«ابومالک محمد شعبان محمد حسنين» خبرنگار مصری حوزه جریان های اسلامی که سال ها بر روی شبکه تروریستی القاعده و اندیشه وهابیت تحقیقات و مطالعاتی داشته، در مقاله ای که اخیرا منتشر کرده، نقش توطئه گر آل سعود در ضايع کردن مقدّسات اسلامي را بیان کرده است.
متن کامل این مقاله که تحت عنوان «نشأت دولت سعودي و نقش توطئه گر آن در ضايع کردن مقدسات اسلامي» نوشته شده، به شرح ذیل است:
آل سعود با تغيير مفهوم حکومت و قانون در دولت اسلامي بين اسلام و واقعيت موجود جدايي انداختند. در اين ديدگاه، اسلام صرفاً آيين هايي خشک و توخالي است که به رژيم هاي معاصر، حکومت دوگانه پادشاه و کاهن و اصالت دادن به خاندان سلطنتي را بازمي گرداند.
بريتانيا به قداست حجاز نزد مسلمانان و تمايز سرزمين نجد از جهت خودمختاري حتّي از مرکز خلافت عثماني توجه داشت و از اين رو، به هدف تسلط بر آن از آغاز قرن نوزدهم حيله اي پليد را آغاز نمود و البته با همکاري مزدور بزرگ خود عبد العزيز آل سعود مؤسس دولت سعودي موفّق به انجام اين کار شد.
در سال 1898 م وزارت مستعمرات بريتانيا شايستگي لازم براي اجراي نقشه شومش را در يک شخص "عبد العزيز آل سعود" که هنوز بيش از بيست سال از سنّش نگذشته بود، به خوبي مشاهده کرد و بنابراين، حمايت نظامي و مالي لازم را از او به عمل آورد و به او و مشاورانش بهره برداري از دعوت وهابيت و شور هيجان داعيان و برادران مجاهد آنان را تلقين کرد.
عبد العزيز از سال 1902 م بعد از چندين حمله توانست بر رياض و نجد مسلط شود. سپس بريتانيا پروژه خود را در جزيرة العرب اجرايي کرد و وي را به عنوان پادشاه حجاز و نجد اعلام نمود و مناطقي از نجران يمن را نيز ضميمه قلمرو او کرد. در سال 1932 م بر سر تضمين پادشاهي آل سعود در آن سرزمين تحت عنوان جديدي که بريتانيا تعيين کرده بود، توافق کردند. به موجب اين توافقنامه بريتانيا تاج و تخت عبد العزيز و اولادش را بعد از خودش تضمين مي کرد و در مقابل عبد العزيز آل سعود متعهد مي شد هيچ توافقي با دولتي و شخصي نکند و هيچ تصميمي نگيرد بخصوص در روابط خارجي با ديگر کشورها مگر با اجازه و مشورت دولت بريتانيا. اکنون نيز اين توافقنامه ها به عنوان اسناد موجود است و در دفتر اسناد وزارت خارجه بريتانيا که هر سي سال يکبار برخي از اسناد آرشيوش را منتشر مي نمايد، ثبت شده است.
لشکريان عبد العزيز ال سعود بعد از کشتار مردمان بسياري که با پشتيباني هواپيماهاي انگليسي و با تباني برادران وهابي به وجود آورند، بالاخره حکومت آل سعود را برپا کرد و بر حجاز سيطره يافت. بدين گونه شرايط براي او و فرزندان بعد از خودش مساعد گشت تا بتوانند مقدّرات مالي امّت اسلامي و مقدّسات ديني آنان را تحت تسلط و هيمنه خود درآورند و البته تعهد کرده بودند که هرگز از مشورت دولت انگليس خارج نشوند.
از آن زمان مکه و مدينه و جزيره العرب تحت سيطره انگليس درآمد. و بعد از انگليس، با پايان گرفتن جنگ جهاني دوم و زوال سيادت اروپاي استعماري بر جهان، آمريکا وارث تاج و تخت سعودي و نفت جزيرة العرب شد و نيز ديگر ممتلکات بريتانيا يعني نظارت بر مکه و مدينه را نيز بدست آورد. بعد از جنگ جهاني دوّم، رئيس جمهور آمريکا روزولت سوار بر کشتي جنگي آمريکايي با ملک عبد العزيز ديدار کرد. در اين ديدار کفالت تاج و تخت سعودي خائن در مقابل اطاعت بي چون و چرا به آمريکا منتقل شد که همچنان آل سعود اطاعت مطلق خود از آمريکا را اثبات کرده است.
از جمله اسنادي که در اين مرحله از روابط آل سعود منتشر شده است، موافقت عبد العزيز با برنامه بريتانيا در مهاجرت دادن صهيونيست ها به فلسطين و عدم اعتراض نسبت به واگذاري سرزمين فلسطينيان به يهوديان و نيز موافقت با قرارداد بالفور را مي توان برشمرد.
در سال 1936م قيام بزرگ عزّ الدّين قسّام -رحمة الله عليه- در فلسطين بر ضدّ شهرک نشينان يهود آغاز شد. نخست وزير انگليس در قرارداد بالفور 1917م متعهد شده بود که فلسطين را وطن قوم يهود سازد و يهوديان بتدريج زمين هاي فلسطينيان را متصرف مي شدند. با شکل گيري قيام عزّ الدين بريتانيا از فرونشاندن شعله هاي اين قيام عاجز شد و از مزدور خود ملک عبد العزيز کمک خواست. از اين رو، ملک عبد العزيز فرزند و وزير خارجه اش فيصل را براي ميانجي گري بين اعرب فلسطين و رهبران قيام 1936م به فلسطين فرستاد تا قيام را متوقف سازد و همزمان وفاداري آل سعود به بريتانيا را هم به اثبات رساند. وي توانست قيام را متوقف و سپس خاموش کند و اين اولين گام براي از ضايع کردن قدس بود و بعد از آن فصول ديگري از توطئه پي در پي انجام شد -که در اين مقاله مجال بررسي آن نيست- تا آنکه به آخرين ايستگاه کنفرانس صلح مادريد سال 1991م رسيد که به هدف عادي سازي روابط با يهود تشکيل شد. سعودي در اين کنفرانس شرکت کرد و شيوخ وهابي نيز با صدور فتواهاي تاريخي در مباح دانستن رابطه با اسرائيل وي را همراهي کردند. اين فتواهاي ننگين را به ايات و روايات هيئت علماي سعودي و رئيس آن شيخ عبد العزيز بن باز مستدل مي کنند تا مقبول عام افتد. در جايي ديگر، نيز اين شيوخ درباري فتاوايي در مباح بودن ورود لشکريان صليبي از اروپا و آمريکا به ادّعاي ضرورت مقابله با خطر صدّام حسين! صادر کردند.
قطار توطئه آل سعود مسير خود را ادامه داد تا رسيد به امير عبد الله بن عبد العزيز ولي عهد سعودي و حاکم فعلي رياض در اواسط سال 2002م که اقدام دولت سعودي در عادي سازي کامل رابطه با اسرائيل و به رسميت شناختن آن در مقابل اعاده زمين هاي اشغالي سال 1967م و دست کشيدن از باقي زمين هاي فلسطينيان را اعلام نمود و پا را از اين هم فراتر نهاد و در کنفرانس سران عرب نيز اين اقدام خود را به عنوان يک پروژه عربي مطرح کرد که هدف از آن عقيم سازي انتفاضه فلسطينيان بود که در ماه رجب 1423هـ يعني يک سال قبل از به رسميت شناخت اسرائيل شکل گرفته بود.
سعود الفيصل وزير خارجه سعودي مبادرت به بازاريابي عربي و جهاني براي تکميل پروژه پدر و عمو و جدّش کرد.. عليرغم آنکه اسارئيل نصف اقدامات او يعني عادي سازي و به رسميت شناختن آن را پذيرفت و نصف ديگر يعني عقب نشيني از سرمين هاي اشغالي سال 1967 را رد کرد و در پي آن دولت فلسطين را درهم کوبيد و کرانه غربي و غزه را که پس داده بود، دوباره اشغال کرد و کشتارگاه هايي از اجساد فلسطينيان به وجود آورد.
در خلال آن سالها و در اواخر 1990م و اوائل 1991م نيروهاي بين المللي و در رأس آنان آمريکا و بريتانيا در حدود يک مليون سرباز با اسلحه و تجهيزات نظامي کامل و هواپيماهاي جنگنده را تحت پوشش آزادي کويت و تمرکز سازمان دهي شده آمريکايي ها و هجوم صليبيان جديد بر خاورميانه (جزيره العرب شام و مصر و عراق) وارد جزيرة العرب کردند.. و بدين گونه اماکن مقدسه سه گانه مسلمين، يعني مکّه و مدينه و بيت المقدس با نظارت حکام آل سعود و امراي جزيرة العرب تحت اشغال مستقيم نيروهاي صليبي درآمد. اين در حالي است که پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلّم به مسلمين وصيت کرده که (مشرکين را از جزيرة العرب اخراج کنيد) ... امّا اکنون سرزمين وحي و اسلام و کعبه مسلمانان و مسجد پيامبرشان به طور غيرمستقيم توسط صليبيان و يهود اشغال شده است. آمريکا و اربابش اسرائيل و همپيمانان صليبي اش، اين کشور را پر از پايگاه هاي نظامي زميني و دريايي و هوايي کرده اند و با روش جديد تجميع نيروها در پايگاه هاي مرکزي به جاي پراکنده کردن آنها، اين سرزمين را به اشغال خود درآورده اند، و را در هر جاي اين سرزمين مقام ها و مناصب را بين مرتدّان و منافقان و جاهلان و بردگان و افراد پست پليد تقسيم کرده اند.. و اينان به وقت نياز در صورت خروج نيروهاي صليبي از پايگاه هايشان، نقش اشغالگر را به نيابت ايشان ايفا مي کنند. کافي است بدانيم که آمريکا و همپيمانان صليبي شان همين الآن بر روي اراضي جزيره العرب بيش از دويست هزار سرباز و آن مقدار اسلحه و تجهيزات دارند که براي يک مليون سرباز کفايت مي کند؛ به طوري که به وقت نياز انتقال دادن ايشان ظرف چند هفته ممکن است.. اشغالگران نوين از تحريک مسلمانان براي جهاد پرهيز مي کنند و به علماي درباري دستور مي دهند مردم را از جهاد منصرف کنند و به اطاعت از ولي امر مرتدين! دعوت کنند.
آراء و نظريات سياسي آل سعود نشأت گرفته از وهابيت، اسلام را صرفاً آيين هايي خشک و توخالي قرار مي دهد که منحصر به اعتقادات خاندان پادشاهي آل سعود مي گردد.
حکّام اين خاندان فاسد حقّ عصمت از خطا و اشتباه و عصمت از کفر براي خود قائلند- و از اينجا آنان نظريه اسلام سياسي درحکومت را به مفهومي ديگر تغيير دادند که حکومت به جز از آن عبد العزيز آل سعود و فرزندان و نوه هاي بعدي او نيست! و مفهوم اطاعت را به اطاعت از حکّام آل سعود منحصر کردند که به مفهوم اطاعت کردن از ايشان چه در درست و خطاي ايشان است! که در هر صورت صحيح است!! اين همان شکاف بين اسلامي است که آل سعود و علماي درباري شان درمؤسسه تئوري سازي وهابيت يا همان -هيئت افتاء- درست کردند و به اسلام نسبت دادند و واقعيتي که به طبيعت حال خود در حال تغيير است.
مرجع اين مسأله به مؤسسه تئوري سازي سعودي برمي گردد که تنها بر اساس مصلحت بقاي پادشاهي آل سعود فتوا صادر مي کنند؛ پادشاه با توجه به آنچه خواست رؤساي آمريکايي و انگليسي به آنان مي گويد چه ببافند. به اين گونه آل سعود مقدّرات امّت اسلام را به بازي گرفته است. ما در اينجا در صدد ارزيابي اين رژيم در سرزمين مبارک حجاز نيستيم، بلکه در صدد توضيح اين هستيم که اين رژيم از اهداف ذاتي خود چشم پوشيده -و اهداف ذاتي او غيرقابل بحث است-.
مسأله مورد بحث ما بي توجهي و عدم درک رژيم آل سعود ازواقعيت رويکردهاي امّت اسلامي است، به طوري که نقش آن در منظومه جهاني از زمان نشأت خود همانند تيشه اي بود که امّت اسلام را تخريب کرد، رژيمي که از ابتداي تشکيل تا کنون به مفهوم خلافت اسلامي که در عقول و قلوب اکثر مسلمانان به عنوان نظامي سياسي حضور دارد و به عنوان يک هدف شرعي مدّ نظر است و در زمره مطالبات اصلي جميع مسلمانان قرار دارد که در آن هر دو بعد سياسي و ديني ديده شده است، بي اعتنا بوده است؛ بلکه برعکس آل سعود در جهت نقيض چنين خواسته اي گام برداشته و از زمان تشکيل تا کنون معنا و مفهوم تمدن امّت اسلامي را درک نکرده است و درمورد تمدن حاضر امت اسلامي حکم به مرگ و نابودي آن مي دهد؛ فرهنگ مسلمانان را مسخ مي کند و تمدن آنان را در داخل مرزهاي رژيم مزدورش منهدم مي کند.
به سبب ظهور چنين رويکردهايي، داعيان تمدّن غربي بت پرستي آل سعود را به فال نيک گرفته اند و در سخنان شان چنين منظره اي را در نزد افکار عمومي از آل سعود رسم مي کنند. رويکردهاي ديني آل سعود از هر حرکت رو به جلوي امّت اسلامي که متضاد با تمدن غربي و صهيونيستي در منطقه باشد، جلوگيري مي کند.. در اين موارد رژيم رياض به سرعت وابستگي به اين حرکت ها را از خود نفي مي کند و در مقابل درهاي کشور عربستان را به روي رژيم صهونيستي و يهود و نصارا مي گشايد و به آمريکا و اسرائيل اجازه ايجاد پايگاه نظامي براي سربازان کافر دشمنان ما را مي دهد.. و همه اين اقدامات را با فتاواي شيوخ هيئت علماي وهابي همراه مي سازد تا اين اقدامات را شرعي جلوه دهد. بدين گونه سعودي به عنوان رژيمي داراي وظيفه اي مشخص و مادّه کاربردي براي تمدن غربي با کارايي بالايي در جهت کوبيدن نظام ها و دولت هايي عمل مي کند که در مسير رشد و استقلال يا انقلاب و آزادي حرکت مي کنند يا سياست هايي را دنبال مي کنند که مصالح غربي را در منطقه اسلامي به خطر مي اندازد.
منبع: شیعه آنلاین
منبع : خبرگزاری آوا- مشهد مقدس