«دو پادشاه در یک اقلیم نمیگنجند!» این حکایت امروز و فردای طالبان و داعش در افغانستان است که یکی باید به نفع دیگری از صحنه کنار بکشد.
رقابت و کشمکش بر سر به دست گرفتن فرماندهی «جهادی» میان نسل نخست و پسین جهادگرایان در این کشور تا به آنجا رسیده که چندی پیش «عبدالرحیم مسلم دوست» فرمانده گروه داعش، با بیان اینکه طالبان نماینده «آی اس آی» پاکستان هستند، از اعلام «جهاد» نیروهای خود علیه آنها سخن راند و در سوی دیگر میدان، «ملا اختر محمد منصور» سرپرست شورای رهبری و نائب رئیس طالبان با انتشار نامه سرگشاده خطاب به «ابوبکر بغدادی» رهبر داعش، برای او خط و نشان کشید و از او خواست که از ایجاد «جریان موازی» در کنار طالبان در افغانستان بپرهیزد.
به باور رهبران طالب، این امر تنها به بر باد رفتن دستاوردهای سالهای گذشته این گروه در پایهگذاری امارت اسلامی منجر خواهد شد.
فارغ از رجزخوانی دو طرف، آنچه در عمل شاهد آن بودهایم، رشد روزافزون پدیده داعش در افغانستان و تلاش این گروه برای بهره بردن از موقعیت ممتاز جغرافیایی این کشور در کشاندن گستره مبارزاتی خویش به آسیای میانه، شرق آسیا و سرانجام استقرار ولایت «خراسان» در این مناطق است. همچنین نوع نگاه رهبران داعش به افغانستان به عنوان «سرزمین مادری» و میل به بازگشت به آن در انگیزشبخشی به آنها، تأثیر شگرفی دارد.
بر همین اساس، هستههای تکفیری در افغانستان رشد بیشتری یافته و بیرق /پرچم سیاه داعش جایگزین پرچم سفید طالبان در مناطق مختلف افغانستان به ویژه در شمال این کشور شده است. اما ماجرا به همین جا ختم نشده و دو طرف رو در روی یکدیگر صفآرایی کردهاند، به طوری که در تازهترین این درگیریها، نیروهای داعش یک فرمانده و ۱۰ پیکارجوی طالب در ولایت ننگرهار را سر بریدند.
هرچند به باور برخی کارشناسان گرایش حنفی بیشتر مردم افغانستان و همینطور اختلاف ایدئولوژیکی و مذهبی میان طالبان و داعش، روند سربازگیری و جذب نیرو در افغانستان را با کندی روبرو ساخته است و چندان انتظار نمیرود که داعش بتواند پایگاهی نزد عموم مردم افغان پیدا کند، ولی با اعلام جدایی برخی فرماندهان میدانی طالبان از ملاعمر و «بیعت» با ابوبکر بغدادی، روز به روز بر تعداد جنگجویان طالبانی که به داعش میپیوندند، افزایش مییابد.
چه بسا به همین خاطر بوده که اشرف غنی، رئیس جمهور، در خطابهای از طالبان خواست تا میان «افغان و مسلمان بودن» یا همراهی با داعش یکی را انتخاب کنند. به باور اشرف غنی، جنبش داعش و یا آنچه او «تروریستهای خارجی» خواند، جایی نزد مردم افغان ندارد و طالبان باید دوشادوش ملت و دولت افغان در برابر تهدید نوپیدا داعش مبارزه کنند.
رویکردهای طالبان در مقابل داعش
طالبان که از دهه ۱۹۸۰ و اشغال افغانستان توسط نیروهای ارتش سرخ شوروی، خود را به عنوان مهمترین جنبش جنگسالار افغانستان میداند، توانسته بود در پارهای زمانها محبوبیتی نزد مردم افغان کسب کند و مدتی نیز «امارت اسلامی» افغانستان را پایه بگذارد. اما با گذشت زمان، آنها نگاهی واقعبینانه و عملگرایانه یافته و اکنون با خیزش نوجهادگرایان داعشی و انگیزه بالای آنها در کنار زدن نسل پیشین، رهبران طالبان کوشیدهاند تا به گونههای مختلف خود را برای رویارویی با این مهمانان ناخوانده آماده کنند.
در گام اول رهبران طالبان بر آن شدهاند تا علیرغم سابقه خشونتآمیز با مردم افغان به ویژه هزارههای شیعه در مزارشریف در ۱۹۹۸، چهرهای مردمی و سازشپذیر از خود نشان دهند. در واقع، رهبران طالبان با در پیش گرفتن سیاست «انکار» هرگونه ارتباط با داعش را رد کردهاند. خلاف شرع دانستن رفتارهای غیرانسانی و کشتار مردم بیگناه توسط داعش در عراق و سوریه، محکوم کردن عملیاتهای تروریستی همچون قتل «فرخنده» در میدان مرکزی کابل به جرم اهانت به مقدسات و همینطور انفجار در ولایت ننگرهار در شرق افغانستان در ماه حمل گذشته و... از جمله اقدامات این گروه برای برائت از هرگونه ارتباط عملیاتی با داعش است.
همچنین طالبان با اعلام مخالفت با آموزههای وهابی و سلفی، از مردم و طرفداران خود خواسته تا در صورت مشاهده متون مرتبط با چنین گرایش افراطی آنها را بسوزانند. در همین رابطه، «ذبیح اله مجاهد» سخنگوی طالبان در گفتگو با خبرگزاری تسنیم، گستره مبارزه طالبان را محدود به جغرافیای ملی افغانستان خواند و تبلیغات رسانهها مبنی بر حضور پیکارجویان وابسته به طالبان در میدانهای مبارزه عراق و سوریه را تلاشی برای تخریب وجهه طالبان دانست.
در واقع، اگرچه در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میشد رد پاهایی از عناصر غیرافغانی در افغانستان پیدا کرد که در نبرد با اشغالگران شوروی شرکت داشتند و کوشیدند تا امارت اسلامی تشکیل دهند، ولی امروز طالبان خود را جنبشی قومی و ملی میداند که مبارزه با اشغالگران و تشکیل «امارت اسلامی» در درون سرزمین افغانستان را هدف خویش قرار داده است. طالبان دولت مرکزی افغانستان را همچنان وابسته به ایالات متحده و غرب و مدافع منافع آنها میداند که بر همین اساس برای دفاع از کشور خود به مبارزه مسلحانه روی آورده است.
حال آنکه داعش جنبشی تکفیری است که ابوبکر بغدادی، خود را «خلیفه مسلمین» خوانده و نیروهای آن نیز از ملیتهای گوناگون روانه عراق و سوریه شدهاند تا در کنار همقطاران خویش، از موهبت «جهاد در راه خدا» بهرهمند و راه را برای تشکیل دولت اسلامی عراق و شام و بعدها «دولت اسلامی» هموار ساخته و سرانجام دامنه آن به دیگر سرزمینهای اسلامی افغانستان گسترش دهند.
اقدام تبلیغاتی دیگر طالبان در مقابل داعش، تأکید بر این باور است داعش با رفتار و اقدامات غیرانسانی خود چهره اسلام را تخریب کرده و با تفرقهافکنی میان مسلمانان، تنها به سلطه هرچه بیشتر دشمنان جهان اسلام بر مسلمانان کمک میکند. اگرچه طالبان در دهه ۱۹۹۰ میزبان جهادیهای تکفیری- سلفی بود و پایگاههای امنی برای آموزش و برنامهریزی عملیاتهای تروریستی همچون ۱۱ سپتامبر در اختیار آنها قرار داده بود، اکنون افزون بر اینکه هرگونه ارتباط فکری و عملیاتی خود با داعش را رد میکند که آنها را تهدیدی علیه جهان اسلام میداند. بر همین اساس، طالبان نمایندگانی را برای شرکت در همایش بینالمللی «بیداری اسلامی» روانه تهران کرد تا بتوانند ضمن بیان دیدگاههای خود، به تبادل نظر با علمای جهان اسلام بپردازند.
در واقع، طالبان نگران از این واقعیت هستند که فعالیت داعش در افغانستان نه تنها منجر به از دست رفتن جایگاه کنونی آنها میشود که چه بسا زمینه برای یکهتازی دوباره نیروهای اشغالگر خارجی در افغانستان را فراهم کند و کشور بار دیگر صحنه درگیریها و تنشهای خونین شود. همچنین آنها با نگاهی واقعبینانه بر این نکته رسیدهاند که در شرایط کنونی امکان جنگ در چند جبهه وجود ندارد و با توجه به جدا شدن برخی فرماندهان خود و پیوستن به داعش راهی جز تمرکز بر اصل «بقا» ندارند و چارهای نیز جز نزدیکی هرچه بیشتر به روند گفتگوهای صلح و فشردن دست دوستی دولت وحدت ملی ندارند.
طالبان تاکنون دولت وحدت ملی را بازیچه دولتهای خارجی و مجری سیاستهای آنها در افغانستان خوانده که باید علیه آنها مبارزه نظامی کرد. ولی در عین حال اکنون ناچار به تن دادن به واقعیت و شرایط موجود در افغانستان شده، به طوریکه نه تنها به طور غیرمستقیم با نمایندگان دولت وارد گفتگوهای صلح شده که با نمایندگان جامعه مدنی و فعالان حقوق زنان نیز سر میز گفتگو نشسته تا با دیدگاههای آنها از نزدیک آشنا شود. در چنین شرایطی ازسرگیری گفتگوهای مستقیم صلح میان دولت و آنها در آینده نزدیک دور از انتظار نیست.
افزون بر سطح داخلی، طالبان در حوزه منطقهای و بینالمللی نیز به تکاپو افتاده است تا بتواند چهره نوینی از خود به نمایش بگذارد. ابراز تمایل طالبان بر شروع دوباره دفتر خود در قطر، نشست نمايندگاني از طالبان با مقامهاي دولت چين در ماه نوامبر ۲۰۱۴ و همچنین دیدار با نمایندگان جامعه مدنی از جمله مدافعین حقوق زنان در ناروی/ نروژ از جمله اقدامات بینالمللی این گروه برای برقراری و تقویت ارتباطات بینالمللی خویش است. اما میتوان مهمترین این تحرکات بینالمللی را سفر هیات ۱۱ نفره طالبان به ریاست ملا اختر منصور، رئیس شورای کویته و از نزدیکان ملامحمد عمر به ایران در جوزای گذشته دانست. در این سفر، به گزارش خبرگزاری آناتولی ترکیه و سایت خبری عصر ایران، این هیات با مقامات ایرانی از جمله محمدجواد ظریف، وزیر خارجه، به گفتگو نشست و از دولت ایران خواستار کمک برای مبارزه با داعش و ایالات متحده شد.
در همین حال، اعلام این نکته از سوی ذبیح اله مجاهد، سخنگوی طالبان که هیچ پیکارجوی طالبان در عراق و سوریه حضور ندارد را میتوان تلاشی از سوی این گروه برای ترمیم رابطه خود با مجامع بینالمللی دانست. همچنین، تاکید بر این که این گروه تنها در جغرافیای سرزمینی کشور خود فعالیت میکند، حاکی از معرفی خود به عنوان بازیگری خردمند، واقعگرا، پایبند به تعهدات و هنجارهای بینالمللی در عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها است که میکوشد در چارچوب مرزهای شناخته شده بینالمللی به مبارزه خود ادامه دهد و دیگر پناهگاه امنی برای تروریستها تکفیری به مانند دهه ۱۹۹۰ فراهم نخواهد کرد.
اما در سوی دیگر ماجرا، سیاستها و برنامههای سیاسی و نظامی دولت وحدت ملی در مبارزه با طالبان نیز در تصمیمگیریهای آنها در تغییر رویکردشان تأثیر گذاشته است.
دولت اشرف غنی از زمان روی کار آمدن، با اعلام راهبرد بلندمدت توسعه کشور در دهه موسوم به دهه «پیشرفت»، به طور همزمان سیاستهایی را در سطح داخلی و بینالمللی برای واداشتن طالبان به آمدن به سر میز گفتگو دنبال کرده است تا بتواند با برقراری امنیت نسبی، این کشور را به سطحی از توسعه اقتصادی، رفاهی، سیاسی، اجتماعی و... برساند.
در سطح داخلی، دعوت از شخصیتهای ملی و مذهبی برای تقویت روند صلح ملی، انجام گفتگوهای غیرمستقیم صلح با طالبان، بهبود اوضاع اقتصادی و رفاهی و همچنین انجام عملیات گوناگون نظامی علیه طالبان و... از جمله برنامههای نرمافزاری و سختافزاری دولت وحدت ملی در واداشتن طالبان به عقبنشینی و ورود به گفتگوهای صلح بوده است. در سطح خارجی نیز بستن پیمان امنیتی- اطلاعاتی با پاکستان در مبارزه مشترک با طالبان، تقویت دستگاه دیپلماسی در بهرهگیری از توان و نفوذ کشورهایی همچون ایران، کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس، چین، هند و... برای پیشبرد روند صلح از جمله تدابیر دولت اشرف غنی در برقراری صلح و امنیت در کشور به شمار میرود.
فرجام سخن
تحولات میدانی افغانستان نشان میدهد که طالبان همچون سالهای گذشته، نمیتواند به عنوان تنها بازیگر نظامی در سیاستورزی این کشور تأثیرگذار باشد.
دودستگی رهبران در چگونگی مدیریت شرایط کنونی، جدایی فرماندهان و پیوستن آنها به داعش، تن دادن برخی از رهبران به گفتگوهای صلح و دیدار برخی دیگر از آنها از کشورهایی چون ایران، واقعگرا و عملگرا شدن رهبران طالبان، فشار دولت مرکزی برای به زمین گذاشتن سلاحها و ورود به عرصه رقابت سیاسی سبب شده تا دیگر طالبان نتواند همچون دو دهه گذشته صحنه تحولات سیاسی و نظامی افغانستان را به تنهایی دستخوش رفتارهای خویش سازد.
از سوی دیگر، حرکت خزنده بازیگر جدید و باانگیزهای به نام داعش در یافتن جای پایی محکم در سرزمین آشوبزده و نابسامان افغانستان- که سرمست از پیروزیهای میدانی در عراق، سوریه و شمال آفریقا است- میتواند روند اوضاع را برای رهبران طالبان ناگوار سازد.
نویسنده: یاسر میری/ کارشناس مسائل بینالملل