تاریخ انتشار :سه شنبه ۲۴ قوس ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۰۰
کد مطلب : 120258
صلح، جنگ و مافیای قدرت
روابط سیاسی میان کابل اسلام آباد بسته به تار مویی است. کافی است که جرقه ای زده شود تا آتش مهیبی شعله ور گردد، تر و خشک را یک جا بسوزاند. خواجه آصف وزیر دفاع پاکستان گفته است، که برای امنیت انتقال خط لوله گاز ترکمنستان از نیروهای طالبان کمک خواهند گرفت، این سخن به این کوتاهی موجی از واکنش ها را در برابر این سخن ایجاد کرد.

از مقامهای رسمی افغانستان تا کاربران صفحه های اجتماعی، همه یک نوا و یک صدا در برابر این سخن عکس العمل نشان داده اند. عکس العمل در برابر سخنان وزیر دفاع پاکستان بسی شدیدتر و خشم گینانه تر بوده تا سخنانی که از سوی مقام های کرملین ابراز شده است.
برخی گزارش های تائید ناشده حاکی است که ولادیمیر پوتین رئیس جمهور فدراتیو روسیه گفته است که به زودی در ولایت های شمال به ویژه نقاطی که نیروهای داعش رفت و آمد می کنند و طالبان از تحرک بیشتری برخوردار هستند دست به عملیات نظامی خواهند زد .

این سخن به معنای دخالت آشکار یک حکومت خارجی در مسایل داخلی کشور دیگر و ناقض همه قوانین بین المللی است.
اما بر رغم بار سنگین سیاسی و حقوقی ای که در این سخن نهفته است واکنشها به مراتب کمتر از واکنش هایی بوده که در برابر سخنان وزیر دفاع پاکستان ابراز شده است.

بنابر این معلوم می دارد که فضای غیر قابل اعتمادی میان دو کشور حاکم است. آن سخنان بحث برانگیز و این واکنش تند و غضب آلود زمانی بیان می شود که از سفر اشرف غنی به پاکستان چند روزی بیشتر نمی گذرد. گفته شده است که فضای صمیمیی میان روسای حکومت دو کشور حاکم بوده و در فضای صمیمانه با هم دیدار وگفت و گو کرده اند.

برخی خبر های تائید ناشده حاکی از آنست که اشرف غنی خط مرزی دیورند را -که یکی از نکته های اختلاف انگیز میان دو کشوردر بیش از شصت سال گذشته بوده -به رسمیت شناخته و آنچه که در ایذای این تهور سیاسی از حکومت پاکستان خواسته است، همکاری دوستانه میان دو کشور برای مبارزه با تروریزم و طالبان است.

حکومت پاکستان هم گویا متعهد شده است که در ازای این خواست، بر طالبان فشار وارد آورد که با حکومت افغانستان بر سر میز مذاکره بنشینند.

اما،سخنان وزیر دفاع پاکستان نشان می دهد که میان نیروهای نظامی و حکومت غیر نظامی آن کشور چندان هماهنگی وجود ندارد. آنچه حکومت غیر نظامی آن کشور می رسید نظامیان پنبه می کند، و این درس عبرتی برای حکومت افغانستان است که برای مجاب کردن نظامیان آن کشور شیوه های دیگری را جست و جو کند و راه هایی را در نظر گیرد که نظامیان آن کشور نیز شامل آن شود.
اما این نکته هنوز روشن نشده است که غرض از کارشکنی های نظامیان پاکستان چیست؛آیا نظامیان منافع ملی خود را در کشمکش میان پاکستان و افغانستان و همچنان پاکستان و هندوستان می بینند یا آن که منافع خاصی دارند که جز با خشونت تامین نمی گردد؟

کارشناسنان مسایل پاکستان دیدگاه واحدی ندارند، پاره ای از کارشناسان بدین باور هستند که هرگاه حکومت غیر نظامی بتواند مشکلا ت سیاسی را بدون حضور نظامیان حل و فصل کند،از قدرت و اتوریته نظامیان پاکستان کاسته می شود، و ارزش و اعتبار خود را در نزد افکار عمومی از دست می دهند.

از این جهت است که روشن نگاهداشتن آتش خشونت در مرزهای کشورهای همسایه سبب جلب توجه افکار عمومی به نظامیان می شود. اهمیت آنها به عنوان تصیمیم گیرندگان اصلی سیاست در آن کشور همیشه مورد توجه قرار می گیرد.

فلهذا گفته های وزیر دفاع پاکستان نه از روی سهو و اشتباه که با تعمد و آگاهی کامل بیان شده است تا مقامهای حکومت افغانستان نپندارند که آنچه میان حکومت دو کشور صورت گرفته است می تواند عملی گردد.
این گونه نتیجه گرفته می شود که در افغانستان و پاکستان گروه هایی وجود دارند که نمی خواهند ارتباط میان کشور به نحوی مسالمت آمیزی پایان یابد و هر گاه مناسبات دو کشور از حالت جنگ بیرون آید و یک روند سیاسی میان دو کشور شکل گیرد کارشکنی آغاز می شود تا وضعیت را به حال اولیه بر گردد.

لذا آنچه آتش جنگ را میان دو کشور مشتعل نگاه داشته حکومت های افغانستان و پاکستان نیست گرچه اتهام های عمده بر حکومت پاکستان وارد می آید و در چهارده سال گذشته انگشت اتهام حکومت پاکستان را نشانه رفته است.

از برخی کنش ها و واکنش ها چنین بر می آید که قدرت های ورای قدرت های حکومت دو کشور در زنده نگاه داشتن آتش اختلافات دست دارند،و هر دو حکومت آلت دست مافیای قدرت هستند که تصمیم گیرنده اصلی و در پشت صحنه قرار دارند. در افغانستان اگر مافیای قدرت در حال شکل گیری است و می کوشد روند های سیاسی را بیرون از ساختار قدرت حکومت مدیریت و کنترل کند ، در پاکستانی نظامیان آن کشور با حلقه های ارتباطی خود قدرت حکومت پاکستان را کنترل و هدایت می کنند. هرگاه اندک نزدیکی میان حکومت های دو کشور بوجود آمده است ،دستان نامریی این نزدیکی را بهم ریخته و میان دو حکومت فاصله ایجاد کرده است. نمونه های بسیار روشن آن را در دو رخداد می توان مشاهده کرد.

کشته شدن رهبر طالبان کتمان می شود، مدت دو سال ازمرگ او می گذرد هیچ علامت و نشانه ای بروز نمی کند، اما همین که فضای مذاکره میان حکومت افغانستان و طالبان گرم می شود و نزدیک است که مذاکره روی توافق آتش بس صورت گیرد، مرگ ملا عمر که استخوان هایش پوسیده است علنی می شود ، فضای حسن نیت به سوی ظن و بی اعتمادی تبدیل می گردد،مذاکره سیاسی به تعلیق در می آید،فاصله بیشتر می گردد ، گروه ها و دسته هایی از هر دو طرف این گونه القاء می کنند که ایجاد صلح میان دو کشور غیر ممکن است.

رخداد دیگر سفر اخیر اشرف غنی به پاکستان و استقبال گرم مقام های حکومت پاکستان از هیات افغانی و مذکرات محرمانه میان مقام های رسمی دو کشور فضای نیم بند اعتماد را بوجود می آورد.اما این فضا،با سخنان نا سنجیده و غرض ورزانه وزیر دفاع پاکستان از بین می رود. موجی از ناامید ی ایجاد می گردد،و این ذهنیت را القاء می کند که پاکستانی ها به هیچ عنوان دست از حمایت طالبان نخواهند کشید، و پاکستان گروه مزدور طالبان را همانند جنازه خشکیده پشت سر خود خواهد کشید، تا هر وقت لازم بداند از این گروه استفاده خواهند برد.
این طرف هم وقتی سخنانی بدین گونه از سوی پاکستانی ها ابراز می گردد توپ های مخالفت را به میدان می آورند و شلیک می کنند.

شناخت مافیای قدرت در هردو کشور کار سختی نیست، اما مهم آنست که هر دو طرف برآن وقوف یافته باشند و شیوه های مبارزه مشترک را درپیش گیرند تا از شر مافیا رهایی پیدا کنند و موانع رسیدن به صلح پایدار را از سر راه بردارند.
بنابراین بدون درک مشترک از تاثیر مخرب مافیای قدرت در ایجاد موانع صلح ، صلحی بوجود نخواهد آمد گرچه هزینه های سنگینی پرداخته شود.
https://avapress.net/vdcftxdycw6d00a.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما