ریاست اجرایی حکومت وحدت ملی گفته است که اولویت های مهمی را در نه محور تهیه کرده که به زودی مرحله اجرایی آن آغاز می شود.
برشمردن این اولویت ها و قرار دادن در کنار هم،مجموعی نا همگونی را بوجود می آورد که هر کدام داستانی بلندی از حکومت داری در کشور را باز گو می کند.
واقعیت تلخی را بر آفتاب می افگند، این که سیاست مداران و حاکمان کنونی کشور ما از چه مایه فهم و درک و درایت از دیانت و حاکمیت و سیاست برخوردارند.
هنوز پی نبرده اند که نه حکومت از چنان دستی گشوده ای در هر زمینه ای برخوردار است که به هر سوی هوس کند بدان سوی رهسپار شو، نه قانون اساسی کشور چنین رخصت و اجازه ای را به حاکمان می دهد و نه هم این توانایی در حاکمان وجود دارد که هرچه دل تنگ شان خواست بگویند و هر کاری که هوس کنند قادر به انجام آن باشند.
حکومت گران کشور لاجرم می دانند که دست شان همانند شاهان سنتی به هر عمل و ذهن شان به هر نظری گشوده نیست و باید در چهارچوب قانونی عمل کنند که به آن مشروعیت یافته اند.
نسبت به اولویت های نه گانه ای که ریاست اجرایی تهیه کرده است سخن فراوان گفت و نوشت.
از بخشی از آن اولویت ها چنین استنباط می توان کرد که: انگیزه های تدوین این اولویت های نه گانه،نشان دادن نارضایتی از نحوه تقسیم قدرت میان دو جناح حاکم است.
این اولویت ها نشان می دهند که چه میزان کشمکش و جدال میان دو تیم حکومت جریان دارد و تعینات یک جناح مورد قبول تیم دیگر حکومت نیست و فراهم آوردن اصول یا اولویت نه گانه به آفتاب افگندن این اختلافات است و چانه زنی بر سر تقسیم قدرت.
برآیند و حاصل این اصول نه گانه سودی به حال مردم ندارد،آرامش و امنیت خاطری به ارمغان نمی آورد، که جامعه را دچار التهاب بیشتر می کند و مردم به این اندیشه می افتند که در سایه حکومت وحدت ملی به آرامش و امنیتی حداقلی نیز دست نخواهند یافت و تا این حکومت است جدال بر سر قدرت هم چنان ادامه خواهد داشت. چه وقت و توانی و پتانسیل هایی که در این راه مصرف و مصروف گردد، بدون آن که نتایج قابل قبولی بدست آید.
شاید جدال برای بیشتر خواستن برای اعضای هردو تیم کمال مطلوب تلقی گردد و برای گوشه نشینان و ناظران نیز تماشاگه بی هزینه ای باشد؛ اما با اطمینان می توان گفت که برای عموم مردم و آنهایی که در این شب و روزها به نیم نان خشکی محتاج هستند شاخ و شانه کشیدن و حریف طلبیدن و میدانی برای مسابقه فراهم آوردن هرگز مطلوب نخواهد بود.
افغانستان بدن زخم خورده ای دارد که نیاز به طبیبان حاذق دارد که برزخم های بی شمار آن مرهم گذارد، زخم ها را التیام بخشد. و جامه های دریده را رفو کند. هرگاه صداهای جگر خراش قدرت طلبی از گوشه ای بر می خیزد و در فضای کشور می پیچد، استخوان های شکسته مردم به صدا در می آید ، به خود می پیچند که باز به چه مصیبت و معضلی گرفتار خواهند آمد و زندگی ساده و فقیرانه شان زیر پای اسب هوس کدام حاکم پایمال خواهد شد،و به چه فلاکتی گرفتار خواهند آمد.
بنابر این هر صدا و هر اصولی که آرامش و امنیت خاطر مردم را بهم زند و استخوان های ترک خورده مردم را بشکند مهری در دل مردم بوجود نمی آورد که بر نفرت مردم می افزاید.
نکته ی دیگری که در این اولویت بندی ها ذکر شده است و بسیار مضحک می نماید آنست که حکومت خود را متولی همه امور اعم از دنیا و آخرت مردم می داند، در حالی که نفاق و شقاق روز افزون شان هر روز مردم را از این سرزمین فراری می دهد و جوانان دسته دسته دل به دریای مهاجرت می زنند، ریسک مرگ را می پذیرند اما ماندن در سرزمین فساد و زد و بند و اشراف منشی و تبذیر پروری حاکمان را بر نمی تابند.
دیدن این صحنه ها سخت دل آزار و شنیدن لا طلائاتی به نام اسلام معتدل یا زمینه سازی برای قرائت اسلام معتدل! چه معنا دارد؟.
نگارنده نمی داند که چرا باید یک نهاد حکومتی خود را این چنین گشوده دست برای هر کاری بداند و گمان برد همین که در مسند قدرت و سیاست نشست همه کارها را می تواند به انجام برساند.
به نظر می رسد که ریاست اجرایی خود و هدف وفلسه وجودی خود را گم کرده است. چنان آدمیان گیج خود را به دروازه و دیوار می کوبد، نمی داند که در کدام سمت و سوی حرکت کند،کار ویژه های او در حکومت چیست و راه عملی کردن آن کدام است.
حکومت در یک نگاه دموکراتیک و مدنی به تغییر و یا ایجاد همه چیز دست گشوده ندارد.
آنچه قانون اساسی افغانستان به دوش دولت نهاده است فقط و فقط جلوگیری از تبلیغات ضد دینی است- البته که این تبلیغات ضد دینی باید از سوی نهادهای معتبر تعریف گردد و هر ناشسته روی و نافرهیخته ای را نشاید که بر مسند داوری نشیند و راجع به اسلام و قرائت اسلامی قضاوت کند - نه این که دولت ویا نهادهای دولتی خود را موظف بداند که اسلام معتدل و یا اسلام غیر معتدل معرفی کند.
اگر ریاست اجرایی به کتب و مقاله های فراوانی که در این زمینه نگاشته شده مراجعه کرده بود،بی تردید پی برده بود که در خور و صلاحیت حکومت گران نیست که این همه سخنان گزاف گوید به هرسوی که خواست کمیت هوس براند.
این ریاست اگر تا هنوز تفطن نیافته است باید به او تذکر داده شود که نسبت به اسلام معتدل همان قدر ابهام و ناروشنی وجود دارد که نسبت به اسلام خشن. هرگاه حکومت دست به قرائت از اسلام بزند و یک قرائت را مطلوب خود بداند چه بسا که توهم اسلام معتدل خشونت بیافریند و جامعه را از اعتدال خارج کند.
تنها کاری که بر عهده حکومت گذاشته شده است و آن هم باید با راهنمایی ها و همکاری های صادقانه و جدی ای نهاد های فرهنگی و افراد متخصص صورت گیرد، به سامان کردن مواد درسی دانشگاه ها ، مراکز آموزشی کشور است که متاسفانه با دنیای متحول کنونی چندان هماهنگ و سازگاری ندارد.در غیر آن صورت دست بردن به دین مردم و یا معرفی اسلام معتدل ازآن سخنان نادرست و ناپسندی است که جز از حکومت های استبدادی و نادان قرون وسطایی برنیامدنی است.
آنچه که نهادهای فرهنگی و مردم مسلمان، حکومت را بدان فرا می خواند آنست که بگذارید نظریه های اسلامی در مراکز آموزشی دانشگاهی و مدارس دینی کشور شکل گیرد. اما آنچه بر شما لازم است ، خدا ومردم می پسندند و حکومت توان فراخواندن و عمل کردن بدان را دارد، پایبندی به مبانی و مبادی اخلاقی اولیه اسلام است. مردم با سواد یا بی سواد به این امر تفطن دارند که اسلام پیامبر و خلفای بعد از ایشان، اسلام ساده، بی ریا و بی پیرایه بود.
در حکومت اسلامی پیامبر و خلفای بعد از ایشان از تجملات و تبذیر و اسراف های اشرافی خبری نبود. سفره های رنگین میان مردم و حاکمان مسلمان دیواری بی اعتمادی ایجاد نکرده بود. جامه حاکمان مسلمان به سادگی جامه مردم متوسط آن زمان بود.
اما واقعا اداره ای که به خود جرات می دهد که اسلام معتدل ارایه دهد به خود اندیشیده است که فاصله اش با مردم فقیر کشور در چه حد و میزان است؟
آیا این توصیه بزرگان دینی را شنیده که گفته اند: جامه حاکم مسلمان نباید از طبقه متوسط جامعه تجملی تر باشد؟
ایا حاکمانی که اسلام معتدل ارایه می دهند به موتر های زیر پای خود نگریسته اند که در جامعه ای که بیش از نه میلیون انسان زیر خط فقر زندگی می کنند چگونه می تواند با موتر یک صد هزار دالری رفت و آمد کرد؛ در حالی که می شود با وسیله های کم بهاتر زندگی کرد و ذهن و ضمیر مردم را این قدر آزرده نساخت؟
آیا حکومت وقتی طبق های رنگارنگ طعام را بر سفره می گذارند می دانند که بسیاری از مردم کشور به نان خشک محتاج هستند و روز ها می گذرد نیم نان خشکی را نمی یابند تا شکم فرزندان گرسنه ی خود را سیر کنند، آیا این حکومت نمی داند که بسیاری از خانواده های فقیر برای پرکردن شکم خود و حداقل زندگی تن به انواع فساد می دهند تا زنده بمانند.
این حکومت می داند چه بر سر کشور می گذرد؟
اگر حکومت نمی داند ، بداند اگر می داند و لب فرو بسته سخنان گزاف بر زبان می آورد. مردم می پرسند که شما برای فراهم آوردن حداقل امنیت و معیشت برای همین مردم آمده اید، به هر تقلب و تخلف بر مسند حکومت نشستید، تا هنوز حداقل این ظرفیت را حایز نشده اید که قدرت را میان خود تقسیم کنید و این همه اسب زیاده خواهی نرانید و این همه بدن های بیمار این مردم را لگد کوب قدرت طلبی هایتان نکنید. اگر با این اوصاف و ویژگی ها به دین مردم دست ببرید و با اصطلاح بخواهید اسلام معتدل بیاورید وای از آن اسلام و وای از آن دین که در دستان شما ورز برود به نام اسلام معتدل به بازار بیاید.
مردم از اسلام شما گذشته ، تلاش ورزید تا معیشتی برای مردم فراهم کنید و حداقل امنیت را بوجود آورید ، بگذارید تا خود مردم اسلام و دین خود را خود برگزینند. شاید نمی دانید، اگر نمی دانید بدانید و درک کنید که اسلام معتدل با ذهن معتدل بوجود می آید در جامعه ای که گرسنگی، فقر بیکاری و بیماری و ده ها مشکل دیگر امان مردم را بریده است و خشونت پای در گلوی مردم گذاشته، سخن گفتن از اسلام معتدل چه معنا دارد؟
نه خود را مسخره کنید و نه هم به ذهن مردم توهین کنید و نه مراکز علمی و دانشگاهی و علمای دین را خوار و خفیف سازید. شمایی که در روی زمین نمی توانید درست راه بروید هوس پرواز نکنید که بر زمین خواهید افتاد.
نردبان خلق این ماه و منی است
عاقبت این نردبان افتادنی است
هرکه بالاتر رود ابله تر است
استخوان او بتر خواهد شکست
برشمردن این اولویت ها و قرار دادن در کنار هم،مجموعی نا همگونی را بوجود می آورد که هر کدام داستانی بلندی از حکومت داری در کشور را باز گو می کند.
واقعیت تلخی را بر آفتاب می افگند، این که سیاست مداران و حاکمان کنونی کشور ما از چه مایه فهم و درک و درایت از دیانت و حاکمیت و سیاست برخوردارند.
هنوز پی نبرده اند که نه حکومت از چنان دستی گشوده ای در هر زمینه ای برخوردار است که به هر سوی هوس کند بدان سوی رهسپار شو، نه قانون اساسی کشور چنین رخصت و اجازه ای را به حاکمان می دهد و نه هم این توانایی در حاکمان وجود دارد که هرچه دل تنگ شان خواست بگویند و هر کاری که هوس کنند قادر به انجام آن باشند.
حکومت گران کشور لاجرم می دانند که دست شان همانند شاهان سنتی به هر عمل و ذهن شان به هر نظری گشوده نیست و باید در چهارچوب قانونی عمل کنند که به آن مشروعیت یافته اند.
نسبت به اولویت های نه گانه ای که ریاست اجرایی تهیه کرده است سخن فراوان گفت و نوشت.
از بخشی از آن اولویت ها چنین استنباط می توان کرد که: انگیزه های تدوین این اولویت های نه گانه،نشان دادن نارضایتی از نحوه تقسیم قدرت میان دو جناح حاکم است.
این اولویت ها نشان می دهند که چه میزان کشمکش و جدال میان دو تیم حکومت جریان دارد و تعینات یک جناح مورد قبول تیم دیگر حکومت نیست و فراهم آوردن اصول یا اولویت نه گانه به آفتاب افگندن این اختلافات است و چانه زنی بر سر تقسیم قدرت.
برآیند و حاصل این اصول نه گانه سودی به حال مردم ندارد،آرامش و امنیت خاطری به ارمغان نمی آورد، که جامعه را دچار التهاب بیشتر می کند و مردم به این اندیشه می افتند که در سایه حکومت وحدت ملی به آرامش و امنیتی حداقلی نیز دست نخواهند یافت و تا این حکومت است جدال بر سر قدرت هم چنان ادامه خواهد داشت. چه وقت و توانی و پتانسیل هایی که در این راه مصرف و مصروف گردد، بدون آن که نتایج قابل قبولی بدست آید.
شاید جدال برای بیشتر خواستن برای اعضای هردو تیم کمال مطلوب تلقی گردد و برای گوشه نشینان و ناظران نیز تماشاگه بی هزینه ای باشد؛ اما با اطمینان می توان گفت که برای عموم مردم و آنهایی که در این شب و روزها به نیم نان خشکی محتاج هستند شاخ و شانه کشیدن و حریف طلبیدن و میدانی برای مسابقه فراهم آوردن هرگز مطلوب نخواهد بود.
افغانستان بدن زخم خورده ای دارد که نیاز به طبیبان حاذق دارد که برزخم های بی شمار آن مرهم گذارد، زخم ها را التیام بخشد. و جامه های دریده را رفو کند. هرگاه صداهای جگر خراش قدرت طلبی از گوشه ای بر می خیزد و در فضای کشور می پیچد، استخوان های شکسته مردم به صدا در می آید ، به خود می پیچند که باز به چه مصیبت و معضلی گرفتار خواهند آمد و زندگی ساده و فقیرانه شان زیر پای اسب هوس کدام حاکم پایمال خواهد شد،و به چه فلاکتی گرفتار خواهند آمد.
بنابر این هر صدا و هر اصولی که آرامش و امنیت خاطر مردم را بهم زند و استخوان های ترک خورده مردم را بشکند مهری در دل مردم بوجود نمی آورد که بر نفرت مردم می افزاید.
نکته ی دیگری که در این اولویت بندی ها ذکر شده است و بسیار مضحک می نماید آنست که حکومت خود را متولی همه امور اعم از دنیا و آخرت مردم می داند، در حالی که نفاق و شقاق روز افزون شان هر روز مردم را از این سرزمین فراری می دهد و جوانان دسته دسته دل به دریای مهاجرت می زنند، ریسک مرگ را می پذیرند اما ماندن در سرزمین فساد و زد و بند و اشراف منشی و تبذیر پروری حاکمان را بر نمی تابند.
دیدن این صحنه ها سخت دل آزار و شنیدن لا طلائاتی به نام اسلام معتدل یا زمینه سازی برای قرائت اسلام معتدل! چه معنا دارد؟.
نگارنده نمی داند که چرا باید یک نهاد حکومتی خود را این چنین گشوده دست برای هر کاری بداند و گمان برد همین که در مسند قدرت و سیاست نشست همه کارها را می تواند به انجام برساند.
به نظر می رسد که ریاست اجرایی خود و هدف وفلسه وجودی خود را گم کرده است. چنان آدمیان گیج خود را به دروازه و دیوار می کوبد، نمی داند که در کدام سمت و سوی حرکت کند،کار ویژه های او در حکومت چیست و راه عملی کردن آن کدام است.
حکومت در یک نگاه دموکراتیک و مدنی به تغییر و یا ایجاد همه چیز دست گشوده ندارد.
آنچه قانون اساسی افغانستان به دوش دولت نهاده است فقط و فقط جلوگیری از تبلیغات ضد دینی است- البته که این تبلیغات ضد دینی باید از سوی نهادهای معتبر تعریف گردد و هر ناشسته روی و نافرهیخته ای را نشاید که بر مسند داوری نشیند و راجع به اسلام و قرائت اسلامی قضاوت کند - نه این که دولت ویا نهادهای دولتی خود را موظف بداند که اسلام معتدل و یا اسلام غیر معتدل معرفی کند.
اگر ریاست اجرایی به کتب و مقاله های فراوانی که در این زمینه نگاشته شده مراجعه کرده بود،بی تردید پی برده بود که در خور و صلاحیت حکومت گران نیست که این همه سخنان گزاف گوید به هرسوی که خواست کمیت هوس براند.
این ریاست اگر تا هنوز تفطن نیافته است باید به او تذکر داده شود که نسبت به اسلام معتدل همان قدر ابهام و ناروشنی وجود دارد که نسبت به اسلام خشن. هرگاه حکومت دست به قرائت از اسلام بزند و یک قرائت را مطلوب خود بداند چه بسا که توهم اسلام معتدل خشونت بیافریند و جامعه را از اعتدال خارج کند.
تنها کاری که بر عهده حکومت گذاشته شده است و آن هم باید با راهنمایی ها و همکاری های صادقانه و جدی ای نهاد های فرهنگی و افراد متخصص صورت گیرد، به سامان کردن مواد درسی دانشگاه ها ، مراکز آموزشی کشور است که متاسفانه با دنیای متحول کنونی چندان هماهنگ و سازگاری ندارد.در غیر آن صورت دست بردن به دین مردم و یا معرفی اسلام معتدل ازآن سخنان نادرست و ناپسندی است که جز از حکومت های استبدادی و نادان قرون وسطایی برنیامدنی است.
آنچه که نهادهای فرهنگی و مردم مسلمان، حکومت را بدان فرا می خواند آنست که بگذارید نظریه های اسلامی در مراکز آموزشی دانشگاهی و مدارس دینی کشور شکل گیرد. اما آنچه بر شما لازم است ، خدا ومردم می پسندند و حکومت توان فراخواندن و عمل کردن بدان را دارد، پایبندی به مبانی و مبادی اخلاقی اولیه اسلام است. مردم با سواد یا بی سواد به این امر تفطن دارند که اسلام پیامبر و خلفای بعد از ایشان، اسلام ساده، بی ریا و بی پیرایه بود.
در حکومت اسلامی پیامبر و خلفای بعد از ایشان از تجملات و تبذیر و اسراف های اشرافی خبری نبود. سفره های رنگین میان مردم و حاکمان مسلمان دیواری بی اعتمادی ایجاد نکرده بود. جامه حاکمان مسلمان به سادگی جامه مردم متوسط آن زمان بود.
اما واقعا اداره ای که به خود جرات می دهد که اسلام معتدل ارایه دهد به خود اندیشیده است که فاصله اش با مردم فقیر کشور در چه حد و میزان است؟
آیا این توصیه بزرگان دینی را شنیده که گفته اند: جامه حاکم مسلمان نباید از طبقه متوسط جامعه تجملی تر باشد؟
ایا حاکمانی که اسلام معتدل ارایه می دهند به موتر های زیر پای خود نگریسته اند که در جامعه ای که بیش از نه میلیون انسان زیر خط فقر زندگی می کنند چگونه می تواند با موتر یک صد هزار دالری رفت و آمد کرد؛ در حالی که می شود با وسیله های کم بهاتر زندگی کرد و ذهن و ضمیر مردم را این قدر آزرده نساخت؟
آیا حکومت وقتی طبق های رنگارنگ طعام را بر سفره می گذارند می دانند که بسیاری از مردم کشور به نان خشک محتاج هستند و روز ها می گذرد نیم نان خشکی را نمی یابند تا شکم فرزندان گرسنه ی خود را سیر کنند، آیا این حکومت نمی داند که بسیاری از خانواده های فقیر برای پرکردن شکم خود و حداقل زندگی تن به انواع فساد می دهند تا زنده بمانند.
این حکومت می داند چه بر سر کشور می گذرد؟
اگر حکومت نمی داند ، بداند اگر می داند و لب فرو بسته سخنان گزاف بر زبان می آورد. مردم می پرسند که شما برای فراهم آوردن حداقل امنیت و معیشت برای همین مردم آمده اید، به هر تقلب و تخلف بر مسند حکومت نشستید، تا هنوز حداقل این ظرفیت را حایز نشده اید که قدرت را میان خود تقسیم کنید و این همه اسب زیاده خواهی نرانید و این همه بدن های بیمار این مردم را لگد کوب قدرت طلبی هایتان نکنید. اگر با این اوصاف و ویژگی ها به دین مردم دست ببرید و با اصطلاح بخواهید اسلام معتدل بیاورید وای از آن اسلام و وای از آن دین که در دستان شما ورز برود به نام اسلام معتدل به بازار بیاید.
مردم از اسلام شما گذشته ، تلاش ورزید تا معیشتی برای مردم فراهم کنید و حداقل امنیت را بوجود آورید ، بگذارید تا خود مردم اسلام و دین خود را خود برگزینند. شاید نمی دانید، اگر نمی دانید بدانید و درک کنید که اسلام معتدل با ذهن معتدل بوجود می آید در جامعه ای که گرسنگی، فقر بیکاری و بیماری و ده ها مشکل دیگر امان مردم را بریده است و خشونت پای در گلوی مردم گذاشته، سخن گفتن از اسلام معتدل چه معنا دارد؟
نه خود را مسخره کنید و نه هم به ذهن مردم توهین کنید و نه مراکز علمی و دانشگاهی و علمای دین را خوار و خفیف سازید. شمایی که در روی زمین نمی توانید درست راه بروید هوس پرواز نکنید که بر زمین خواهید افتاد.
نردبان خلق این ماه و منی است
عاقبت این نردبان افتادنی است
هرکه بالاتر رود ابله تر است
استخوان او بتر خواهد شکست
مولف : م. سمنگانی