در بخش نخست این نگاشته بدین نکته اشارت رفت که هر پدیده اجتماعی در مجموعه ای از زمینه ها و زمان خود شناخته می شود. وقتی پدیده ای در زمینه و زمانه دیگر قرار گیرد یا قرار داده شود دچار نوعی نامفهومیت می شود. احزاب سیاسی کنونی در افغانستان که از بازیگران اصلی قدرت سیاسی هستند اغلب بازمانده های دوران جهاد اند. در آن فضا بوجود آمده و رشد کرده اند، در آن زمان هدفی خاصی را برای خود تعریف می کردند، با آن هدف ها وجود خود را مشروع و حضور خود را موجه می انگاشتند.
احزابی که فردا باید ایجاد شوند در یک زمینه ی دیگر و زمانه دیگر بوجود می آیند که با گذشته بسیار تفاوت دارد. ما برای شناخت این دو زمان و زمینه، ناگزیریم به بررسی تطبیقی این دو زمینه و احزابی که در آن بوجود آمده و خواهند آمد بپردازیم تا شناخت دقیق تری از این دو گونه فضا حاصل شود و هم به کنه و ماهیت احزابی که در بطن و متن این دو فضا متولد شده و می شوند پی ببریم. ناگزیر برای بهتر شناختن این دو فضا نیاز به شناخت تطبیقی این دو زمینه و احزابی هستیم و به برخی ویژگی های این دو زمینه و احزابی که شکل گرفته و خواهد گرفت اشارت کوتاهی صورت می گیرد.
یک. احزاب جهادی یا حزب های دوران جهاد (حزب های دیروز و امروز)، در حالت اضطرار و نا گزیری ایجاد شده اند و آن وضعیت ویژه می طلبید که آن حزب ها شکل بگیرند و وارد کار زار جهاد شوند. کودتای هفت ثور از طرف حزب دموکراتیک خلق از یک طرف و اشغال افغانستان از سوی ارتش اتحاد شوروی سابق از طرف دیگر، باعث گردید که روند تشکیل احزاب جهادی شیب تندتری گیرد و در مدت کوتاه ده ها حزب و گروه جهادی متولد شود.
اگر کسانی گمان برند که کودتای نظامی عامل پدید آمدن احزاب نبوده باید به این نکته تفطن ورزید و فرض را بر این گرفت که اگر چنانچه آن وضعیت ایجاب نشده بود و اگر کودتایی صورت نگرفته بود و نظام سیاسی کشور با قدرت نظامی سرنگون نشده بود و قدرت به حزب دموکراتیک خلق منتقل نشده بود، و حزب خلق به نمایندگی از منافع اتحاد شوروی در افغانستان روی کار نیامده بود، آیا احزاب سیاسی- نظامی شکل می گر فت، و هم چنان اگر اتحاد شوروی سابق تجاوز نکرده بود چنین امکانی برای بوجود آمدن احزاب جهادی فراهم می آمد؟
بی تردید که نه، نه شرایط و زمینه های داخلی برای حرکت های مسلحانه آماده بود و نه هم حرکت های مسلحانه از جانب خارجی ها به ویژه غربی ها مورد تایید و پشتیبانی قرار می گرفت. به عنوان شاهد تاریخی می توان از خیزش های نظامی سالهای نخستین دوران محمد داود خان نام برد که برخی گروه های نظامی – سیاسی دست به قیام زدند اما در فرصت کوتاهی سرکوب شدند و قیام خاتمه پیدا کرد، برخی در نبرد با نیروهای حکومتی کشته شدند و برخی نیز جان به سلامت بردند و رحل اقامت به بیرون از کشور افگندند. در نهایت آن قیام مورد حمایت مردم افغانستان قرا نگرفت. لذا احزاب جهادی به صورت اغلبی و اکثری وقتی ایجاد شدند که هم افکار عمومی در داخل کشور علیه کودتاچیان هفت ثور بسیج شده بود و هم شرایط بین المللی برای ایجاد گروه های جهادی فراهم آمده بود.
مهم است که تاکید شود که دو عامل مهم در شکل گیری گروه های جهادی موثر بود، یکی شرایط داخلی و دیگر اقبال بین المللی و آمادگی کمک کشورهای خارجی به احزاب جهادی. بنابراین اگر برخی گروه ها مدعی باشند که قبل از جهاد بوجود آمده بودند و جهاد زمینه ی حضور عملی آنها را فراهم آورد - اگر این ادعاها درست باشد- باز هم این گروه ها خود را با زمان جهاد عیار ساختند و اهداف جهادی را پی گرفتند، تمام هم و غم خود را مصروف برون راندن نیرو های تجاوزگر از خاک کشور تعریف کردند. اما حزبی که به درد فردای کشور خواهد خورد و خواهان تاثیر سیاسی مثبت در عرصه قدرت باشد، حزبی است که بر اساس اضطرار و جنگ ایجاد نمی شود یا به سخن دیگر حزبی است که ضرورت های صلح و ایجاد یک حکومت دموکراتیک و مردمی ضرورت وجود و حضور آن را ایجاب و فراهم می کند و این وضعیت را می توان دوران "استقرار" و ثبات نامید.
ممکن است گفته شود که احزاب جهادی گرچه هدف گیری ها و ساختار تشکیلاتی شان با نگاهی به جهاد و اراده ای معطوف به برون راندن نیروهای متجاوز اتحاد شوروی سابق آماده شده بودند ولی می توانند به بازسازی درونی خود بپردازند و باز تعریفی از هدف خود عرضه کنند که متناسب با وضعیت کنونی کشور باشد. گرچه بازسازی های زیر و زبر کننده ممکن است حزبی را با کار ویژه های جدید عرضه کند، اما واقعیت آنست که تا هنوز و بررغم تلاش هایی که صورت گرفته است توفیق چندانی نصیب رهبران احزاب جهادی نشده است.
اگر چنین فرایندی طی شود و ساختارهای کهنه تجدید شود در این صورت ماهیت کاملا متفاوتی بوجود خواهد آمد، نه ساختار تشکیلات گذشته خواهد بود و نه فونکسیون های گذشته برای این احزاب تعریف خواهد شد. تجربه نشان داده است که بر رغم تلاش های فراوانی که از طرف برخی حزب های جهادی در جهت همگن ساختن خود با شرایط جدید صورت گرفته است. این تلاش ها قرین توفیق نبوده و نتوانسته با شرایط کنونی کشور خود را منطبق سازند. نمونه های فراوانی می توان در هر یک از احزاب جهادی مشاهده کرد که نشان کهنگی و فرسودگی تشکیلاتی در آن قابل دید و مشاهده است.
دو. حزب دیروز یا احزاب دوران جهاد - که هم اکنون نیز در عرصه سیاست کشور فعال هستند- اغلب این احزاب" تکلیف" مدار اند. تکلیف مداری به معنای آنست که اقتضای تشکیلاتی این گونه احزاب مطالبه کسب قدرت و سیاست ورزی به معنای متعارف کلمه نبوده و نیست. این احزاب وظیفه و تکلیف الهی برای خود تعریف می کردند و خود را موظف می دانستند که از دین و ارزش های دینی دفاع کنند. دفاع هم دفاع مسلحانه بود نه در قالب مبارزه سیاسی و حفظ قواعد آن.
این احزاب برای این هدف بوجود آمده بودند که افغانستان را یک کشور خارجی اشغال کرده بود، آن کشور خارجی هم اهداف سیاسی داشت و هم اهداف استراتژیک نظامی که می خواست در افغانستان بماند و در نتیجه نه تنها استقلال سیاسی افغانستان سلب شده بود و مردم در قید و بند قرار گرفته بودند که دین و ارزش های دینی نیز در معرض تهدید قرار داشت. اگر وضعیت بدان صورت ادامه پیدا می کرد، دین و باورهای دینی مردم دچار آسیب های جبران نا پذیر می شد. لذا این احزاب بوجود آمدند تا هم از ارزش های دینی مردم دفاع کنند و هم از استقلال کشور.
حال آن شرایط تغیر پیدا کرده است در نتیجه وظیفه احزاب جهادی نیز خاتمه یافته تلقی می گردد. در حالی که وظیفه یک حزب سیاسی - مدنی بعد از ایجاد یک حکومت مدنی بوجود می آید و کار ویژه های دیگری برای این گونه احزاب تعریف می شود. حزبی که در دوران استقرار ایجاد می شود دو هدف دارد، یکی بدست آوردن قدرت و دو حفظ قدرت.
در احزاب جهادی هیچ گاه قدرت تعریف واضح نیافته است، در احزاب جهادی از چیستی قدرت سخنی نرفته است، مبنای قدرت مورد تامل قرار نگرفته است و این که قدرت چگونه حاصل می شود و یاد باید شود و چگونه می توان قدرت را حفظ کرد، راه رسیدن به قدرت کدام است؛ در مرامنامه های هیچ حزبی از احزاب جهادی نمی توان این مفاهیم بلند سیاسی را پیدا کرد. حزبی برای بدست آوردن قدرت بوجود می آید و وارد بازی سیاسی می شود باید از قدرت تعریفی واضح داشته باشد، راه بدست آوردن قدرت را بداند، راه های مدنی مهار قدرت برای این گونه احزاب تعریف شده باشد، قاعده بازی قدرت را در یک نظام سیاسی دموکراتیک بداند. بنابراین می توان این گونه بیان داشت که ماهیت احزاب سیاسی دوران استقرار با فونکسیون و یا کار کرد احزاب دوران اضطرار متفاوت است.
در دوران اضطرار یک حزب بر اساس ناگزیری ها و تنگناهای تحمیل شده از سوی قدرت های بیرونی بوجود می آید، در حالی که حزب سیاسی مدنی یا حزب فردا در یک فضای کاملا مختارانه و بدون کمترین فشار بوجود می آید. در زمان جهاد اگر مردم به احزاب جهادی می گرویدند یا به تقویت و تجهیز آنها کمک می کردند، بدین خاطر بود که تکلیف شرعی و دینی خود می دانستند، اما در زمان اسقرار بدین جهت حزب سیاسی را تقویت می کنند که در قدرت سیاسی شریک و سهیم باشند یعنی حزب فردا بدست آوردن قدرت به یک "حق" شمرده می شود. و این دو نگاه کاملا متفاوت به قدرت و سیاست است.
ادامه دارد...
احزابی که فردا باید ایجاد شوند در یک زمینه ی دیگر و زمانه دیگر بوجود می آیند که با گذشته بسیار تفاوت دارد. ما برای شناخت این دو زمان و زمینه، ناگزیریم به بررسی تطبیقی این دو زمینه و احزابی که در آن بوجود آمده و خواهند آمد بپردازیم تا شناخت دقیق تری از این دو گونه فضا حاصل شود و هم به کنه و ماهیت احزابی که در بطن و متن این دو فضا متولد شده و می شوند پی ببریم. ناگزیر برای بهتر شناختن این دو فضا نیاز به شناخت تطبیقی این دو زمینه و احزابی هستیم و به برخی ویژگی های این دو زمینه و احزابی که شکل گرفته و خواهد گرفت اشارت کوتاهی صورت می گیرد.
یک. احزاب جهادی یا حزب های دوران جهاد (حزب های دیروز و امروز)، در حالت اضطرار و نا گزیری ایجاد شده اند و آن وضعیت ویژه می طلبید که آن حزب ها شکل بگیرند و وارد کار زار جهاد شوند. کودتای هفت ثور از طرف حزب دموکراتیک خلق از یک طرف و اشغال افغانستان از سوی ارتش اتحاد شوروی سابق از طرف دیگر، باعث گردید که روند تشکیل احزاب جهادی شیب تندتری گیرد و در مدت کوتاه ده ها حزب و گروه جهادی متولد شود.
اگر کسانی گمان برند که کودتای نظامی عامل پدید آمدن احزاب نبوده باید به این نکته تفطن ورزید و فرض را بر این گرفت که اگر چنانچه آن وضعیت ایجاب نشده بود و اگر کودتایی صورت نگرفته بود و نظام سیاسی کشور با قدرت نظامی سرنگون نشده بود و قدرت به حزب دموکراتیک خلق منتقل نشده بود، و حزب خلق به نمایندگی از منافع اتحاد شوروی در افغانستان روی کار نیامده بود، آیا احزاب سیاسی- نظامی شکل می گر فت، و هم چنان اگر اتحاد شوروی سابق تجاوز نکرده بود چنین امکانی برای بوجود آمدن احزاب جهادی فراهم می آمد؟
بی تردید که نه، نه شرایط و زمینه های داخلی برای حرکت های مسلحانه آماده بود و نه هم حرکت های مسلحانه از جانب خارجی ها به ویژه غربی ها مورد تایید و پشتیبانی قرار می گرفت. به عنوان شاهد تاریخی می توان از خیزش های نظامی سالهای نخستین دوران محمد داود خان نام برد که برخی گروه های نظامی – سیاسی دست به قیام زدند اما در فرصت کوتاهی سرکوب شدند و قیام خاتمه پیدا کرد، برخی در نبرد با نیروهای حکومتی کشته شدند و برخی نیز جان به سلامت بردند و رحل اقامت به بیرون از کشور افگندند. در نهایت آن قیام مورد حمایت مردم افغانستان قرا نگرفت. لذا احزاب جهادی به صورت اغلبی و اکثری وقتی ایجاد شدند که هم افکار عمومی در داخل کشور علیه کودتاچیان هفت ثور بسیج شده بود و هم شرایط بین المللی برای ایجاد گروه های جهادی فراهم آمده بود.
مهم است که تاکید شود که دو عامل مهم در شکل گیری گروه های جهادی موثر بود، یکی شرایط داخلی و دیگر اقبال بین المللی و آمادگی کمک کشورهای خارجی به احزاب جهادی. بنابراین اگر برخی گروه ها مدعی باشند که قبل از جهاد بوجود آمده بودند و جهاد زمینه ی حضور عملی آنها را فراهم آورد - اگر این ادعاها درست باشد- باز هم این گروه ها خود را با زمان جهاد عیار ساختند و اهداف جهادی را پی گرفتند، تمام هم و غم خود را مصروف برون راندن نیرو های تجاوزگر از خاک کشور تعریف کردند. اما حزبی که به درد فردای کشور خواهد خورد و خواهان تاثیر سیاسی مثبت در عرصه قدرت باشد، حزبی است که بر اساس اضطرار و جنگ ایجاد نمی شود یا به سخن دیگر حزبی است که ضرورت های صلح و ایجاد یک حکومت دموکراتیک و مردمی ضرورت وجود و حضور آن را ایجاب و فراهم می کند و این وضعیت را می توان دوران "استقرار" و ثبات نامید.
ممکن است گفته شود که احزاب جهادی گرچه هدف گیری ها و ساختار تشکیلاتی شان با نگاهی به جهاد و اراده ای معطوف به برون راندن نیروهای متجاوز اتحاد شوروی سابق آماده شده بودند ولی می توانند به بازسازی درونی خود بپردازند و باز تعریفی از هدف خود عرضه کنند که متناسب با وضعیت کنونی کشور باشد. گرچه بازسازی های زیر و زبر کننده ممکن است حزبی را با کار ویژه های جدید عرضه کند، اما واقعیت آنست که تا هنوز و بررغم تلاش هایی که صورت گرفته است توفیق چندانی نصیب رهبران احزاب جهادی نشده است.
اگر چنین فرایندی طی شود و ساختارهای کهنه تجدید شود در این صورت ماهیت کاملا متفاوتی بوجود خواهد آمد، نه ساختار تشکیلات گذشته خواهد بود و نه فونکسیون های گذشته برای این احزاب تعریف خواهد شد. تجربه نشان داده است که بر رغم تلاش های فراوانی که از طرف برخی حزب های جهادی در جهت همگن ساختن خود با شرایط جدید صورت گرفته است. این تلاش ها قرین توفیق نبوده و نتوانسته با شرایط کنونی کشور خود را منطبق سازند. نمونه های فراوانی می توان در هر یک از احزاب جهادی مشاهده کرد که نشان کهنگی و فرسودگی تشکیلاتی در آن قابل دید و مشاهده است.
دو. حزب دیروز یا احزاب دوران جهاد - که هم اکنون نیز در عرصه سیاست کشور فعال هستند- اغلب این احزاب" تکلیف" مدار اند. تکلیف مداری به معنای آنست که اقتضای تشکیلاتی این گونه احزاب مطالبه کسب قدرت و سیاست ورزی به معنای متعارف کلمه نبوده و نیست. این احزاب وظیفه و تکلیف الهی برای خود تعریف می کردند و خود را موظف می دانستند که از دین و ارزش های دینی دفاع کنند. دفاع هم دفاع مسلحانه بود نه در قالب مبارزه سیاسی و حفظ قواعد آن.
این احزاب برای این هدف بوجود آمده بودند که افغانستان را یک کشور خارجی اشغال کرده بود، آن کشور خارجی هم اهداف سیاسی داشت و هم اهداف استراتژیک نظامی که می خواست در افغانستان بماند و در نتیجه نه تنها استقلال سیاسی افغانستان سلب شده بود و مردم در قید و بند قرار گرفته بودند که دین و ارزش های دینی نیز در معرض تهدید قرار داشت. اگر وضعیت بدان صورت ادامه پیدا می کرد، دین و باورهای دینی مردم دچار آسیب های جبران نا پذیر می شد. لذا این احزاب بوجود آمدند تا هم از ارزش های دینی مردم دفاع کنند و هم از استقلال کشور.
حال آن شرایط تغیر پیدا کرده است در نتیجه وظیفه احزاب جهادی نیز خاتمه یافته تلقی می گردد. در حالی که وظیفه یک حزب سیاسی - مدنی بعد از ایجاد یک حکومت مدنی بوجود می آید و کار ویژه های دیگری برای این گونه احزاب تعریف می شود. حزبی که در دوران استقرار ایجاد می شود دو هدف دارد، یکی بدست آوردن قدرت و دو حفظ قدرت.
در احزاب جهادی هیچ گاه قدرت تعریف واضح نیافته است، در احزاب جهادی از چیستی قدرت سخنی نرفته است، مبنای قدرت مورد تامل قرار نگرفته است و این که قدرت چگونه حاصل می شود و یاد باید شود و چگونه می توان قدرت را حفظ کرد، راه رسیدن به قدرت کدام است؛ در مرامنامه های هیچ حزبی از احزاب جهادی نمی توان این مفاهیم بلند سیاسی را پیدا کرد. حزبی برای بدست آوردن قدرت بوجود می آید و وارد بازی سیاسی می شود باید از قدرت تعریفی واضح داشته باشد، راه بدست آوردن قدرت را بداند، راه های مدنی مهار قدرت برای این گونه احزاب تعریف شده باشد، قاعده بازی قدرت را در یک نظام سیاسی دموکراتیک بداند. بنابراین می توان این گونه بیان داشت که ماهیت احزاب سیاسی دوران استقرار با فونکسیون و یا کار کرد احزاب دوران اضطرار متفاوت است.
در دوران اضطرار یک حزب بر اساس ناگزیری ها و تنگناهای تحمیل شده از سوی قدرت های بیرونی بوجود می آید، در حالی که حزب سیاسی مدنی یا حزب فردا در یک فضای کاملا مختارانه و بدون کمترین فشار بوجود می آید. در زمان جهاد اگر مردم به احزاب جهادی می گرویدند یا به تقویت و تجهیز آنها کمک می کردند، بدین خاطر بود که تکلیف شرعی و دینی خود می دانستند، اما در زمان اسقرار بدین جهت حزب سیاسی را تقویت می کنند که در قدرت سیاسی شریک و سهیم باشند یعنی حزب فردا بدست آوردن قدرت به یک "حق" شمرده می شود. و این دو نگاه کاملا متفاوت به قدرت و سیاست است.
ادامه دارد...
مولف : سید مظفر دره صوفی