عبدالله عزام
از شهید عبدالله عزام بعنوان سردار مجاهدین عرب در افغانستان نام برده شده است. او بود که از سال 1980 میلادی زمینهء ورود هزاران جوان عرب به صف جهاد افغانستان را فراهم آورد. از آنجائیکه نظریات عزام را در بمیان آمدن القاعده و منهج فکری این جریان دارای نقش و اثر می دانند، لازم است به نظریات وی که تاکنون به آن کمتر پرداخته شده است نظری بیاندازیم.
عبدالله عزام یک فلسطینی بود. او در سال 1941 میلادی در جنین واقع در فلسطین اشغالی بدنیا آمد. در اردن و سوریه درس خواند واز الازهر در مصر دکتورا گرفت و در جنگ شش روزهء اعراب واسرائیل در صف داوطلبان اخوان المسلمین شرکت کرد. او در دوران تحصیل در مصر با سازمان اخوان المسلمین آشنا شد و به این سازمان پیوست و تا آخرین دم حیات در سال 1989 میلادی به پیمان خویش با این سازمان وفادار ماند.
عزام در ابتدا در یک جمعیت خیریه عرب در پیشاور برای کمک به مهاجرین مشغول کار شد اما بعدا خود تشکیلات مستقلی را بنام (مکتب الخدمات) اساس گذاشت که با همکاری احزاب جهادی در پیشاور به مجاهدین و مهاجرین کمک می کرد. عزام که سخنران توانا و نویسندهء چیره دست بود، در تشویق جوانان عرب به شرکت در جهاد افغانستان سهم بزرگ ایفا کرد. او در این راه از کمک دولت های عرب برخوردار شد که مشتاق صدور جوانان پرشروشور و انقلابی از کشور های شان به نقطه ای دور از مرزهای جهان عرب بودند.
فعالیت های عزام اگر از یکطرف در جلب توجه جهان عرب به جهاد افغانستان عرب موثر افتاد، از جانب دیگر رژیم های محافظه کار عرب را از شر عناصری که می توانستند در داخل کشور های شان مشکل آفرین باشند نجات داد و از همه مهمتر این کار موجب کمتر شدن توجه اعراب به مسئلهء فلسطین شد و به همین دلیل وی مورد انتقاد بعضی از گروهها در جهان عرب مخصوصا فلسطین قرار گرفت.
عزام می گفت که راه نجات فلسطین جهاد اسلامی است. او به این باور نبود که راهی را که سازمان فتح می پیماید به تاسیس کشور مستقلی برای فلسطینی ها منجر گردد. عزام در بنیان گذاری جنبش اسلامی حماس در فلسطین نقش مهم داشت.
در سال 1989 همزمان با تاسیس جنبش حماس کتابی تحت عنوان (حماس، الجذرو تاریخیه و المیثاق) نوشت. تاثیر فکری عزام وشخصیت هائی چون عزام در میثاق حماس مشخص است. در مادهء دوم از منشور حماس آمده است:
حرکت مقاومت اسلامی یکی از جناحهای اخوان المسلمین در فلسطین است. حرکت اخوان المسلمین یک تنظیم در سطح بین المللی و بزرگترین تنظیم اسلامی در عصر حاضر است...
نگاهی به اندیشه های عبدالله عزام
کتاب هائی که عزام در آن روزگار نوشت مخاطب های خاص خود را داشت که نشان از برنامهء وی برای جهان اسلام دارد. هدف از نوشتن این کتابها روشن ساختن اذهان جوانان عرب در مورد اهداف غرب در جهان اسلام بود. در این کوتاه سخن به بعضی از کتاب های وی بصورت مجمل اشاره می شود.
عزام در کتاب خود بنام (خط تحول اسلامی) در طول تاریخ از دسایس غرب علیه جهان اسلام سخن می گوید. به باور وی غرب در آغاز با شمشیر علیه اسلام قیام کرد که آن دورهء جنگ های صلیبی بود. اما در این معرکه به پیروزی دلخواه یعنی نابودی اسلام دست نیافت.
دومین حربهء غرب علیه اسلام تلاش در جهت تضعیف فرهنگ اسلامی بود که عزام آنرا تلاش غرب برای نابودی تدریجی اسلام و مسلمین می داند. وقتی به کارنامهء عبدالله عزام در دوران جهاد افغانستان نظر می اندازیم، وی را مرد صاحب نبوغی می یابیم که برای رهائی جهان عرب از چنگ استعمار غرب دارای یک برنامهء بسیار دقیق و حساب شده بود. او می خواست از جهاد افغانستان و مجبوریت جهان غرب به نفع یک حرکت رادیکال در تمام جهان عرب علیه امریکا و اسرائیل بهره بگیرد.
سخنی از مسئول امور آموزش و پرورش در هند (لورد میکالی) انگلیسی نقل می کند که روشنترین تعریف از تلاش در جهت خود بیگانه ساختن مسلمانان است: لازم است تا جامعه ای بمیان آید که رابط میان ما و ملیونها رعایای بریتانیای کبیر (در هندوستان) باشد این جماعت از نظر خون و نژاد هندی است اما از نظر طرز فکر و ذوق و گرایش وزبان کاملا انگلیسی.
عزام این مرحله از تلاش غرب را مرحلهء انتقال جوامع اسلامی به علمانیت و جدائی دین از سیاست می داند که کسانی چون مصطفی کمال اتاتورک نمایندهء این دوره در جهان اسلام اند.
مرحلهء سوم که مخصوصا بعد از حملهء ناپلیون به مصر آغاز می شود از نظر عزام دورانی است که مفکورهء ملی گرائی رواج می یابد و میان مسلمانان فاصله ایجاد می کند سرزمین بزرگ خلافت اسلامی توسط مرزها به کشور های کوچک تقسیم می شوند و هرکشوری از خود تاریخ و افتخاراتی بمیان می آورد. غرب زده ها توسط استعمارگران در این کشور ها به قدرت می رسند و گاهی هم قدرت میان این عناصر بوسیلهء کودتا ها دست بدست می شود که بازهم استعمارگران در آن نقش دارند.
عزام به دلایل متعدد ثابت می سازد که اولین کسانی که مسئلهء ناسیونالیسم عربی را مطرح کردند و آنرا بشکل یک مکتب سیاسی به جهان عرب عرضه نمودند عیسوی ها بودند.
نجیب عازوری یک مسیحی از اهل شام در سال 1904 یک سازمان ناسیونالیستی عربی را برای آزادی سوریه و عراق از سلطهء امپراتوری عثمانی بوجود آورد.
عازوری را آغاز گر مفکورهء ناسیونالیسم عربی می خوانند که مفکورهء وی موجب بمیان آمدن کنفرانس پاریس در سال 1913 گردید. او در فرانسه مجله ای را بنام استقلال عربی نشر می کرد.
عزام آغاز حرکت های ناسیونالیستی در جهان عرب وبمیان آمدن جمعیت اتحاد وترقی در ترکیه را دسایس استعمارگران می داند که هدف از آن از نابودی خلافت و بمیان آوردن حکومت های ملی بود تا استعمار بتواند بر هرکدام از آنان به سهولت مسلط گردد.
اندیشهء ناسیونالیسم عربی را احزابی بعنوان ایدئولوژی پذیرفتند که می خواستند اسلام را از حیات عملی مسلمانان جدا سازند. عزام حزب بعث را بزرگترین این احزاب می داند.
حزب بعث عربی اشتراکی از اتحاد دو حزب بمیان آمد: حزب بعث عربی که بنیان گذاران آن ذکی الارسوزی از نصیری ها و میشل عفلق مسیحی بودند.
حزب عربی اشتراکی که در سال 1938 بمیان آمد. حزب بعث و حزب عربی اشتراکی در سال 1952 باهم یکجا شدند. عزام از شخصیت های حزب بعث به تفصیل سخن می گوید و چنین نتیجه می گیرد:
• رهبران وموسسین حزب بعث هیچکدام مسلمان نبوده اند مانند زکی الارسوزی ملحد که نصیری بود و میشل عفلق مسیحی که می گویند یونانی الاصل بوده است.
• مبادی فکری حزب بعث کفر صریح است مانند عربیت مصدر مقدسات است...
حزب بعث هرچند دم از ناسیونالیسم عربی می زد اما به قضیهء فلسطین که مهمترین مسئله در جهان اسلام است توجهی نداشت.
در مورد صدام حسین کسی که مدتی طولانی در عراق حکومت کرد، به این باور است که وی فرقی از عفلق ندارد. صدام در مصاحبه با یک روزنامهء اردنی در سال 1981 در جواب این سوال که رابطهء شما با میشل عفلق چگونه بوده است گفت:
رابطهء من با عفلق رابطهء پسر با پدر بوده است واگر میشل نمی بود صدام هیچ چیزی نمی بود.
صدام در آغاز محافظ شخصی میشل عفلق بود پس تصادفی نیست که در کشور نفت خیزی مانند عراق که برای جهان غرب بسیار اهمیت دارد چنین شخصی به قدرت می رسد.
جالب اینجاست که رهبران بعثی در آغاز جنگ جهانی دوم به نازیسم و فاشیسم تمایل داشتند و بعد از شکست آلمان نازی در جنگ دوم جهانی در روش خود تعدیلاتی وارد کردند اما در عمل وحتی در مشی همچنان نازی مشرب باقی ماندند.
عزام بعضی از شعار های بعثی ها را با فاشیست ها مقایسه می کند و نتیجه می گیرد که این حزب یک حزب فاشیست در جهان عرب است. مثلا بعثی ها می گویند : بعث در تقدیر ملت عرب است و موسولینی می گفت: فاشیسم در تقدیر ملت ایتالیاست.
موسولینی می گفت: ماهیت فاشیسم قابل مناقشه نیست بلکه باید با احساس آنرا دریافت. بعثی ها می گویند: نمی توان با مناقشه به ماهیت حزب بعث پی برد بلکه باید از راه ایمان به آن برسیم.
عزام ملیت گرائی ترکها را نیز همانند ملیت گرائی در جهان عرب مخرب می داند و در کتاب خود (المناره المفقوده) که می توان آنرا زندگینامهء سیاسی کمال اتاتورک نیز خواند، وی را در قطار بزرگترین دشمنان اسلام می شمارد.
عزام این کتاب ها را برای روشن ساختن اذهان در جهان عرب نوشت و جوانانی که به افغانستان می آمدند هرچند با روسها و ابرقدرت شرق می جنگیدند اما با ذهنیت شدیدا ضد غربی آموزش می یافتند. عزام در کتاب هائی که در مورد جهاد افغانستان نوشته است افغانها را نیز از دسایس دنیای غرب بخصوص امریکا هوشدار می دهد.
در کتاب دیگری بنام (بشائر النصر) که درسال 1988 در پیشاور به نشر رسید عزام خطاب به مجاهدین افغان می گوید که امریکا از طریق رسانه های جمعی درتلاش است تا پیروزی شما علیه قشون سرخ را ناشی از کمک های مالی و تسلیحاتی خود به شما از جمله راکت استینگر عنوان نماید.
هدف از این تبلیغات اینست تا به مسلمانان تفهیم نماید که پیروزی این جهاد ناشی از کمک امریکاست و به این ترتیب روحیهء توکل به خداوند را در امت اسلامی تضعیف نماید.
ادامه دارد.....
از شهید عبدالله عزام بعنوان سردار مجاهدین عرب در افغانستان نام برده شده است. او بود که از سال 1980 میلادی زمینهء ورود هزاران جوان عرب به صف جهاد افغانستان را فراهم آورد. از آنجائیکه نظریات عزام را در بمیان آمدن القاعده و منهج فکری این جریان دارای نقش و اثر می دانند، لازم است به نظریات وی که تاکنون به آن کمتر پرداخته شده است نظری بیاندازیم.
عبدالله عزام یک فلسطینی بود. او در سال 1941 میلادی در جنین واقع در فلسطین اشغالی بدنیا آمد. در اردن و سوریه درس خواند واز الازهر در مصر دکتورا گرفت و در جنگ شش روزهء اعراب واسرائیل در صف داوطلبان اخوان المسلمین شرکت کرد. او در دوران تحصیل در مصر با سازمان اخوان المسلمین آشنا شد و به این سازمان پیوست و تا آخرین دم حیات در سال 1989 میلادی به پیمان خویش با این سازمان وفادار ماند.
عزام در ابتدا در یک جمعیت خیریه عرب در پیشاور برای کمک به مهاجرین مشغول کار شد اما بعدا خود تشکیلات مستقلی را بنام (مکتب الخدمات) اساس گذاشت که با همکاری احزاب جهادی در پیشاور به مجاهدین و مهاجرین کمک می کرد. عزام که سخنران توانا و نویسندهء چیره دست بود، در تشویق جوانان عرب به شرکت در جهاد افغانستان سهم بزرگ ایفا کرد. او در این راه از کمک دولت های عرب برخوردار شد که مشتاق صدور جوانان پرشروشور و انقلابی از کشور های شان به نقطه ای دور از مرزهای جهان عرب بودند.
فعالیت های عزام اگر از یکطرف در جلب توجه جهان عرب به جهاد افغانستان عرب موثر افتاد، از جانب دیگر رژیم های محافظه کار عرب را از شر عناصری که می توانستند در داخل کشور های شان مشکل آفرین باشند نجات داد و از همه مهمتر این کار موجب کمتر شدن توجه اعراب به مسئلهء فلسطین شد و به همین دلیل وی مورد انتقاد بعضی از گروهها در جهان عرب مخصوصا فلسطین قرار گرفت.
عزام می گفت که راه نجات فلسطین جهاد اسلامی است. او به این باور نبود که راهی را که سازمان فتح می پیماید به تاسیس کشور مستقلی برای فلسطینی ها منجر گردد. عزام در بنیان گذاری جنبش اسلامی حماس در فلسطین نقش مهم داشت.
در سال 1989 همزمان با تاسیس جنبش حماس کتابی تحت عنوان (حماس، الجذرو تاریخیه و المیثاق) نوشت. تاثیر فکری عزام وشخصیت هائی چون عزام در میثاق حماس مشخص است. در مادهء دوم از منشور حماس آمده است:
حرکت مقاومت اسلامی یکی از جناحهای اخوان المسلمین در فلسطین است. حرکت اخوان المسلمین یک تنظیم در سطح بین المللی و بزرگترین تنظیم اسلامی در عصر حاضر است...
نگاهی به اندیشه های عبدالله عزام
کتاب هائی که عزام در آن روزگار نوشت مخاطب های خاص خود را داشت که نشان از برنامهء وی برای جهان اسلام دارد. هدف از نوشتن این کتابها روشن ساختن اذهان جوانان عرب در مورد اهداف غرب در جهان اسلام بود. در این کوتاه سخن به بعضی از کتاب های وی بصورت مجمل اشاره می شود.
عزام در کتاب خود بنام (خط تحول اسلامی) در طول تاریخ از دسایس غرب علیه جهان اسلام سخن می گوید. به باور وی غرب در آغاز با شمشیر علیه اسلام قیام کرد که آن دورهء جنگ های صلیبی بود. اما در این معرکه به پیروزی دلخواه یعنی نابودی اسلام دست نیافت.
دومین حربهء غرب علیه اسلام تلاش در جهت تضعیف فرهنگ اسلامی بود که عزام آنرا تلاش غرب برای نابودی تدریجی اسلام و مسلمین می داند. وقتی به کارنامهء عبدالله عزام در دوران جهاد افغانستان نظر می اندازیم، وی را مرد صاحب نبوغی می یابیم که برای رهائی جهان عرب از چنگ استعمار غرب دارای یک برنامهء بسیار دقیق و حساب شده بود. او می خواست از جهاد افغانستان و مجبوریت جهان غرب به نفع یک حرکت رادیکال در تمام جهان عرب علیه امریکا و اسرائیل بهره بگیرد.
سخنی از مسئول امور آموزش و پرورش در هند (لورد میکالی) انگلیسی نقل می کند که روشنترین تعریف از تلاش در جهت خود بیگانه ساختن مسلمانان است: لازم است تا جامعه ای بمیان آید که رابط میان ما و ملیونها رعایای بریتانیای کبیر (در هندوستان) باشد این جماعت از نظر خون و نژاد هندی است اما از نظر طرز فکر و ذوق و گرایش وزبان کاملا انگلیسی.
عزام این مرحله از تلاش غرب را مرحلهء انتقال جوامع اسلامی به علمانیت و جدائی دین از سیاست می داند که کسانی چون مصطفی کمال اتاتورک نمایندهء این دوره در جهان اسلام اند.
مرحلهء سوم که مخصوصا بعد از حملهء ناپلیون به مصر آغاز می شود از نظر عزام دورانی است که مفکورهء ملی گرائی رواج می یابد و میان مسلمانان فاصله ایجاد می کند سرزمین بزرگ خلافت اسلامی توسط مرزها به کشور های کوچک تقسیم می شوند و هرکشوری از خود تاریخ و افتخاراتی بمیان می آورد. غرب زده ها توسط استعمارگران در این کشور ها به قدرت می رسند و گاهی هم قدرت میان این عناصر بوسیلهء کودتا ها دست بدست می شود که بازهم استعمارگران در آن نقش دارند.
عزام به دلایل متعدد ثابت می سازد که اولین کسانی که مسئلهء ناسیونالیسم عربی را مطرح کردند و آنرا بشکل یک مکتب سیاسی به جهان عرب عرضه نمودند عیسوی ها بودند.
نجیب عازوری یک مسیحی از اهل شام در سال 1904 یک سازمان ناسیونالیستی عربی را برای آزادی سوریه و عراق از سلطهء امپراتوری عثمانی بوجود آورد.
عازوری را آغاز گر مفکورهء ناسیونالیسم عربی می خوانند که مفکورهء وی موجب بمیان آمدن کنفرانس پاریس در سال 1913 گردید. او در فرانسه مجله ای را بنام استقلال عربی نشر می کرد.
عزام آغاز حرکت های ناسیونالیستی در جهان عرب وبمیان آمدن جمعیت اتحاد وترقی در ترکیه را دسایس استعمارگران می داند که هدف از آن از نابودی خلافت و بمیان آوردن حکومت های ملی بود تا استعمار بتواند بر هرکدام از آنان به سهولت مسلط گردد.
اندیشهء ناسیونالیسم عربی را احزابی بعنوان ایدئولوژی پذیرفتند که می خواستند اسلام را از حیات عملی مسلمانان جدا سازند. عزام حزب بعث را بزرگترین این احزاب می داند.
حزب بعث عربی اشتراکی از اتحاد دو حزب بمیان آمد: حزب بعث عربی که بنیان گذاران آن ذکی الارسوزی از نصیری ها و میشل عفلق مسیحی بودند.
حزب عربی اشتراکی که در سال 1938 بمیان آمد. حزب بعث و حزب عربی اشتراکی در سال 1952 باهم یکجا شدند. عزام از شخصیت های حزب بعث به تفصیل سخن می گوید و چنین نتیجه می گیرد:
• رهبران وموسسین حزب بعث هیچکدام مسلمان نبوده اند مانند زکی الارسوزی ملحد که نصیری بود و میشل عفلق مسیحی که می گویند یونانی الاصل بوده است.
• مبادی فکری حزب بعث کفر صریح است مانند عربیت مصدر مقدسات است...
حزب بعث هرچند دم از ناسیونالیسم عربی می زد اما به قضیهء فلسطین که مهمترین مسئله در جهان اسلام است توجهی نداشت.
در مورد صدام حسین کسی که مدتی طولانی در عراق حکومت کرد، به این باور است که وی فرقی از عفلق ندارد. صدام در مصاحبه با یک روزنامهء اردنی در سال 1981 در جواب این سوال که رابطهء شما با میشل عفلق چگونه بوده است گفت:
رابطهء من با عفلق رابطهء پسر با پدر بوده است واگر میشل نمی بود صدام هیچ چیزی نمی بود.
صدام در آغاز محافظ شخصی میشل عفلق بود پس تصادفی نیست که در کشور نفت خیزی مانند عراق که برای جهان غرب بسیار اهمیت دارد چنین شخصی به قدرت می رسد.
جالب اینجاست که رهبران بعثی در آغاز جنگ جهانی دوم به نازیسم و فاشیسم تمایل داشتند و بعد از شکست آلمان نازی در جنگ دوم جهانی در روش خود تعدیلاتی وارد کردند اما در عمل وحتی در مشی همچنان نازی مشرب باقی ماندند.
عزام بعضی از شعار های بعثی ها را با فاشیست ها مقایسه می کند و نتیجه می گیرد که این حزب یک حزب فاشیست در جهان عرب است. مثلا بعثی ها می گویند : بعث در تقدیر ملت عرب است و موسولینی می گفت: فاشیسم در تقدیر ملت ایتالیاست.
موسولینی می گفت: ماهیت فاشیسم قابل مناقشه نیست بلکه باید با احساس آنرا دریافت. بعثی ها می گویند: نمی توان با مناقشه به ماهیت حزب بعث پی برد بلکه باید از راه ایمان به آن برسیم.
عزام ملیت گرائی ترکها را نیز همانند ملیت گرائی در جهان عرب مخرب می داند و در کتاب خود (المناره المفقوده) که می توان آنرا زندگینامهء سیاسی کمال اتاتورک نیز خواند، وی را در قطار بزرگترین دشمنان اسلام می شمارد.
عزام این کتاب ها را برای روشن ساختن اذهان در جهان عرب نوشت و جوانانی که به افغانستان می آمدند هرچند با روسها و ابرقدرت شرق می جنگیدند اما با ذهنیت شدیدا ضد غربی آموزش می یافتند. عزام در کتاب هائی که در مورد جهاد افغانستان نوشته است افغانها را نیز از دسایس دنیای غرب بخصوص امریکا هوشدار می دهد.
در کتاب دیگری بنام (بشائر النصر) که درسال 1988 در پیشاور به نشر رسید عزام خطاب به مجاهدین افغان می گوید که امریکا از طریق رسانه های جمعی درتلاش است تا پیروزی شما علیه قشون سرخ را ناشی از کمک های مالی و تسلیحاتی خود به شما از جمله راکت استینگر عنوان نماید.
هدف از این تبلیغات اینست تا به مسلمانان تفهیم نماید که پیروزی این جهاد ناشی از کمک امریکاست و به این ترتیب روحیهء توکل به خداوند را در امت اسلامی تضعیف نماید.
ادامه دارد.....
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)