‌هاي جمال شناسي‌اي هستند كه كه برخي به الفاظ بر مي‌گردند و بعضي به معاني و هنوز بسياري از آنها در زبان كه ما به آن تعلق داريم، معادل سازي دقيق هم نشده‌اند. چيزهايي كه مرحوم سيوطي لقمه آماده براي ما گذاشته بود و مثال قرآني اكثر آنهارا هم پيدا كرده‌بود اما ما حوصله بر داشتن آن را نداشتيم. پس ديگران زودش قاپيدند و چشم اميد ما الآن به دهان آنها است كه در چه هنگام يك معادل تراشيده و امروزي از فضاي دهان‌شان بيرون مي‌آيد و صد البته، نشان شرمندگي‌ما به پيشگاه اين كتاب مدرن و پر قدرت كه حق آن را ادا نكرده‌ايم و بعد از نويسنده "الإتقان" كسي نيست كه صميمانه و عاشقانه در اين راه تلاش كند.
يك مقايسه مختصر بين "الإتقان" و "مناهل" بكنيد و بعد فاصله زماني و پيدا شدن تكنيك‌هاي جديد زباني را هم در نظر بگيريد، آن‌وقت قضاوت كنيد كه راه‌هاي نارفته "الإتقان" چقدر غريب مانده‌است. حجم كتاب دوم بيش از تمام "الإتقان" است اما حوزه‌هاي جستجوي سيوطي كجا و اين كتاب پر مدعا كجا. ايكاش كساني پيدا مي‌شدند كه راه سيوطي را دنبال مي‌كردند. اگر چنين مي‌شد، امروزه ما با بسياري از زاويه‌هاي نا شناخته زباني اين كتاب زيبا و آسماني آشنا مي‌شديم.
از يك چيز نبايد چشم پوشي كرد و آن اين‌كه در اين مسير پر راز و رمز، حتي ما بر تلاش آنهايي كه در حيطه كاري‌خودشان انجام داده‌اند، هم ارج مي‌نهيم؛ بيان پارادوكس، حساميزي و هنجار شكني در وابسته هاي عددي و… كمك شاياني در فهم اين كتاب مدرن و آسماني مي‌كند. اگرچه، اگر خوب دقت كنيم، مفهوم "پارادوكس" را مي‌توان از " المناقضة" بالا به دست آورد، "تشخيص" را از يكي از شاخه‌هاي استعاره و حساميزي را از آنهايي كه هنوز به دست ما نرسيده‌است. چون سيوطي ادعا مي‌كند كه ابن أبي الاصبع صد شاخه جمال شناسي را در رابطه با قرآن بررسي كرده‌است.
اگر اينطور نباشد، از چه طريقي مي‌توان آسان‌تر، به زيباي اين آيه مباركه پي‌برد:"وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُّؤْمِنِينَ (البقرة/۹۳)‏."
حتما شما هم قبول مي‌كنيد كه حساميزي گزينه اول است، و لو پيچيده و بسيار هنري. يعني اين‌كه در اين‌جا چنانكه براي پي‌بردن به زيبايي اين تصوير شگفت، به سراغ استعاره مي‌رويم، حساميزي را هم از نظر دور نداريم و الا هيچ وقت حلاوت اين تصوير بسيار مدرن را نمي‌چشيم.

نویسنده: سید حسین فاطمی

https://avapress.net/vdca6uni.49nwu15kk4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما