تاریخ انتشار :يکشنبه ۲۸ قوس ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۵۱
کد مطلب : 135466
رسانه، دین، آزادی و افراطی گری

اخیرا اظهارات بحث برانگیز یک «استاد دانشگاه» در تخار بر علیه رسانه ها، جنجال های زیادی را برانگیخت.

این جنجال ها هنوز هم ادامه دارد. گروه های زیادی این اظهارات مسموم را محکوم کرده اند؛ اما در این میان، شماری نیز هستند که از اظهارات این فرد، حمایت کرده و استدلال می کنند که رسانه ها هم به سهم خود در ایجاد چنین داوری هایی بی تقصیر نیستند.

در این میان، بحث مهمی که یکبار دیگر مطرح می شود این است که چرا رسانه های افغانستان، هنوز نتوانسته اند میان دین و آزادی بیان، یک نسبت منطقی برقرار کنند؟

به باور کارشناسان، واقعیت این است که نبود یک نگاه حرفه ای به عرصه رسالت مقدس روزنامه نگاری، ورود افراد آماتور، بی سواد و فاقد ایده و اندیشه روزنامه نگاری، استفاده ابزاری از رسانه برای اعمال اهداف سلطه جویانه و سودپرستانه مراجع سیاسی و شبه امنیتی داخلی و خارجی، توسل به حرفه و رسالت مقدس روزنامه نگاری به منظور سکوی پرش به جایگاه های قدرت و شهرت و ثروت و یا رسیدن به بهشت پناهندگی در آنسوی آب ها و در نهایت عدم شکل گیری یک حرکت ریشه دار، متعهد، جریان ساز و حرفه ای وفادار به اصول و قواعد ژورنالیزم متعهد در کشور، هر از چندگاه این عرصه خطیر و مقدس را دستخوش آلایش های منزجرکننده ای می کند که بهانه به دست عناصر افراطی یا مستعد افراطی گری و معتقد به برخوردهای سخت افزاری با عوامل رسانه می دهد.

از دید منتقدان، شماری از رسانه گران به اندازه ای با قواعد بازی در این عرصه بیگانه اند که حتی نمی دانند آنها برای چه کسانی می نویسند، خواننده انتشارات آنها را کدام طیف اجتماعی و فرهنگی یا سیاسی تشکیل می دهد و حتی متوجه نیستند جامعه و جهانی که آنها در آن مشغول روزنامه نگاری هستند، چه شاخصه ها و ویژگی هایی دارد و از چه الگوها و هنجارهای عقیدتی، ایدئولوژیک یا دست کم اخلاقی و انسانی، پیروی می کند.

روزنامه نگاران عقده ای، بیسواد و فاقد درک درست و قدرت تحلیل و تجزیه، غالبا در انطباق واقعیت های عینی با انتزاعات پریشان و غالبا بیمار ذهنی شان، دچار مشکل اند. جهان بینی آنها در همان چارچوب های بسته و خشک و محدود و منجمد اداری و دفتری شان، خلاصه می شود؛ بنابراین، میان آنچه می نویسند و کسی که باید ماحصل روان پریشان و موهومات انتزاعی را بخواند نمی توانند ارتباطی خردپسندانه و منطقی برقرار کنند.

به تعبیر دیگر، آنها فقط می نویسند، بی آنکه برای اندیشه ها و نوشته های شان، مخاطبانی دارای فکر، ایده، اندیشه، قدرت تحلیل و تشخیص و همچنین ایمان و آرمان و معیارهای محکمی برای تفکیک و تمیز ارزش و ضد ارزش، متصور شوند و این، بیشتر شبیه یک عارضه روانشناختی یا نقیصه عقلی عصبی است تا برآیند اشتباه محاسباتی یک انسان نویسنده، آگاه، مسؤول و خردورز.

این مهم است که روزنامه نگاران چه می نویسند، مبنا و منطق نوشته های آنها بر چه اصولی استوار است؛ اما در مقابل آن، یک ویژگی مهم دیگر نیز مطرح است و آن اینکه آنها برای چه کسانی می نویسند.

به نظر می رسد آنها هنوز در برقراری رابطه ای عقلانی میان این دو عنصر، دچار مشکل اند. به همین دلیل است که بعضا وقتی نویسنده ای دست به قلم می برد، هرگز به این توجه نمی کند که او برای مخاطبی افغانستانی می نویسد؛ مخاطبی که مسلمان است، دین دارد، قرآن و نماز می خواند، به خدا و پیامبرش، معتقد است و در عین حال، برای نهادینه سازی آزادی بیان و مصونیت خبرنگاران و جریان آزاد اطلاعات نیز سرسختانه مبارزه می کند و برای آن هزینه های سنگین و خونینی به برادران داعش و طالبان و القاعده و لشکر طیبه و شبکه حقانی و حزب اسلامی و... می پردازد.

این دست رسانه ها و روزنامه نگارها، از دو بعد دین و آزادی بیان در جامعه مسلمان افغانستان، به صورت یکجانبه و افراطی به جنبه آزادی اش توجه کرده اند؛ کاری که داعش و طالبان در یک خوانش افراطی و انحرافی، با وجه دین این معادله دوسویه می کنند. بنابراین، نتایج کار این جریان رسانه ای و داعش و طالبان، یکی است و آن، افراط گرایی در برابر افراط گرایی است؛ چیزی که با خواست و منویات فکری و درونی ملت افغانستان، بیگانه است؛ ملتی که می خواهد به تعبیر قرآن «امت میانه» باشد و اعتدال، میانه روی و آشتی میان دین و آزادی را سرمشق زندگی اش قرار دهد.

https://avapress.net/vdccepqse2bq108.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما