نشست سه جانبه اسلام آباد نیز با امضاء توافقنامه و یا پیمان سمبولیک و تشریفاتی میان سه کشور افغانستان، ایران و پاکستان، به پایان رسید. در نشست مذکور شاید جانب ایرانی و پاکستانی، توانسته باشند به اهدافی که از برگزاری نشست یاد شده میخواستند، برسند که آنهم به دلیل کیاست و کار کشتگی مقامات دو کشور ایران وپاکستان خواهد بود. اما دست آورد رئیس جمهور ما حامد کرزی از نشست سه جانبه اسلام آباد چه خواهد بود، این اول کلام است.
دولتمردان ما در عرض و طول حیات سایسی شان نشان داده اند که بر رغم آنکه سیاست را در مراکز دانشگاهی و در مرحله تئوری، دقیق و درست فرا نگرفته اند ، در عرصه عملی نیز نتوانسته اند از بستر آماده گزینهها و فرآورده های سیاسی موجود در سطح کشور و منطقه و جهان، بهره های لازم و بایسته را ببرند.
ملت افغانستان علی رغم دارا بودن سطح هوشی بالا نسبت به همسایگان و ملل دیگر دنیا، با تاسف در تطبیق موضوعات تئوری سیاست با مصادیق خارجی آن، دچار تردید و مشکل بودهاند و در واقع، در مطابقت عین با ذهن، دچار خبط و چالش میشوند. این در حالی است که بسیاری از دولتمردان و مقامات موجود در منطقه و جهان که در هر دو عرصه نظر و عمل سیاسی، بمراتب تجربهی کمتر از دولتمردان ما را داشته اند، به خوبی توانسته اند از عهده حکومتداری و اداره مردم و کشور خویش بر آیند.
این بی نهایت مایوس کننده و تاسف بار است که در طول تاریخ حدود یک صد و بیست سال اخیر در کشور، هیچگاه با دولتمردان و حاکمانی مواجه نبودهایم که به منافع ملی ملت و کشور، بیشتر از منافع دیگران اهمیت قائل شوند.
افغانستان، همواره و حتی پس از بدست گرفتن استقلال ظاهری خودش از بریتانیا، در سال 1919 (م) باز هم در انحصار قدرت های منطقهای، به حیات سیاسی – نظامی خودش ادامه داده است. وجود فشار از سوی قدرت های برتر منطقه ای مبنی بر پذیرش سلطه سیاسی آنان توسط دولت های وقت در افغانستان را نمی شود انکار کرد و نادیده گرفت؛ اما عامل فشار باعث نمی شود تا یک دولت و کشوری بصورت دوامدار و یا همیشگی، حلقه غلامی بیگانگان را آویزه گوش کند.
فشار اگر بوده است، تنها نسبت به افغانستان و دولتمردان آن نبوده است، استعمار شرقی و غربی و امریکایی، تقریبا تمامی دولت و کشورهای ضعیف نگهداشته شده جهان را در دورههای مختلف، به زنجیر استعمار و استشمار بستهاند، اما اولاً این بردگی و غلامی بطور همیشگی و دائمی نبوده ؛ چرا که تلاش و مبارزه نخبگان و رهبران کشورهای متفاوت، مانع از پذیرش سلطه قدرتهای بزرگ شرقی و غربی شده است.
در ثانی، تفاوت عمده میان حاکمان و رهبران ما با مسئولان و خدمتگذاران سایر ملل در این است که حاکمان غیر افغان، اگر در برههای از حیات سیاسی شان، مستعمره و تحت قیمومیت کشوری هم بوده اند، لااقل تا حد توان و امکانات موجود، در خدمت کشور و ملت خویش بودهاند و تاریخ سیاسی بسیاری از آنان نشان داده است که زمانی که پای منافع ملی آنان بمیان آمده است، حتی سر سپرده ترین حاکم نیز، زیر بار خواسته بیگانگان نرفته و منافع ملی و جمعی خویش را بر همه چیز ترجیح دادهاند؛ این درست همان چیزی که دردمندانه باید گفت، تاکنون در سلسلهی طویل صد و چند ساله حاکمان این سرزمین، وجود نداشته است.
در شرائط فعلی کشور، برگزاری هر نشست و همایش منطقهای و جهانی، فرصت و بستر بیاندازه مفید و غنیمتی است برای استفاده بهینه و بایسته از زمینههای مساعد شده برای ملت و کشور افغانستان، اما مشروط برآنکه حاکمان، رهبران و نخبگان ما با دیده بازتر به قضایا نگریسته و با اعتماد به داشتهها و امکانات خویش، به شکار فرصت ها، همت گمارند.
دولتمردان ما به هردلیلی، به محض حادث شدن تحول جدیدی، ذوق زده میشوند و اظهارات ناپخته و غیر جامع آنان در حاشیه آن رویداد، خامی آنان را جار می زند. اخیرا با سفر وزیر خارجه پاکستان به کابل و اظهارات نرم و گرم یک بانوی جوان، اما کارکشته، در قبل از برگزاری نشست سه جانبه در اسلامآباد، ارگ نشینان پایتخت یک بار دیگر، ذوق زده شدند و با شور و شعف عجیبی به سمت اسلامآباد راه افتادند.
مقصود آن نیست که دولتمردان افغانستان در چنین نشستهایی نباید شرکت جویند؛ بلکه منظور آنست که از کابل با چشمان باز و گوشهای تیز وارد اسلام آباد و یا هر جای دیگر شوند و از اسلام آباد نیز با دست پر و سینه ستبر به کابل برگردند؛ دقیقا شبیه و یا بهتر از کاری که دو رییس جمهور همسایه جنوبی و غربی میکنند؛ یعنی با طرح و برنامه جامع و منسجم که بر اساس منافع ملی افغانها تنظیم و ترتیب داده شده، وارد هر نشست و کنفرانس شده و با استیفای حقوق مسلم افغانستان و منافع ملی مردم آن، به وطن باز گردند. نه آنکه از سر ضعف، عجز و درماندگی، به طرح و نقشههای همسایهای چون پاکستان، دل ببندند.
نویسنده: سید فاضل محجوب
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل