به گزارش رسانه ها، رانا ثناالله، وزیر قانون ایالتی پنجاب در صحبت با رسانههای خارجی گفته است که در بیشتر حملههای خونبار تروریستی در این کشور پشتونهای باشندگان قبایلی دست داشتهاند و پولیس هم در شماری از مناطق این ایالت که بیشتر باشندگان آن پشتونهای قبایل و مهاجران غیرقانونی افغانستان هستند، عملیاتی را راهاندازی میکند. به گفتۀ او، تمرکز این عملیات بیشتر بالای قوم خاصیست.
وزیر قانون ایالتی پنجاب میگوید:" سال پیش به اتهام حملۀ در لاهور ۱۱ تن بازداشت شدند که تمامی آنان باشندهگان باجور و مومند بودند."
این یک بحث و مقوله عقلی و منطقی است که انسان خوب و بد در هر طائفه و تیره ای وجود دارد. خرد و منطق سلیم و انسانی حکم می کند که هیچ نژاد و تبار و تیره ای را از دم خوب و نیک ندانیم؛ چنانکه حق نداریم نسبت به همه ی آنها به چشم آدمهای بد و نفرت انگیز نگاه کنیم و در باره آنها به بدی و بی عدالتی قضاوت کنیم.
چنانکه معروف است و روی زبان های مردم دنیا ضرب المثل شده، پنج انگشت با هم برابر نیستند؛ لذا انسانها نیز متفاوت اند و هیچگاه نمی شود کسی را در خوبی و بدی با کس یا کسانی دیگر مقایسه کرد و در باره جمعیتی از انسانها یک سان قضاوت نمود و به قول معروف، همه را با یک چوب راند.
این واقعیت را انسانهای سالم و بدون غرض و مرض به آسانی پذیرا می شوند؛ چنانکه انسانها و دولت های مغرض و از نظر روانی و ذهنی بیمار! هیچگاهی خود شان راضی نمی کنند تا در برابر یک چنین حقایقی سر تسلیم فرود آورند.
پشتون های پاکستان پس از جدایی از کشور آبایی و اجدادی شان افغانستان- به وسیله خطی سیاه بنام دیورند-، در پاکستان به عنوان شهروند پذیرفته شدند و اینکه حدود یک قرن بیشتر است که در آن سامان به عنوان اتباع پاکستان، زندگی خوب و آبرومندی را پشت سر می گذارند و در خدمت رسانی به کشور پاکستان هیچ گونه کمی و کاستی از یک مسلمان پاکستانی اردو زبان ندارند.
اما با همه ی این خدمات و جان فشانی ها، این قوم در دید دولتمردان پاکستانی همواره به عنوان یک بیگانه و تافته جدابافته از ملت پاکستان مطرح بوده است. دولتهای مختلف پاکستان در بسیاری از موارد از قوم پشتون به عنوان سپر و ابزار پیش برد سیاستهای استعماری خویش به خصوص در برابر افغانستان و نیز برخی همسایگان دیگر سود برده است و با تسلیح و تجهیز برخی از پشتونها به عنوان مجاهد و آزادی خواه و اخیرا هم طالب، همه ساحات افغانستان و کشمیر هند و حتی ساحاتی از ایالت سیستان و بلوجستان ایران را ناامن ساخته اند.
اما با همه ی اینها هیچگاهی از این قوم راضی نشده و هر زمانی که جامعه افسارگسیخته پاکستان با مشکلی امنیتی و ...، موجه می شود، بلافاصله پشتونهای آن کشور در مظان تهمت و افترا قرار می گیرند و هر چه گناه و تقصیر است به گردن پشتونهای تابع آن کشور و یا مهاجران پشتونِ افغان انداخته می شود.
این واقعیت را هیچ دولت و ملتی از جمله سران و مقامات اسلام آباد نمی توانند انکار کنند که دولت این کشور و البته به وسیله استخبارات خودش؛ یعنی مرکز اطلاعاتی و جاسوسی آی اس آی، طی یک برنامه دراز مدت و حساب شده، همه ی مکاتب علوم دینی پشتونهای پاکستانی و به خصوص پشتونهای مهاجر افغانستانی را تحت نظر مستقیم خویش قرار داد؛ به گونه ای که همه ی مواد درسی و آموزشی در این مدارس زیر نظر مستقیم مشاوران کارکشته اطلاعات پاکستان و صد البته در لباس ملا و مولوی و استاد، تهیه و تنظیم و به طلاب و شاگردان منتقل می شد و در حال حاضر نیز می شود.
چنانکه بارها از سوی رسانه های غربی و نیز مقامات افغانستان یادآوری شده، مرکز و منبع اصلی آموزش و تجهیز و تسلیح تروریستان، مدارس و مکاتب به ظاهر دینی پشتونهای پاکستانی و نیز پشتونهای مهاجر افغان در جای جای آن سوی خط دیورند است که اگر انگیزه واقعی در امحای تروریزم و افراط گری وجود داشته باشد، دست برداشتن استخبارات پاکستان از سر مدارس مذکور بوده و آن مدارس و استادان و شاگردان شان را بحال خود گذاشتن است؛ تا چنانکه از نام و عنوان مدارس مذکور پیداست، باید به دنبال کسب علوم دینی و آموزه های انسان ساز آن باشند؛ نه در پی آموزش و تربیه انسانها در جهت دوری از اسلام و رسیدن به مرز سبعیت و درندگی هایی که هیچ نسبت و سنخیتی با ادیان الهی و اخلاق انسانی ندارد.
اگر چه این مقدار را باید پذیرفت که با تاسف یک مقدار از زمینه های موجود در میان برادران پشتون ما در دو سوی خط دیورند، موجب سوء استفاده دشمنان و بدنامی این قوم-خواهی نخواهی- در میان اقوام و تیره های دیگر شده است که آنهم به نظر می رسد به دلیل حاکمیت فقر فرهنگی مطلق و زجر دهنده در میان این قوم باشد که با تاسف در این زمینه نیز تقصیر بر می گردد هم به دولتمردان ما در طول قرنها و اعصار و سالهای طولانی که بر افغانستان و مردم آن حکومت کردند و کوچکترین خدمتی در جهت رشد فرهنگ ناب و واقعی دینی و اخلاقی در میان قوم پشتون و نیز سایر اقوام ساکن دیگر در کشور انجام ندادند.
تقصیر و کوتاهی بعدی بر می گردد به علما و روشنفکران و نخبگان قوم پشتون که با آنکه مشکلات و نابسامانی موجود در میان آحاد قوم خویش را می دیدند و می دانستند که این نادانی و فقر فرهنگی ممکن است دستمایه دشمنان قوم شان قرار بگیرد و روزی کشور و سایر اقوام را با مشکل جدی مواجه کند، اما با همه ی اینها کار در خور توجه و ستایشی برای نجات قوم خویش از فقر فرهنگی نکردند.
رسانه های منتسب به قوم پشتون و نیز سایر رسانه ها نیز در این زمینه تقصیر و گناه و کوتاهی آنها کمتر از دولت و علما و روشنفکران نیست؛ چرا که آنها نیز راه و هدف را گم کرده اند و بجای آنکه از طریق بلندگوها و پنجره های رادیو و تلویزیونهای شان به پخش و نشر برنامه های سازنده فرهنگی و دینی و اخلاقی همت بگمارند، از بام تا شام یا موسیقی مبتذل پخش می کنند و یا هم با دایر کردن میزگردهای متعصبانه، به تعصبات زبانی و قومی و مذهبی دامن می زنند!.