اسلام عزیز در طول قرنهايي كه از عمرش ميگذرد همواره دستخوش تحولاتي بوده كه در دیگر ادیان سابقه نداشته و پيروان اين دين گرامي همواره از سوي بدبينان و دشمنانش مورد انواع آزارها قرار گرفته اند، اما تاريخ به خوبي گواه است كه هر چه رنج بر پيروان امت محمد (ص) شدت گرفته بر ايمان و اعتقادشان مبني بر حقانيت اين دين عزيز و آزادي بخش افزون گشته است.
اكنون نيز با ديگر ادوار تاريخي تفاوتي در اين زمينه نيست و حتي جبهه سخت تر و سنگين تر از گذشته و كارزار دشوارتر از پيشينيان براي ماست، چه اينكه اكنون و در عصر زندگي پست مدرني و عرصه جهاني شدن، دشمن ديگر رودررو نيست و حتي خود را دشمن نه بلكه دوست مي نماياند، گرگ ها در لباس ميش شده اند و ميش ها را گرگ مي نمايانند، اكنون با ريا آنچنان مانوس شده ايم كه هر بي ريايي را بيگانه مي پنداريم و هر دشمني را دوست و دست دشمن را به دوستي مي فشاريم و چه بسا در اين جبهه ضربات دشمن را با آغوش باز پذيرا شويم، زيرا كه نميدانيم دستي كه به سوي ما دراز ميگردد قصد فشردن دست دوستي ما را دارد يا دشنه اي را كه در آستين پنهان كرده بر قلب و جانمان فرود مي آورد!
كارزار امروز ما با دنيايي كه ميخواهند رنگي از اسلام و مسلمان در اين خاك نباشد، به مراتب دشوارتر از دنياي كوفياني است كه حسين پيامبر را تنها گذاشتند و در زير پرده هاي ريا خفته و حق را از باطل تشخيص ندادند.
امروز و در دنياي فتنه خيز ما كه با شعار جهاني شدن همراه شده است، هر كه را با آنان همراهي نكند از سر راه بر ميدارند و چه بسيار نهالهاي تنومند و باروري كه بيرحمانه از سر راه درو شدند و ما نفهميديم، چه بسيار كساني كه براي وحدت و صلح مسلمين افغانستان بارهايي سنگين را به دوش كشيدند و «جهاني شدن خواهان» آنان را قلع و قمع كردند تا به سهولت بتوانند بر گرده آزادي مردم سوار شوند و با زنداني ساختن آنان در دام خواسته هاي استعماري خويش، برايشان لالايي آزادي بخوانند تا مردم را به زعم خويش آسوده بخوابانند و خود با خيالي آسوده به غارت هستي شان بپردازند!
آري!
اينك فصلي غمبار در زندگي ما رونما شده و تيشه هايي را كه به ريشه مان ميخورد خود به دست دشمن داده ايم و دعوتشان كرده ايم تا بيايند و با «امضاي پيمانهايي» كه منافع آنان را در سالهاي طولاني و شايد دايمي در اينجا تامين ميكند به بهاي از بين بردن منافع درازمدت ما و تامين منافعي مقطعي و از پيش تعيين شده براي ما، براي هميشه زير يوغ ستم شان باقي بمانيم.
ما خوابيم و خواب خوش آزادي مي بينيم چرا كه با لالايي سند به دستان غربي «خوابمان» برده و ما را «خوابانده اند»، تا در دنيايي ميان خواب و بيداري كه شعار آزادي و تامين دموكراسي در كشور در گوشمان زمزمه ميشود و در حالتي نيمه هوشيار به امضاي اين سند تن دهيم و فردا و فرداها نيز نتوانيم زير قول و قرارمان بزنيم و با هر اعتراضي نيز که بکنیم به ما گفته شود كه خودتان براي تامين ثبات و رفع نيازمندي هاي امنيتي تان با ما پيمان حضور دايمي بسته ايد تا از شما در برابر شيطنتهاي دست پرورده مان پاكستان و هراس افكني اين كشور دفاع كنيم!!
آري!
اينچنين در خوابيم و اينچنين خوابمان داده اند تا حتي ندانيم چه چيز را به بررسي گرفته و امضا ميكنيم! مگر نه اين است كه در جرگه ای كه جامعه مدني و قوه مقننه كشور را ناديده گرفت، فقط آنچه كه پيشنهاد افغانستان به امريكا خوانده ميشد به بررسي گرفته شد و اشتراك كنندگان اين جرگه رنگي از خواسته هاي امريكا نديدند تا نوبت به رد يا تاييد آن برسد؟!
اين يكي از مصداق هايي است كه در حالت خواب و بيداري بر ما تحميل شد، اما اگر اندكي به ژرفاي وضعيتي كه داريم نزديكتر شويم و توفيق تقرب به حقيقت را پيدا كنيم خواهيم ديد كه مدتهاست ما را خوابانده اند و در ميدان رزم رياي خاموش شان پشت ما مدتهاست به زمين خورده! اما...
اما هنوز از ما واهمه دارند، هرچند كه اين واهمه را پشت ابري از ريا پنهان ساخته اند اما با اعمال خود، راز درون خويش را افشا مي كنند، چنان كه لشكر چندين برابري مشركان در كارزار بدر از لشكر محدود اسلامي نوبارور هراس داشتند، اين باقي مانده هاي نسل اباسفيان نيز از ما هراسي عجيب دارند كه مبادا از اين خوابي كه همه منافع آنان را تامين ميكند بيدار شويم و به مدد اين «بيداري» هوشيار شويم، مبادا به فتنه اي كه پشت سلامهاي گرمشان به افغانها نهفته است پي ببريم و روياي شيرين غرب را براي سلطه بر جهان شرق و مخصوصا قلب آسيا افغانستان ژئوپولتيك، تبديل به تراژدي تلخي كنيم كه اين بار به جاي شوروي امريكا را تكه تكه كند!
چه اينكه جنبشهاي بيداري در جهان عرب و نيز جنبش هاي وال استريت در قلب سرزمين هاي خويش را ديده و هراس را بيش از پيش در قلب و جان خود احساس كرده اند، اينك بدترين خبر براي اين سلطه گران، خبر بيداري افغانها از خوابي است كه سالها براي خواباندن ما همت نموده اند!
اما ملت افغان نيز همچون هميشه اين بار نيز به خوابي طولاني فرو نخواهد رفت و با بيداري خود از اين خواب خانمانسوز، پيروزي اعتقاد اسلامي را بر جهاني شدني كه غرب ترسيم كرده رجحان خواهند بخشيد و جهاني شدن اسلامي را با سلطه مصلح كل جهان اسلام، موعود پيامبر آخرالزمان، به تصوير خواهند كشيد.
اين وعده هر مسلمان معتقدي است به خود، خدا و ملتش!
آري!
هرچند كه به ما باورانده اند كه ضعيفيم و نيازمند قدرت آنان اما هر مسلماني مي تواند به راحتي اين تصور را در خود ايجاد كند كه ضعيف نيست و اين اعتقاد خدايي به توانش در او قدرتي ايجاد ميكند براي تشكيل مدينه اي فاضله كه با رهبري خود بر خودشان اداره مي شود و به مدد اين انديشه، ايده جهاني شدن اسلامي از يك آرمان دست نيافتني تبديل به حقيقتي شيرين مي گردد و ملموس كه با ظهور منجي جهاني، يكرنگ شدن جهان اسلام و از ميان رفتن دشمنان خدا را در زمين رقم خواهد زد!
گرچه اين تصويري از يك روياست و بيشتر به آرمانهاي يك قصه نويس آرمانگرا شباهت دارد اما همه نيك ميدانند كه اين وعده خداوند است كه: ضعيفان و محرومان وارث زمين اند!
اما همه اين آرزوهاي شيرين و دست نيافتني از مجراي هوشياري ما ميسر ميشود تا در برابر توطئه هاي دشمن نه از مدارا و مصلحت پرستي بلكه از جديت و قدرت كار گرفته و توان اسلامي مان، اين داشته ارزشمندمان كه هويت ما را ميسازد را به دشمن نشان دهيم تا واهمه مان از قدرتهاي پوشالي آنان از ميان رفته و آنان به قدرت اعتقاد و ايمان مان پي ببرند و اين نيز حاصل نمي شود جز به برخاستن از خوابي كه گرفتارش هستيم، ترميم زيربناهاي فرهنگي و آشنايي جوانان مان با اين فرهنگ، فرهنگي كه زاييده تفكر انقلابي اسلام است و هيچ عمل منافي اعتقادات اسلامي را برنمي تابد.
بايد به جوانان هويت گم كرده خويش اين مهم را يادآور شويم كه آينده روشن و آزاد براي ما در گرو آزاد زيستن ماست و عدم قبول بندگي و بردگي كساني كه هيچ ارزشي براي اعتقادات ما قايل نيستند و به عكس، خواستار رشد ابتذال و حمايت از رسانه هايي كه امروز ابتذال را ترويج مي كنند هستند تا جوانان ما هرچه بيشتر از خود بيگانه شوند و در دام از خود بيگانگي گرفتار آيند و قدرت پرتوان جامعه كه همانا جوانان هستند فلج گردند و در نتيجه فتح براي ايشان آسان گردد!
بهرحال، اگر خود، كشور، جوانان، نسلهاي آينده اين كشور را و همديگر را دوست ميداريم و به همديگر عشق مي ورزيم، تنها چيزي را كه مي بايست در گوش همديگر فرياد كنيم اين است:
بيداري، بيداري، بيداري!
مرضيه جعفری
اكنون نيز با ديگر ادوار تاريخي تفاوتي در اين زمينه نيست و حتي جبهه سخت تر و سنگين تر از گذشته و كارزار دشوارتر از پيشينيان براي ماست، چه اينكه اكنون و در عصر زندگي پست مدرني و عرصه جهاني شدن، دشمن ديگر رودررو نيست و حتي خود را دشمن نه بلكه دوست مي نماياند، گرگ ها در لباس ميش شده اند و ميش ها را گرگ مي نمايانند، اكنون با ريا آنچنان مانوس شده ايم كه هر بي ريايي را بيگانه مي پنداريم و هر دشمني را دوست و دست دشمن را به دوستي مي فشاريم و چه بسا در اين جبهه ضربات دشمن را با آغوش باز پذيرا شويم، زيرا كه نميدانيم دستي كه به سوي ما دراز ميگردد قصد فشردن دست دوستي ما را دارد يا دشنه اي را كه در آستين پنهان كرده بر قلب و جانمان فرود مي آورد!
كارزار امروز ما با دنيايي كه ميخواهند رنگي از اسلام و مسلمان در اين خاك نباشد، به مراتب دشوارتر از دنياي كوفياني است كه حسين پيامبر را تنها گذاشتند و در زير پرده هاي ريا خفته و حق را از باطل تشخيص ندادند.
امروز و در دنياي فتنه خيز ما كه با شعار جهاني شدن همراه شده است، هر كه را با آنان همراهي نكند از سر راه بر ميدارند و چه بسيار نهالهاي تنومند و باروري كه بيرحمانه از سر راه درو شدند و ما نفهميديم، چه بسيار كساني كه براي وحدت و صلح مسلمين افغانستان بارهايي سنگين را به دوش كشيدند و «جهاني شدن خواهان» آنان را قلع و قمع كردند تا به سهولت بتوانند بر گرده آزادي مردم سوار شوند و با زنداني ساختن آنان در دام خواسته هاي استعماري خويش، برايشان لالايي آزادي بخوانند تا مردم را به زعم خويش آسوده بخوابانند و خود با خيالي آسوده به غارت هستي شان بپردازند!
آري!
اينك فصلي غمبار در زندگي ما رونما شده و تيشه هايي را كه به ريشه مان ميخورد خود به دست دشمن داده ايم و دعوتشان كرده ايم تا بيايند و با «امضاي پيمانهايي» كه منافع آنان را در سالهاي طولاني و شايد دايمي در اينجا تامين ميكند به بهاي از بين بردن منافع درازمدت ما و تامين منافعي مقطعي و از پيش تعيين شده براي ما، براي هميشه زير يوغ ستم شان باقي بمانيم.
ما خوابيم و خواب خوش آزادي مي بينيم چرا كه با لالايي سند به دستان غربي «خوابمان» برده و ما را «خوابانده اند»، تا در دنيايي ميان خواب و بيداري كه شعار آزادي و تامين دموكراسي در كشور در گوشمان زمزمه ميشود و در حالتي نيمه هوشيار به امضاي اين سند تن دهيم و فردا و فرداها نيز نتوانيم زير قول و قرارمان بزنيم و با هر اعتراضي نيز که بکنیم به ما گفته شود كه خودتان براي تامين ثبات و رفع نيازمندي هاي امنيتي تان با ما پيمان حضور دايمي بسته ايد تا از شما در برابر شيطنتهاي دست پرورده مان پاكستان و هراس افكني اين كشور دفاع كنيم!!
آري!
اينچنين در خوابيم و اينچنين خوابمان داده اند تا حتي ندانيم چه چيز را به بررسي گرفته و امضا ميكنيم! مگر نه اين است كه در جرگه ای كه جامعه مدني و قوه مقننه كشور را ناديده گرفت، فقط آنچه كه پيشنهاد افغانستان به امريكا خوانده ميشد به بررسي گرفته شد و اشتراك كنندگان اين جرگه رنگي از خواسته هاي امريكا نديدند تا نوبت به رد يا تاييد آن برسد؟!
اين يكي از مصداق هايي است كه در حالت خواب و بيداري بر ما تحميل شد، اما اگر اندكي به ژرفاي وضعيتي كه داريم نزديكتر شويم و توفيق تقرب به حقيقت را پيدا كنيم خواهيم ديد كه مدتهاست ما را خوابانده اند و در ميدان رزم رياي خاموش شان پشت ما مدتهاست به زمين خورده! اما...
اما هنوز از ما واهمه دارند، هرچند كه اين واهمه را پشت ابري از ريا پنهان ساخته اند اما با اعمال خود، راز درون خويش را افشا مي كنند، چنان كه لشكر چندين برابري مشركان در كارزار بدر از لشكر محدود اسلامي نوبارور هراس داشتند، اين باقي مانده هاي نسل اباسفيان نيز از ما هراسي عجيب دارند كه مبادا از اين خوابي كه همه منافع آنان را تامين ميكند بيدار شويم و به مدد اين «بيداري» هوشيار شويم، مبادا به فتنه اي كه پشت سلامهاي گرمشان به افغانها نهفته است پي ببريم و روياي شيرين غرب را براي سلطه بر جهان شرق و مخصوصا قلب آسيا افغانستان ژئوپولتيك، تبديل به تراژدي تلخي كنيم كه اين بار به جاي شوروي امريكا را تكه تكه كند!
چه اينكه جنبشهاي بيداري در جهان عرب و نيز جنبش هاي وال استريت در قلب سرزمين هاي خويش را ديده و هراس را بيش از پيش در قلب و جان خود احساس كرده اند، اينك بدترين خبر براي اين سلطه گران، خبر بيداري افغانها از خوابي است كه سالها براي خواباندن ما همت نموده اند!
اما ملت افغان نيز همچون هميشه اين بار نيز به خوابي طولاني فرو نخواهد رفت و با بيداري خود از اين خواب خانمانسوز، پيروزي اعتقاد اسلامي را بر جهاني شدني كه غرب ترسيم كرده رجحان خواهند بخشيد و جهاني شدن اسلامي را با سلطه مصلح كل جهان اسلام، موعود پيامبر آخرالزمان، به تصوير خواهند كشيد.
اين وعده هر مسلمان معتقدي است به خود، خدا و ملتش!
آري!
هرچند كه به ما باورانده اند كه ضعيفيم و نيازمند قدرت آنان اما هر مسلماني مي تواند به راحتي اين تصور را در خود ايجاد كند كه ضعيف نيست و اين اعتقاد خدايي به توانش در او قدرتي ايجاد ميكند براي تشكيل مدينه اي فاضله كه با رهبري خود بر خودشان اداره مي شود و به مدد اين انديشه، ايده جهاني شدن اسلامي از يك آرمان دست نيافتني تبديل به حقيقتي شيرين مي گردد و ملموس كه با ظهور منجي جهاني، يكرنگ شدن جهان اسلام و از ميان رفتن دشمنان خدا را در زمين رقم خواهد زد!
گرچه اين تصويري از يك روياست و بيشتر به آرمانهاي يك قصه نويس آرمانگرا شباهت دارد اما همه نيك ميدانند كه اين وعده خداوند است كه: ضعيفان و محرومان وارث زمين اند!
اما همه اين آرزوهاي شيرين و دست نيافتني از مجراي هوشياري ما ميسر ميشود تا در برابر توطئه هاي دشمن نه از مدارا و مصلحت پرستي بلكه از جديت و قدرت كار گرفته و توان اسلامي مان، اين داشته ارزشمندمان كه هويت ما را ميسازد را به دشمن نشان دهيم تا واهمه مان از قدرتهاي پوشالي آنان از ميان رفته و آنان به قدرت اعتقاد و ايمان مان پي ببرند و اين نيز حاصل نمي شود جز به برخاستن از خوابي كه گرفتارش هستيم، ترميم زيربناهاي فرهنگي و آشنايي جوانان مان با اين فرهنگ، فرهنگي كه زاييده تفكر انقلابي اسلام است و هيچ عمل منافي اعتقادات اسلامي را برنمي تابد.
بايد به جوانان هويت گم كرده خويش اين مهم را يادآور شويم كه آينده روشن و آزاد براي ما در گرو آزاد زيستن ماست و عدم قبول بندگي و بردگي كساني كه هيچ ارزشي براي اعتقادات ما قايل نيستند و به عكس، خواستار رشد ابتذال و حمايت از رسانه هايي كه امروز ابتذال را ترويج مي كنند هستند تا جوانان ما هرچه بيشتر از خود بيگانه شوند و در دام از خود بيگانگي گرفتار آيند و قدرت پرتوان جامعه كه همانا جوانان هستند فلج گردند و در نتيجه فتح براي ايشان آسان گردد!
بهرحال، اگر خود، كشور، جوانان، نسلهاي آينده اين كشور را و همديگر را دوست ميداريم و به همديگر عشق مي ورزيم، تنها چيزي را كه مي بايست در گوش همديگر فرياد كنيم اين است:
بيداري، بيداري، بيداري!
مرضيه جعفری
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) ـ کابل