تاریخ انتشار :يکشنبه ۷ سرطان ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۲۵
کد مطلب : 113695
«دو پادشاه در یک اقلیم نمی­گنجند!»
«دو پادشاه در یک اقلیم نمی­گنجند!» این حکایت امروز و فردای طالبان و داعش در افغانستان است که یکی باید به نفع دیگری از صحنه کنار بکشد. 
رقابت و کشمکش بر سر به دست گرفتن فرماندهی «جهادی» میان نسل نخست و پسین جهادگرایان در این کشور تا به آنجا رسیده که چندی پیش «عبدالرحیم مسلم دوست» فرمانده گروه داعش، با بیان اینکه طالبان نماینده «آی اس آی» پاکستان هستند، از اعلام «جهاد» نیروهای خود علیه آن­ها سخن راند و در سوی دیگر میدان، «ملا اختر محمد منصور» سرپرست شورای رهبری و نائب رئیس طالبان با انتشار نامه سرگشاده خطاب به «ابوبکر بغدادی» رهبر داعش، برای او خط و نشان کشید و از او خواست که از ایجاد «جریان موازی» در کنار طالبان در افغانستان بپرهیزد. 
به باور رهبران طالب، این امر تنها به بر باد رفتن دستاوردهای سال­های گذشته این گروه در پایه­‌گذاری امارت اسلامی منجر خواهد شد.



فارغ از رجزخوانی دو طرف، آنچه در عمل شاهد آن بوده­‌ایم، رشد روزافزون پدیده داعش در افغانستان و تلاش این گروه برای بهره بردن از موقعیت ممتاز جغرافیایی این کشور در کشاندن گستره مبارزاتی خویش به آسیای میانه، شرق آسیا و سرانجام استقرار ولایت «خراسان» در این مناطق است. همچنین نوع نگاه رهبران داعش به افغانستان به عنوان «سرزمین مادری» و میل به بازگشت به آن در انگیزش­‌بخشی به آن‌ها، تأثیر شگرفی دارد.
 
بر همین اساس، هسته­‌های تکفیری در افغانستان رشد بیشتری یافته و بیرق /پرچم سیاه داعش جایگزین پرچم سفید طالبان در مناطق مختلف افغانستان به ویژه در شمال این کشور شده است. اما ماجرا به همین جا ختم نشده و دو طرف رو در روی یکدیگر صف­‌آرایی کرده­‌اند، به طوری که در تازه­‌ترین این درگیری­ها، نیروهای داعش یک فرمانده و ۱۰ پیکارجوی طالب در ولایت ننگرهار را سر بریدند.

هرچند به باور برخی کارشناسان گرایش حنفی بیشتر مردم افغانستان و همینطور اختلاف ایدئولوژیکی و مذهبی میان طالبان و داعش، روند سربازگیری و جذب نیرو در افغانستان را با کندی روبرو ساخته است و چندان انتظار نمی­‌رود که داعش بتواند پایگاهی نزد عموم مردم افغان پیدا کند، ولی با اعلام جدایی برخی فرماندهان میدانی طالبان از ملاعمر و «بیعت» با ابوبکر بغدادی، روز به روز بر تعداد جنگجویان طالبانی که به داعش می­‌پیوندند، افزایش می­‌یابد.
 چه بسا به همین خاطر بوده که اشرف غنی، رئیس جمهور، در خطابه­‌ای از طالبان خواست تا میان «افغان و مسلمان بودن» یا همراهی با داعش یکی را انتخاب کنند. به باور اشرف غنی، جنبش داعش و یا آنچه او «تروریست­‌های خارجی» خواند، جایی نزد مردم افغان ندارد و طالبان باید دوشادوش ملت و دولت افغان در برابر تهدید نوپیدا داعش مبارزه کنند.


رویکردهای طالبان در مقابل داعش

طالبان که از دهه ۱۹۸۰ و اشغال افغانستان توسط نیروهای ارتش سرخ شوروی، خود را به عنوان مهمترین جنبش جنگ­سالار افغانستان می­‌داند، توانسته بود در پاره­‌ای زمان­‌ها محبوبیتی نزد مردم افغان کسب کند و مدتی نیز «امارت اسلامی» افغانستان را پایه بگذارد. اما با گذشت زمان، آنها نگاهی واقع­‌بینانه و عمل­گرایانه یافته و اکنون با خیزش نوجهادگرایان داعشی و انگیزه بالای آن­ها در کنار زدن نسل پیشین، رهبران طالبان کوشیده­‌اند تا به گونه­‌های مختلف خود را برای رویارویی با این مهمانان ناخوانده آماده کنند.


در گام اول رهبران طالبان بر آن شده­‌اند تا علی­‌رغم سابقه خشونت­‌آمیز با مردم افغان به ویژه هزاره­‌های شیعه در مزارشریف در ۱۹۹۸، چهره­‌ای مردمی و سازش­‌پذیر از خود نشان دهند. در واقع، رهبران طالبان با در پیش گرفتن سیاست «انکار» هرگونه ارتباط با داعش را رد کرده­‌اند. خلاف شرع دانستن رفتارهای غیرانسانی و کشتار مردم بی­گناه توسط داعش در عراق و سوریه، محکوم کردن عملیات­‌های تروریستی همچون قتل «فرخنده» در میدان مرکزی کابل به جرم اهانت به مقدسات و همینطور انفجار در ولایت ننگرهار در شرق افغانستان در ماه حمل گذشته و... از جمله اقدامات این گروه برای برائت از هرگونه ارتباط عملیاتی با داعش است. 

همچنین طالبان با اعلام مخالفت با آموزه­‌های وهابی و سلفی، از مردم و طرفداران خود خواسته تا در صورت مشاهده متون مرتبط با چنین گرایش افراطی آن­ها را بسوزانند. در همین رابطه، «ذبیح اله مجاهد» سخنگوی طالبان در گفتگو با خبرگزاری تسنیم، گستره مبارزه طالبان را محدود به جغرافیای ملی افغانستان خواند و تبلیغات رسانه­‌ها مبنی بر حضور پیکارجویان وابسته به طالبان در میدان­‌های مبارزه عراق و سوریه را تلاشی برای تخریب وجهه طالبان دانست.

در واقع، اگرچه در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ می­شد رد پاهایی از عناصر غیرافغانی در افغانستان پیدا کرد که در نبرد با اشغالگران شوروی شرکت داشتند و کوشیدند تا امارت اسلامی تشکیل دهند، ولی امروز طالبان خود را جنبشی قومی و ملی می­‌داند که مبارزه با اشغالگران و تشکیل «امارت اسلامی» در درون سرزمین افغانستان را هدف خویش قرار داده است. طالبان دولت مرکزی افغانستان را همچنان وابسته به ایالات متحده و غرب و مدافع منافع آن­‌ها می­‌داند که بر همین اساس برای دفاع از کشور خود به مبارزه مسلحانه روی آورده ­است.
 
حال آنکه داعش جنبشی تکفیری است که ابوبکر بغدادی، خود را «خلیفه مسلمین» خوانده و نیروهای آن نیز از ملیت‌های گوناگون روانه عراق و سوریه شده‌اند تا در کنار هم‌قطاران خویش، از موهبت «جهاد در راه خدا» بهره­‌مند و راه را برای تشکیل دولت اسلامی عراق و شام و بعدها «دولت اسلامی» هموار ساخته و سرانجام دامنه آن به دیگر سرزمین­‌های اسلامی افغانستان گسترش دهند.


اقدام تبلیغاتی دیگر طالبان در مقابل داعش، تأکید بر این باور است داعش با رفتار و اقدامات غیرانسانی خود چهره اسلام را تخریب کرده و با تفرقه‌افکنی میان مسلمانان، تنها به سلطه هرچه بیشتر دشمنان جهان اسلام بر مسلمانان کمک می­‌کند. اگرچه طالبان در دهه ۱۹۹۰ میزبان جهادی­‌های تکفیری- سلفی بود و پایگاه­‌های امنی برای آموزش و برنامه­‌ریزی عملیات­های تروریستی همچون ۱۱ سپتامبر در اختیار آن­ها قرار داده بود، اکنون افزون بر اینکه هرگونه ارتباط فکری و عملیاتی خود با داعش را رد می‌کند که آنها را تهدیدی علیه جهان اسلام می‌داند. بر همین اساس، طالبان نمایندگانی را برای شرکت در همایش بین­‌المللی «بیداری اسلامی» روانه تهران کرد تا بتوانند ضمن بیان دیدگاه‌های خود، به تبادل نظر با علمای جهان اسلام بپردازند.


در واقع، طالبان نگران از این واقعیت هستند که فعالیت داعش در افغانستان نه تنها منجر به از دست رفتن جایگاه کنونی آنها می­‌شود که چه بسا زمینه برای یکه‌تازی دوباره نیروهای اشغالگر خارجی در افغانستان را فراهم کند و کشور بار دیگر صحنه درگیری­‌ها و تنش­‌های خونین شود. همچنین آن­ها با نگاهی واقع­‌بینانه بر این نکته رسیده­‌اند که در شرایط کنونی امکان جنگ در چند جبهه وجود ندارد و با توجه به جدا شدن برخی فرماندهان خود و پیوستن به داعش راهی جز تمرکز بر اصل «بقا» ندارند و چاره­‌ای نیز جز نزدیکی هرچه بیشتر به روند گفتگوهای صلح و فشردن دست دوستی دولت وحدت ملی ندارند. 
طالبان تاکنون دولت وحدت ملی را بازیچه دولت‌های خارجی و مجری سیاست­‌های آنها در افغانستان خوانده که باید علیه آن­ها مبارزه نظامی کرد. ولی در عین حال اکنون ناچار به تن دادن به واقعیت و شرایط موجود در افغانستان شده، به طوریکه نه تنها به طور غیرمستقیم با نمایندگان دولت وارد گفتگوهای صلح شده که با نمایندگان جامعه مدنی و فعالان حقوق زنان نیز سر میز گفتگو نشسته تا با دیدگاه­‌های آن­ها از نزدیک آشنا شود. در چنین شرایطی ازسرگیری گفتگوهای مستقیم صلح میان دولت و آنها در آینده نزدیک دور از انتظار نیست.


افزون بر سطح داخلی، طالبان در حوزه منطقه­‌ای و بین­‌المللی نیز به تکاپو افتاده است تا بتواند چهره نوینی از خود به نمایش بگذارد. ابراز تمایل طالبان بر شروع دوباره دفتر خود در قطر، نشست نمايندگاني از طالبان با مقام‌هاي دولت چين در ماه نوامبر ۲۰۱۴ و همچنین دیدار با نمایندگان جامعه مدنی از جمله مدافعین حقوق زنان در ناروی/ نروژ از جمله اقدامات بین­‌المللی این گروه برای برقراری و تقویت ارتباطات بین­‌المللی خویش است. اما می­‌توان مهمترین این تحرکات بین­‌المللی را سفر هیات ۱۱ نفره طالبان به ریاست ملا اختر منصور، رئیس شورای کویته و از نزدیکان ملامحمد عمر به ایران در جوزای گذشته دانست. در این سفر، به گزارش خبرگزاری آناتولی ترکیه و سایت خبری عصر ایران، این هیات با مقامات ایرانی از جمله محمدجواد ظریف، وزیر خارجه، به گفتگو نشست و از دولت ایران خواستار کمک برای مبارزه با داعش و ایالات متحده شد.


در همین حال، اعلام این نکته از سوی ذبیح اله مجاهد، سخنگوی طالبان که هیچ پیکارجوی طالبان در عراق و سوریه حضور ندارد را می­‌توان تلاشی از سوی این گروه برای ترمیم رابطه خود با مجامع بین­‌المللی دانست. همچنین، تاکید بر این که این گروه تنها در جغرافیای سرزمینی کشور خود فعالیت می­‌کند، حاکی از معرفی خود به عنوان بازیگری خردمند، واقع­‌گرا، پایبند به تعهدات و هنجارهای بین­‌المللی در عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها است که می­‌کوشد در چارچوب مرزهای شناخته شده بین­‌المللی به مبارزه خود ادامه دهد و دیگر پناهگاه امنی برای تروریست­ها تکفیری به مانند دهه ۱۹۹۰ فراهم نخواهد کرد.

اما در سوی دیگر ماجرا، سیاست­‌ها و برنامه­‌های سیاسی و نظامی دولت وحدت ملی در مبارزه با طالبان نیز در تصمیم­‌گیری­‌های آن­ها در تغییر رویکردشان تأثیر گذاشته است. 

دولت اشرف غنی از زمان روی کار آمدن، با اعلام راهبرد بلندمدت توسعه کشور در دهه موسوم به دهه «پیشرفت»، به طور همزمان سیاست­‌هایی را در سطح داخلی و بین­‌المللی برای واداشتن طالبان به آمدن به سر میز گفتگو دنبال کرده است تا بتواند با برقراری امنیت نسبی، این کشور را به سطحی از توسعه اقتصادی، رفاهی، سیاسی، اجتماعی و... برساند.
 
در سطح داخلی، دعوت از شخصیت­‌های ملی و مذهبی برای تقویت روند صلح ملی، انجام گفتگوهای غیرمستقیم صلح با طالبان، بهبود اوضاع اقتصادی و رفاهی و همچنین انجام عملیات گوناگون نظامی علیه طالبان و... از جمله برنامه­‌های نرم‌افزاری و سخت­‌افزاری دولت وحدت ملی در واداشتن طالبان به عقب­‌نشینی و ورود به گفتگوهای صلح بوده است. در سطح خارجی نیز بستن پیمان امنیتی- اطلاعاتی با پاکستان در مبارزه مشترک با طالبان، تقویت دستگاه دیپلماسی در بهره­‌گیری از توان و نفوذ کشورهایی همچون ایران، کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس، چین، هند و... برای پیشبرد روند صلح از جمله تدابیر دولت اشرف غنی در برقراری صلح و امنیت در کشور به شمار می­‌رود.

فرجام سخن

تحولات میدانی افغانستان نشان می­‌دهد که طالبان همچون سال­‌های گذشته، نمی­‌تواند به عنوان تنها بازیگر نظامی در سیاست‌ورزی این کشور تأثیرگذار باشد. 
دودستگی رهبران در چگونگی مدیریت شرایط کنونی، جدایی فرماندهان و پیوستن آن­ها به داعش، تن دادن برخی از رهبران به گفتگوهای صلح و دیدار برخی دیگر از آنها از کشورهایی چون ایران، واقع­گرا و عمل­گرا شدن رهبران طالبان، فشار دولت مرکزی برای به زمین گذاشتن سلاح‌ها و ورود به عرصه رقابت سیاسی سبب شده تا دیگر طالبان نتواند همچون دو دهه گذشته صحنه تحولات سیاسی و نظامی افغانستان را به تنهایی دستخوش رفتارهای خویش سازد.
 
از سوی دیگر، حرکت خزنده بازیگر جدید و باانگیزه­‌ای به نام داعش در یافتن جای پایی محکم در سرزمین آشوب‌زده و نابسامان افغانستان- که سرمست از پیروزی‌های میدانی در عراق، سوریه و شمال آفریقا است- می‌تواند روند اوضاع را برای رهبران طالبان ناگوار سازد. 

نویسنده: یاسر میری/ کارشناس مسائل بین‌الملل
https://avapress.net/vdcco1qsp2bqse8.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

درین شرایط افغانهای آگاه و هوشیار از سیاست بازی های شیاطین میدانند که این جنگ ها و کشتار ها همه برای قدرت است نه برای حفظ دین و مذهب (جهاد). علمای با درد جامعهء ما نیز اوضاع کشور جنگ زدهء شانرا بخوبی ترسیم مینمایند و در همه جا گفته اند که منافقان از نام دین و مذهب استفاده سؤ کرده و میکنند.
تروریستانیکه از دیگر کشور ها ویا منطقه میآیند، آنان نیز در یک سرگمی و گمراهی تمام نمیدانند که به کدام امیرالمؤمنین (ملا عمر ویا ابوبکر البغدادی) و گروه بپیوندند.